زمان مطالعه: 9 دقیقه

جزئیات تازه از قتل آقای دکتر در خانه اش / قاتل اجاره ای: قرار بود برای دو قتل 30 میلیون بگیرم

3 مرد جوان که از سوی زنی اجیر شده بودند مادر و خواهرشوهر سابق او را به قتل برسانند در جنایتی هولناک به جای خواهر شوهر، شوهر او را که پزشک و مدیر سابق بیمارستان فیروزگر بود را به قتل رساندند. عامل اصلی این جنایت در گفتگویی جزئیات بیشتری از آنچه که رخ داده را بازگو کرد.
27 فروردین 1398
شناسه : 12562
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/12562
5153+
بالا
رای اینکه دست خالی از آنجا بیرون نرویم با تهدید در خواست طلا کردیم. قصدمان این بود فرار کنیم اما مقتول به دنبالمان آمد و من از ترسم ناچار به شلیک شدم اما واقعا نمی خواستم جانش را بگیرم.
3 مرد جوان که از سوی زنی اجیر شده بودند مادر و خواهرشوهر سابق او را به قتل برسانند در جنایتی هولناک به جای خواهر شوهر، شوهر او را که پزشک و مدیر سابق بیمارستان فیروزگر بود را به قتل رساندند. عامل اصلی این جنایت در گفتگویی جزئیات بیشتری از آنچه که رخ داده را بازگو کرد.

3 مرد جوان که از سوی زنی اجیر شده بودند مادر و خواهرشوهر سابق او را به قتل برسانند در جنایتی هولناک به جای خواهر شوهر، شوهر او را که پزشک و مدیر سابق بیمارستان فیروزگر بود را به قتل رساندند. عامل اصلی این جنایت در گفتگویی جزئیات بیشتری از آنچه که رخ داده را بازگو کرد.

قصد شما از ورود به خانه دکتر باستانی قصد بود یا سرقت؟

اصلا موضوع سرقت نبود. ماجرا از این قرار بود که زنی به نام نیلوفر به ما دستور داده بود که همسر دکتر را به قتل برسانیم ولی این اتفاق افتاد. 

نیلوفر کیست و چطور با او آشنا شدی؟

حدود یک سال پیش در مترو با او آشنا شدم. من جوشکار بودم اما مدتی بود که بیکار شده بودم. از سوی دیگر قرار بود جشن عروسی بگیرم و پول نیاز داشتم. به همین دلیل گاهی در مترو دستفروشی می کردم که یک روز نیلوفر نزد من آمد تا خرید کند. سر صحبت را بازکردیم و مشکلاتم را به او گفتم. وقتی متوجه شد که نیاز مالی دارم به من پیشنهاد پول داد اما گفت که باید کاری برایش انجام دهم. ابتدا نمی دانستم باید چه کاری انجام بدهم. شماره موبایلش را گرفتم و با هم در ارتباط بودیم تا اینکه گفت می‌توانی آدم بکشی؟ این را که گفت شوکه شدم. بعد برایم تعریف کرد که با خواهرشوهر و مادرشوهرش اختلاف دارد. می‌گفت آنها زندگی‌اش را خراب کرده‌اند تا حدی که همسرش او را طلاق داده است. حتی تصاویر آنها را برایم فرستاد و گفت باید این دو زن را بکشی و دستمزدت را بگیری. به من وعده داد اگر این دو زن را به قتل برسانم 30 میلیون تومان به من پول می دهد.

پس به خاطر پول حاضر شدی آدم بکشی؟

مشکلاتم زیاد بود. همسرم مریض بود و من هم شغل درست و حسابی نداشتم.

از روز حادثه بگو؟

قبل از آنکه ماجرای حادثه را توضیح بدهم این را هم بگویم که همدستانم از همکارانم بودند. چون  من به تازگی در یک شرکت مشغول به کار شده بودم و آنها همکارانم در شرکت بودند و نیاز شدیدی به پول داشتند. صفر تا صد ماجرا را می دانستند و حتی یکی از آنها به واسطه من با نیلوفر آشنا شده و با او در ارتباط بود. وقتی قرار شد سه‌نفری این کار را انجام دهیم، نقشه‌ای کشیدیم. آن روز یکی از همدستانم نقش راننده را داشت و داخل ماشینش مقابل ساختمان خانه مقتول منتظر ایستاد. من و همدست دیگرم در حالیکه از قبل دو اسلحه وشوکر تهیه کرده بودیم وارد ساختمان خانه مقتول شدیم. حتی پول اسلحه ها را هم خودم پرداخت کردم و قرار شد نیلوفر پس از اجرای سناریوی دو قتل با ما حساب و کتاب کند. فقط مبلغ یک میلیون تومان به عنوان پیش پرداخت برایم کارت به کارت کرده بود. وارد ساختمان که شدیم چشممان افتاد به چندین جفت کفش که مقابل آپارتمان مقتول بود. ترسیدیم و برگشتیم به پارکینگ. در آنجا به نیلوفر زنگ زدم اما موبایلش خاموش بود. چند بار دیگر شماره او را گرفتم تا اینکه پاسخ داد. به او گفتم که مهمان دارند اما نیلوفر گفت آنها پولدارند و هرکدامشان چندین جفت کفش دارند. به ما اطمینان داد که کسی جز خواهرشوهرش و همسر او در خانه نیست. دوباره برگشتیم و زنگ آپارتمان را زدیم. زنی در را باز کرد. خواهرشوهر نیلوفر بود. ترسیدم و نتوانستم اسلحه را بیرون بکشم. بعد با خود گفتم او را با خودم می‌برم و دو سه روزی پنهانش می کنم. بعد یا به نیلوفر دروغ می گویم که او را کشته ام و پولم را می گیرم یا تحویل خودش می دهم تا هرکاری دلش خواست انجام بدهد.

پس چرا ماجرا به جنایت کشید؟

همان موقع شوهرش(مقتول) به مقابل در آمد. با همدستم به او حمله‌ور و با وی درگیر و وارد آپارتمان شدیم. او با مشت به صورتم زد و با شوکر به او زدیم. بعد برای اینکه دست خالی از آنجا بیرون نرویم با تهدید در خواست طلا کردیم. قصدمان این بود فرار کنیم اما مقتول به دنبالمان آمد و من از ترسم ناچار به شلیک شدم اما واقعا نمی خواستم جانش را بگیرم. من پیش از این هم به آنجا رفته بودم اما نتوانستم همسر مقتول را به قتل برسانم.

پس چرا پزشک بی‌گناه را به قتل رساندی؟

ترسیدم.

دفعه قبل چه اتفاقی افتاد که نتوانستی نقشه‌ات را اجرا کنی؟

فکر کنم 3 یا 4 ماه قبل از حادثه بود که همراه نیلوفر به آنجا رفتم. نیاز شدید به 10 میلیون تومان پول داشتم. نیلوفر گفت نقشه را عملی کن و پولت را بگیر. آن روز وارد ساختمان شدم. زنگ در را زدم و همسر مقتول در را باز کرد. اما باز هم وحشت به جانم افتاد. با اینکه اسلحه هم همراهم بود اما به دروغ گفتم شنیده‌ام که شما در کار خیر هستید. ممکن است کمکم کنید؟ که او هم در دررا به رویم بست. نیلوفر حتی مرا به خانه مادرشوهرش حوالی اکباتان هم برده بود. آنجا را هم نشانم داد و گفت او را هم باید بکشی. باورکنید چندین بار به مقابل خانه آنها رفتم اما نتوانستم. حتی یکبار به دروغ برای نیلوفر عکسی از ساختمان خواهرشوهرش فرستادم و گفتم او را کشته‌ام. فقط می‌خواستم از او پول بگیرم اما متوجه دروغم شد.

بعد از قتل دکتر باستانی چه کردی؟

به نیلوفر زنگ زدم و گفتم همسرش را کشتم و او گفت باید مادر و خواهر شوهرش را هم به قتل برسانم تا دستمزدم را بدهد. بعد از آن هم دستگیر شدیم.

ارسال نظر