زمان مطالعه: 9 دقیقه

تنها شاهد تصادف مهدی قائدی درباره این حادثه چه می گوید؟

فقط می‌خواهد حقیقت را بداند. اینکه آن روز چه کسی پشت فرمان بود و ‏چطور در جاده‌ای صاف و هموار آن تصادف وحشتناک رخ داد. حرف‌های زیادی شنیده، از بی‌‏تقصیر بودن مهدی تا سرخوشی و جنون سرعت همه ٥ سرنشین آن خودروی لعنتی. اما هیچ‌کدام را ‏باور ندارد. نه او و نه خانواده‌اش.
25 اردیبهشت 1398
شناسه : 12943
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/12943
3529+
بالا
فقط می‌خواهد حقیقت را بداند. اینکه آن روز چه کسی پشت فرمان بود و ‏چطور در جاده‌ای صاف و هموار آن تصادف وحشتناک رخ داد. حرف‌های زیادی شنیده، از بی‌‏تقصیر بودن مهدی تا سرخوشی و جنون سرعت همه ٥ سرنشین آن خودروی لعنتی. اما هیچ‌کدام را ‏باور ندارد. نه او و نه خانواده‌اش.

فقط می‌خواهد حقیقت را بداند. اینکه آن روز چه کسی پشت فرمان بود و ‏چطور در جاده‌ای صاف و هموار آن تصادف وحشتناک رخ داد. حرف‌های زیادی شنیده، از بی‌‏تقصیر بودن مهدی تا سرخوشی و جنون سرعت همه ٥ سرنشین آن خودروی لعنتی. اما هیچ‌کدام را ‏باور ندارد. نه او و نه خانواده‌اش.

آنها فقط به دنبال حقیقت ماجرا بودند تا بفهمند چطور پسرشان ‏در آن حادثه جان باخت. اما بیش از یک‌سال طول کشید. پس از کلی کش و قوس بالاخره حکم ‏صادر شد. یک‌سال حبس تعزیری، همراه با ٢٠٠ ساعت کار اجباری و پرداخت دیه به تنها جانباخته و مصدومان حادثه. این حکم یعنی قاضی و دادگاه مهدی قائدی را راننده و مقصر حادثه ‏تشخیص داده‌اند. هرچند هنوز این فوتبالیست جوان خودش زیربار این موضوع نرفته و رانندگی‌اش را ‏انکار می‌کند. اما به هرحال حکم بدوی صادر شده و این یعنی مهدی مقصر این حادثه بوده است.

از همان لحظه وقوع حادثه و مرگ تلخ احمد تاکنون منتظر بودند، منتظر مهدی، تا اصل ماجرا را ‏برای آنها تعریف کند. به آنها بگوید که چطور ماشین واژگون شد، چه کسی پشت رل بود و ‏احمد در لحظه حادثه کجا نشسته بود. اما همه اینها در حد انتظار باقی ماند، انتظاری که هیچ ‏وقت برآورده نشد. نه مهدی ماجرا را برای آنها تعریف کرد و نه حتی همدردی با آنها شد. همین ‏هم شد تا دلخوری خانواده شاکری از آنها بیشتر شود، هرچند آن طور که مادر احمد شاکری می‌‏گوید این دلخوری باعث نشد که آنها راضی به زندان افتادن مهدی شوند: «من و همسرم اصلاً ‏دوست نداشتیم که مهدی زندانی شود. برای ما فقط روشن شدن حقیقت مهم بود. ما دوست داشتیم ‏که مهدی خیلی رک همه ماجرا را برای ما تعریف می‌کرد. او با پسر من سر یک سفره می‌نشست، ‏من مثل مادرش بودم، اصلاً ما در یک ساختمان زندگی می‌کردیم. این توقع زیادی نبود که او مثل ‏قبل با ما رفتار کند.»

این مادر در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «اما چشم من به در ‏خشک شد، مادر مهدی فقط ٥ دقیقه در مراسم ختم پسر من حاضر شد و دیگر هیچ. مهدی هم به ‏ما اس‌ام‌اس داد که هر اتفاقی افتاده بیمه دیه احمد را پرداخت می‌کند. بعد هم که دروغ و شایعه ‏درباره این حادثه تمامی نداشت. خیلی‌ها ماجرا را رنگی دیدند. یعنی قرمز و آبی، اما اصلاً موضوع ‏این نیست. مگر اشتباه مهدی پای باشگاه استقلال نوشته می‌شود، من و همسرم در این مدت با این ‏همه دغدغه سعی کردیم تا این این سوءتفاهم را برطرف کنیم. ضمن این‌که فراموش نکنید، خانواده ‏داغدار ما هستیم.»

به گفته این مادر او در جلسه آخر و اعلام حکم دادگاه حضور داشته و قبل از آن ‏هم به قاضی گفته که اصلاً دنبال به زندان افتادن مهدی نیست: «من چندبار به قاضی گفتم که برای ‏من و همسرم فقط روشن شدن ماجرا مهم است، نه زندانی شدن مهدی. حتی حکمی که برای او ‏صادر شد، ٣‌سال بود، ٢‌سال آن به ٢٠٠ ساعت کار اجباری تغییر کرد.»‏

با این همه اما وکیل مهدی قائدی معتقد است که حکم مهدی می‌شکند. نادر آران همچنان بر بی گناهی موکلش در این حادثه تأکید دارد و می‌گوید این حکم در دادگاه تجدید نظر برمی‌گردد: «‏من وکالت پرونده‌های زیادی را برعهده داشتم، اما در هیچ‌کدام از آنها این‌قدر مطمئن نبودم که ‏موکلم بی‌گناه است. مطمئن هستم که به‌زودی حکم برائت قائدی می‌آید.»‏

پایان سکوت لام

اما در آن ماشین فقط مهدی و احمد حضور نداشتند، سه نفر دیگر هم بودند. امین، علی و دختری به نام «ل». ‏امین و علی کم و بیش درباره آن حادثه و اتفاقات آن صحبت کرده‌اند، هرچند، اظهارات این دو نفر ‏هم چندان به رمزگشایی اصل ماجرا کمکی نکرد. اما لاله تنها زن سرنشین آن ماشین که تاکنون ‏با هیچ رسانه‌ای درباره آن حادثه صحبت نکرده است. او یکی از آسیب‌دیدگان همان حادثه است، با ‏این همه در این مدت ترجیح داده سکوت کند و به دور از جنجال مراحل قضائی پرونده را با ‏کمک پدرش پیگیری کند. اما این دختر بعد از یک‌سال لب به سخن گشود و جزئیات آن حادثه را ‏فاش کرد.‏

آن روز چه اتفاقی افتاد؟

هیچی با بچه‌ها بیرون رفته بودیم. در مسیر بازگشت بودیم که این اتفاق افتاد. ‏

شما موقع حادثه کجا نشسته بودید؟

من صندلی عقب بودم. ‏

سرعت ماشین زیاد بود؟

هم سرعت بالا بود و هم کنترل ماشین از دست رفت. وقتی ماشین واژگون شد من دیگر چیزی ‏نفهمیدم. ‏

یعنی بیهوش شدید؟

 من یک روز کامل بیهوش بودم. بعد هم که چشمانم را باز کردم خودم را روی تخت بیمارستان ‏دیدم. سه تا از مهره‌های گردنم به شدت آسیب دیده بود. سه تا از دنده‌هایم هم شکسته بود و ریه ‏هم آمبولی شد. زانوی پای راستم هم آسیب دیده بود. حدود ١٥ روز در بیمارستان بوشهر بستری ‏بودم. ‏

چه کسی پشت فرمان نشسته بود؟

من نمی‌توانم بگویم چه کسی پشت فرمان نشسته بود. ‏

شما از مهدی شکایت کرده‌اید؟

پدرم بیشتر پیگیر پرونده بود. البته من هم همراه او در جلسات دادگاه حاضر بودم، به جز جلسه آخر ‏که بوشهر نبودم. البته شنیدم که برای مهدی یک‌سال زندان و ٣٦٠‌میلیون تومان دیه تعیین کرده‌‏اند. البته این مربوط به خانواده شاکر است. این‌که برای من چه مقدار دیه تعیین شده است را به ‏درستی نمی‌دانم.

ارسال نظر