مرد زندانی که به جرم آدمربایی به حبس محکوم شده بود، در زندان توبه و شروع کرد به حفظ قرآن و کمک کردن به دیگر زندانیان؛ تا جایی که کارهای او به گوش مسئولان اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رسید و همین باعث تخفیف در مجازات او شد.
شروع این پرونده به چهارم شهریور سال 96برمیگردد. ساعت 4صبح آن روز، مرد میانسالی که در میدان ترهبار تهران کار میکرد از خانهاش خارج شد تا مثل هر روز به محل کارش برود اما وقتی به پارکینگ رفت تا سوار خودروی بنزش شود 2 مرد نقابدار به او حمله کردند. آنها با تهدید چاقو و تفنگ، دست و پا و دهان مرد میانسال را بستند و او را روی صندلی عقب ماشینش قرار دادند و از خانه خارج شدند.
آدمربایان با ربودن مرد بنزسوار و سرقت کارتهای عابربانکش قصد دستبرد به موجودی میلیاردی حساب او را داشتند؛ غافل از اینکه برادر گروگان دستشان را خوانده و آنها را ناکام خواهد گذاشت. همزمان با ربوده شدن مرد ثروتمند، برادر او که در میدان ترهبار کار میکرد از غیبت وی نگران شد و به موبایلش زنگ زد اما برادرش پاسخی نداد. او به خانواده برادرش زنگ زد و وقتی شنید که وی ساعتی قبل برای رفتن به محل کار خانه را ترک کرده، نگرانیاش بیشتر شد. مرد جوان خود را به خانه برادرش رساند و در بازبینی تصاویر دوربین مداربسته پارکینگ متوجه صحنه ربوده شدن برادرش شد و پلیس را خبر کرد. پس از آن راهی بانک شد و به محض حضور رئیس بانک، از او خواست تا حسابهای برادرش را که میلیاردها تومان پول در آن بود، مسدود کند. درحالیکه مأموران پلیس تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کرده بودند، آدمربایان 12ساعت بعد گروگانشان را با دست و پای بسته و سوار بنزش حوالی میدان فاطمی رها کردند. رهگذران با دیدن این مرد به کمکش رفتند و لحظاتی بعد مرد گروگان راهی اداره پلیس شد و در توضیح ماجرا گفت: آدمربایان پس از ربودن من، کارتهای عابربانک مرا به همراه رمزشان گرفتند و چند ساعت در خیابان پرسه زدند تا اینکه مغازهها باز شدند و از حرفهایشان فهمیدم که مقابل یک صرافی در مرکز تهران توقف کردهاند. یکی از آنها با برداشتن کارتهای عابربانکم از ماشین پیاده شد و رفت دلار بخرد. همدستانش هم به من آمپولی تزریق کردند که بهنظرم خوابآور بود و دچار سرگیجه شدم اما سعی کردم نخوابم. وقتی او برگشت، فهمیدم که بهخاطر مسدود شدن حسابم موفق به خرید دلار نشده است. در نهایت آدمربایان پس از 12ساعت وقتی موفق نشدند به حسابهایم دستبرد بزنند، مرا با دست و پای بسته رها کردند. یکی از حسابهایم 900میلیون تومان و دیگری 700میلیون تومان موجودی داشت که با زیرکی برادرم آنها موفق به دستبرد نشدند.
حبس
با اظهارات این مرد، کارآگاهان حدس میزدند که پای یک آشنا در میان است و اتفاقا حدسشان درست از آب درآمد و در ادامه تحقیقات برادرزاده گروگان بازداشت شد. وی میگفت با عمویش در میدان ترهبار کار میکرده و 80میلیون تومان از او طلبکار بوده است؛ به همین دلیل با اجیر کردن 2 آدمربا قصد خالی کردن حسابهای میلیاردی عمویش را داشته اما ناکام مانده است. در ادامه، مأموران 2 آدمربای اجیر شده را که بهخاطر پول حاضر به همکاری با طراح این سناریو شده بودند، بازداشت کردند. با این حال شاکی مدتی پس از دستگیری متهمان در دادسرای جنایی تهران حاضر شد و با توجه به پشیمانی و اظهار ندامت متهمان، آنها را بخشید. به این ترتیب طراح این سناریو و 2 آدمربای اجیر شده در دادگاه کیفری تهران از جنبه عمومی جرم محاکمه و به 2سال زندان محکوم شدند.
آزادی
با نهایی شدن این حکم، مدتی قبل هر 3 متهم به زندان فرستاده شدند تا دوره محکومیتشان را سپری کنند. در این مدت یکی از آنها که بهشدت پشیمان بود در زندان شروع کرد به حفظ قرآن. به گواهی مسئولان زندان، رفتار او تغییر کرده و وی در این مدت تلاش میکرد به بقیه زندانیان کمک کند؛ طوری که خوبیهای او زبانزد دیگر زندانیان شده بود. همین باعث تخفیف در مجازات و عفو او شد و درحالیکه 11ماه از دوران محکومیت این زندانی باقی مانده بود، بهدلیل حفظ کردن یک جزء از قرآن و رفتارهای انساندوستانه در زندان، بخشیده شد و بهزودی آزاد خواهد شد. وی که برای انجام مقدمات آزادیاش از زندان به شعبه اجرای احکام انتقال یافته بود، گفت: شغل من مستندسازی است. گاهی اوضاع مالیام خوب است و گاهی هم کارم کساد میشود. آن زمانی که مرتکب جرم شدم شرایط مالیام اصلا خوب نبود و وقتی دوستم پیشنهاد داد که برای چند ساعت مرد پولداری را در ماشین بچرخانیم و حسابش را خالی کنیم وسوسه به جانم افتاد تا وارد این بازی شوم. قرار بود سهم من از این کار 100میلیون تومان باشد. ما مرد میانسال را گروگان گرفتیم اما همان لحظه پشیمان شدم ولی دیگر کار از کار گذشته بود. وی ادامه داد: پس از اینکه به زندان افتادم و شاکی هم مرا بخشید تصمیم گرفتم برای جبران کار خلافی که مرتکب شدهام، تغییر کنم و در زندان انسان دیگری شوم؛ به همین دلیل شروع کردم به حفظ قرآن و خدمت به زندانیان. با این کار به آرامش میرسیدم و احساس میکردم اگر توبهام واقعی باشد خداوند هم مرا میبخشد. حالا هم 11ماه از حبسم مانده که خوشبختانه توبه و دعاهای شبانهام جواب داد و بهزودی از زندان آزاد میشوم و زندگی دیگری را شروع میکنم.