زمان مطالعه: 8 دقیقه

لکه‌های خون، راز جنایت را فاش کرد

آثار لکه‌های خون روی دستگیره در، راز جنایت خانوادگی در تعطیلات نوروز را فاش کرد. در جریان این جنایت، خواهرزاده کینه‌جو دایی‌اش را به قتل رساند و حتی در مراسم عزاداری‌اش نقش بازی کرد تا کسی به او شک نکند.
31 اردیبهشت 1398
شناسه : 13017
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/13017
3347+
بالا
آثار لکه‌های خون روی دستگیره در، راز جنایت خانوادگی در تعطیلات نوروز را فاش کرد. در جریان این جنایت، خواهرزاده کینه‌جو دایی‌اش را به قتل رساند و حتی در مراسم عزاداری‌اش نقش بازی کرد تا کسی به او شک نکند.

 آثار لکه‌های خون روی دستگیره در، راز جنایت خانوادگی در تعطیلات نوروز را فاش کرد. در جریان این جنایت، خواهرزاده کینه‌جو دایی‌اش را به قتل رساند و حتی در مراسم عزاداری‌اش نقش بازی کرد تا کسی به او شک نکند.

این جنایت پنجم فروردین‌ماه امسال رخ داد. آن روز مأموران پلیس در جریان قتل مردی 35ساله در طبقه سوم ساختمانی در جنوب تهران قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. متوفی مهمان خانه خواهرش بود و با ضربات چاقو جانش را از دست داده بود. نخستین کسی که با جسد مقتول روبه‌رو شده بود، خواهرش بود. او در تحقیقات گفت: ساختمان 3طبقه متعلق به ‌خودم است و امروز (روز حادثه) برادرم برای عیددیدنی به خانه من آمده بود اما ساعتی که رسید، من در منزل نبودم. او هم با کلیدی که داشت وارد خانه‌ام شد و با من تماس گرفت و گفت منتظر می‌ماند تا به خانه برگردم.

وی ادامه داد: وقتی برگشتم هرچه صدایش زدم پاسخ نداد. طبقات اول و دوم را گشتم اما اثری از برادرم نبود. به محض اینکه وارد واحد طبقه سوم شدم ناباورانه جسد خونین برادرم را دیدم که در آنجا افتاده بود.

پس از اظهارات خواهر مقتول، کارآگاهان به بررسی محل حادثه پرداختند. هنوز مشخص نبود که مرد جوان با چه‌انگیزه‌ای و توسط چه‌کسی به قتل رسیده است اما آنچه مسلم بود، اینکه قاتل فردی آشنا بوده که به‌راحتی وارد خانه شده و دست به جنایت زده بود. مأموران در ادامه متوجه آثار خون روی دستگیره در شدند. احتمال می‌رفت این آثار متعلق به قاتل باشد و وی هنگام ارتکاب جنایت زخمی شده باشد.

آثار به‌دست آمده به آزمایشگاه جنایی منتقل و مشخص شد که با گروه خونی مقتول تفاوت دارد و این یعنی، آثار خون متعلق به قاتل است.

کارآگاهان در ادامه از صاحبخانه و اعضای خانواده آزمایش خون گرفتند و چند روز پیش بود که جواب آزمایش‌های صورت گرفته به دادسرای جنایی تهران ارسال شد. گروه خونی قاتل با گروه خونی خواهرزاده مقتول مطابقت داشت. همین کافی بود تا خواهرزاده وی به اداره آگاهی احضار شود که او در بازجویی‌ها وقتی شواهد را علیه خود دید، لب به اعتراف گشود و راز جنایت را فاش کرد. این متهم که متولد سال 55است به قتل دایی‌اش اقرار کرد. وی گفت: من رابطه خوبی با دایی‌ام داشتم اما از مدت‌ها قبل شنیدم که او پشت سر من در بین فامیل و بستگانم بدگویی کرده و حرف‌های نامربوطی درباره من زده است. این موضوع خیلی مرا عصبانی کرد تا جایی که سراغ دایی‌ام رفتم و از او خواستم به این رفتارهایش پایان بدهد اما دایی‌ام دست‌بردار نبود. هرکجا می‌رفت شروع می‌کرد به غیبت کردن و از من بدگویی می‌کرد؛ حتی یکی از بستگانم صدای او را ضبط کرد و برای من فرستاد تا اینکه روز حادثه مادرم به من زنگ زد و گفت دایی‌ام به خانه او رفته است. اما ظاهرا مادرم خانه نبود و از من خواست به خانه او بروم تا تنها نباشد. من در نزدیکی خانه مادرم زندگی می‌کنم اما به دروغ گفتم جایی مهمان هستم. پس از تماس مادرم، خود را به خانه‌اش رساندم تا درخصوص اختلافاتی که با دایی‌ام داشتم با او صحبت کنم. وقتی به آنجا رفتم و حتی مدارکی که فامیل برای من فرستاده بودند را به او نشان دادم، ‌دایی‌ام به‌شدت عصبانی شد و با هم جروبحث کردیم. پس از آن به بهانه اینکه سردرد گرفته به طبقه سوم رفت تا بخوابد. من هم به‌دنبال او رفتم و با چاقویی که همراهم بود تا آن را تیز کنم چند ضربه به او زدم. وی ادامه داد: پس از قتل می‌خواستم جنازه را از آنجا خارج کنم اما ترسیدم مبادا همسایه‌ها ببینند و آبرویم برود؛ به همین دلیل تا پیش از آمدن مادرم خانه را تمیز کرده و با چاقوی خون‌آلود از آنجا خارج شدم. وی گفت: چاقو را در سطل زباله انداختم اما اصلا حواسم نبود به لکه‌های خونی که روی دستگیره در بود. گویا هنگام کشمکش با دایی‌ام دستم به‌صورت سطحی زخمی شده بود و آثار خونم روی دستگیره در مانده بود که همین رازم را فاش کرد. پس از قتل شروع کردم به نقش بازی کردن. آن روز برادرم خبر قتل دایی‌ام را به من داد و فورا خودم را به خانه مادرم رساندم. سعی کردم خودم را به‌شدت ناراحت نشان بدهم. حتی در مراسم تشییع جنازه و عزاداری زحمت زیادی کشیدم تا از عذاب وجدانم کم شود. بعد از جنایت به‌شدت دچار عذاب وجدان شده بودم و شب‌ها جرأت نمی‌کردم بخوابم اما به خاطر  آبروریزی و زندان رفتن می‌ترسیدم خودم را تسلیم کنم.

این متهم با قرار قانونی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است و تحقیقات در این‌باره ادامه دارد.

ارسال نظر