زمان مطالعه: 10 دقیقه

گفتگو با زنی که بخاطر شفای پسر بیمارش قاتل پسر دیگرش را بخشید

بخشش قاتل، شکرانه نجات پسر بیمار

زن میانسال8 سال تمام برای قصاص قاتل پسرش اصرار می کرد و حاضر به گذشت نبود؛ اما وقتی پسر دیگرش تصادف کرد و دچار ضربه مغزی شد نذر کرد اگر پسرش خوب شود و به زندگی برگردد قاتل پسرش را ببخشد.
23 اردیبهشت 1398
شناسه : 12900
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/12900
3375+
بالا
اولین انگیزه من برای بخشش خوابی بود که دیده بودم. این خواب من را خیلی منقلب کرد. در این خواب فردی به من یک نوزاد زیبا هدیه داد و گفت در ازای آن قاتل پسرم را ببخشم. من هم تصمیم به بخشش گرفتم اما به هیچ کس حرفی نزدیم. در ادامه ماجرای تصادف پسر دومم پیش آمد و آنجا بود که نذر کردم اگر او به زندگی برگردد قاتل پسرم را ببخشم.
زن میانسال8 سال تمام برای قصاص قاتل پسرش اصرار می کرد و حاضر به گذشت نبود؛ اما وقتی پسر دیگرش تصادف کرد و دچار ضربه مغزی شد نذر کرد اگر پسرش خوب شود و به زندگی برگردد قاتل پسرش را ببخشد.

 زن میانسال8 سال تمام برای قصاص قاتل پسرش اصرار می کرد و حاضر به گذشت نبود؛ اما وقتی پسر دیگرش تصادف کرد و دچار ضربه مغزی شد نذر کرد اگر پسرش خوب شود و به زندگی برگردد قاتل پسرش را ببخشد.

شامگاه 13 خرداد ماه سال 90 مهمانان یک عروسی در یکی از روستاهای حاجی آباد واقع در استان هرمزگان بعد از پایان جشن وقتی می‌خواستند به خانه های شان بروند کمی آن طرف تر از محل عروسی با پیکر خونین پسر نوجوانی رو به رو شدند. او سامان -16 ساله- از اهالی روستای تزرج بود و بیهوش روی زمین افتاده بود. شواهد نشان می داد به دلیل اصابت ضربه چاقو دچار خونریزی شدیدی شده است. در حالی که به نظر می رسید ساعتی از این حادثه گذشته است پیکر نیمه جان سامان به بیمارستان حاجی آباد منتقل شد اما پزشکان اعلام کردند او جانش را از دست داده است.

با فوت پسر نوجوان تحقیقات برای دستگیری عامل این جنایت آغاز شد. در همان بررسی های اولیه معلوم شد که او قربانی یک درگیری ساده شده است. چند شاهد 3 پسر جوان را دیده بودند که با وی درگیر شده بودند. به این ترتیب یک روز بعد 3 مظنون دستگیر شدند و یکی از آنها به قتل اعتراف کرد. او گفت: سامان اهل روستای دیگری بود که بخاطر عروسی به روستای ما آمده بود. در عروسی چند مرتبه نگاهمان به هم افتاد تا اینکه من از او خوشم نیامد و با دو نفر از دوستانم او را به بیرون از مراسم بردیم. من و دوستانم آن زمان مشروبات الکلی مصرف کرده بودیم و حالت عادی نداشتیم. در حالی که دوستانم با سامان صحبت می کردند من چاقویی از جیبم بیرون کشیدم و با آن ضربه ای به ران پایش زدم و او روی زمین افتاد و ما فرار کردیم. من قصد کشتن او را نداشتم و فکرش را هم نمی کردم که یک ضربه چاقو باعث مرگش شود.

به دنبال اعترافات متهم او در مقابل بازپرس پرونده صحنه جنایت را بازسازی کرد و در نهایت پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان فرستاده شد. در جلسه محاکمه پدر و مادر داغدیده سامان اعلام کردند خواسته شان قصاص قاتل است. قاتل که هنگام وقوع جنایت 18 سال داشت اما مدعی شد که ناخواسته دست به این قتل زده و پشیمان است. او در دفاع از خود گفت: من هیچ مشکلی با مقتول نداشتم و زمان وقوع جنایت بخاطر مصرف مشروبات الکلی حات عادی نداشتم. حالا هم از خانواده مقتول می خواهم که من را ببخشند. با وجود دفاعیات متهم قضات دادگاه بعد از بررسی محتویات پرونده از آنجا که همه شواهد و مدارک علیه متهم بود وی را به قصاص محکوم کردند.

8 سال زیر تیغ

هرچند متهم به قتل و وکیل مدافعش به رای دادگاه اعتراض کردند و پرونده با دیوانعالی کشور فرستاده شد اما همزمان آنها تلاش کردند تا رضایت اولیای دم مقتول را جلب کنند. آنها چند نفر از بزرگان روستا را بعنوان واسطه قرار دادند اما خانواده مقتول تحت هیچ شرایطی حاضر به گذشت نبودند و می گفتند حکم قصاص باید اجرا شود. مدتی بعد حکم در دیوانعالی کشور نیز تایید و آماده اجرا شد.

خواب بخشش

8 سال از وقوع این حادثه تلخ می‌گذشت اما مادر مقتول همچنان خواسته‌اش قصاص بود. تا اینکه یک شب او خواب عجیبی دید. مادر سامان در خواب فردی را دید که به او یک نوزاد هدیه می دهد. این فرد به او گفت نوزاد را هدیه بگیر و در ازای آن قاتل پسرت را ببخش. این زن خوابی را که دیده بود برای اعضای خانواده تعریف کرد. این خواب تا حدودی او را برای بخشیدن قاتل پسرش راضی کرد اما هنوز تصمیم قطعی را نگرفته بود.

نذری که ادا شد

قاتل همچنان در زندان بلاتکلیف بود و هر لحظه امکان داشت حکم قصاص اجرا شود تا اینکه اتفاق تلخ دیگری برای خانواده سامان(مقتول) افتاد. برادر کوچکتر سامان در یک سانحه رانندگی دچار ضربه مغزی شد و به کما رفت. پدر و مادر او که یکی از پسرانشان را در درگیری از دست داده بودند نمی خواستند پسر دیگرشان را هم از دست دهند. به همین دلیل همه تلاش شان را انجام دادند تا او به زندگی برگردد. در این بین مادر پسر جوان نذر کرد اگر پسرش که ضربه مغزی شده به زندگی برگردد قاتل پسر دیگرش را ببخشد. مدتی گذشت تا اینکه پسر حادثه دیده به طرز شگفت انگیزی به زندگی بازگشت و زمان آن رسیده بود که مادرش نذرش را ادا کند. به این ترتیب پدر و مادر مقتول پس از گذشت 8 سال از قتل پسرشان به دادگستری رفتند و اعلام کردند قاتل را بخشیده اند.

محمدحسین حمزه، رئیس شورای حل اختلاف زندان بندرعباس که تلاش زیادی برای انجام صلح و سازش در این پرونده انجام داده به همشهری می گوید:« در همه این سالها تلاش زیادی برای بخشش قاتل انجام شد. او در سن کمی مرتکب جرم شده بود با کمک معتمدان و بزرگان منطقه تلاش زیادی انجام شد تا اینکه سرانجام اولیای دم اعلام کردند برای رضای خدا قاتل را بخشیده اند و به این ترتیب این پرونده پایان خوشی داشت.»

قاتل باید تنبیه می شد

مادر مقتول در این سالها سختی های زیادی کشیده است. از قتل سامان گرفته تا تصادف شدید پسرش. اما حالا پسر دومش که بخاطر تصادف تا یک قدمی مرگ پیش رفته بود به زندگی برگشته و او هم به شکرانه سلامتی پسرش قاتل پسر دیگرش را بخشیده است.

چطور شد که تصمیم گرفتید قاتل را ببخشید؟

اولین انگیزه من برای بخشش خوابی بود که دیده بودم. این خواب من را خیلی منقلب کرد. در این خواب فردی به من یک نوزاد زیبا هدیه داد و گفت در ازای آن قاتل پسرم را ببخشم. من هم تصمیم به بخشش گرفتم اما به هیچ کس حرفی نزدیم. در ادامه ماجرای تصادف پسر دومم پیش آمد و آنجا بود که نذر کردم اگر او به زندگی برگردد قاتل پسرم را ببخشم.

چرا این پرونده 8 سال طول کشید؟

واقعیت این است که ما اصراری برای قصاص نداشتیم. چرا که حکم قطعی شده بود و اگر می خواستیم همان سالهای اول حکم را اجرا می کردیم. هدف ما این بود که قاتل در زندان بماند و تنبیه شود. او به طرزناجوانمردانه ای پسرم را به قتل رسانده بود و اگر ما کاری می کردیم که زود آزاد شود شاید باز هم مرتکب جرم می شد. یا اینکه بقیه با خودشان می گفتند یک نفر که مرتکب قتل شده به راحتی آزاد می شود و آنها هم دست به کارهای خلاف می زدند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم قاتل مدتی زندانی باشد.

حالا بعد از این همه سال از اینکه قاتل پسرتان را بخشیده اید چه حسی دارید؟

هرچند داغ فرزند سخت است و تا آخر عمر پسرم را فراموش نمی کنم اما با بخشش سبک شدم و احساس می کنم باری که 8 سال روی دوش مان بود برداشته شده است. حالا دیگر به سلامتی فرزندانم فکر می کنم.

ارسال نظر