زمان مطالعه: 4 دقیقه

گفتگو با زنی که با بمب خیالی قصد داشت به بانک دستبرد بزند / بخاطر نیاز مالی دست به این کار زدم

روز گذشته زنی خبری در خصوص تلاش زنی میانسال برای دستبرد به بانکی در شمال پایتخت منتشر شد. این زن با شیئی که وانمود می کرد بمب است وارد بانک شده بود و قصد داشت از آنجا 22 هزار دلار سرقت کند. اما در اجرای نقشه اش ناکام ماند. او در گفتگویی جزئیات بیشتری از این سرقت نافرجام را بازگو کرد.
27 فروردین 1398
شناسه : 12561
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/12561
4987+
بالا
یک کارتن را پر از سنگ کردم و روی آن با باتری یک چراغ چشمک زن نصب کردم و دورش را چسب زدم. یک نارنجک و کلت قلابی هم خریدم و به بانک آمدم.
روز گذشته زنی خبری در خصوص تلاش زنی میانسال برای دستبرد به بانکی در شمال پایتخت منتشر شد. این زن با شیئی که وانمود می کرد بمب است وارد بانک شده بود و قصد داشت از آنجا 22 هزار دلار سرقت کند. اما در اجرای نقشه اش ناکام ماند. او در گفتگویی جزئیات بیشتری از این سرقت نافرجام را بازگو کرد.

روز گذشته زنی خبری در خصوص تلاش زنی میانسال برای دستبرد به بانکی در شمال پایتخت منتشر شد. این زن با شیئی که وانمود می کرد بمب است وارد بانک شده بود و قصد داشت از آنجا 22 هزار دلار سرقت کند. اما در اجرای نقشه اش ناکام ماند. او در گفتگویی جزئیات بیشتری از این سرقت نافرجام را بازگو کرد.

از شرایطی که باعث شد نقشه دستبرد به بانک را بکشی صحبت کن.

من 52 سال دارم. چند سال قبل لیسانس علوم اجتماعی گرفتم و ازدواج کردم اما شوهرم سال 79 من و فرزندم را رها کرد و رفت. از آن به بعد شرایط سختی را پشت سر گذاشتم و دیگر طاقت نیاوردم و دست به این کار زدم.

این پول می خواستم با شما از رئیس بانک 22 هزار دلار خواسته بودی. چرا ؟

به خارج از کشور بروم و زندگی تازه ای را شروع کنم.

چطور شد که چنین نقشه ای کشیدی؟

از چند روز قبل به این کار فکر کرده بودم. می دانستم اگر به بانک بروم و وانمود کنم که یک بمب همراه دارم کارمندان بانک می ترسند و ممکن است بتوانم این پول را به دست بیاورم. به همین دلیل وسایل مورد نیاز را تهیه کردم.

آنطور که ماموران می گویند بمب قلابی که همراهت بود شباهت زیادی به مبم های واقعی دارد. آن را چطور ساختی؟

یک کارتن را پر از سنگ کردم و روی آن با باتری یک چراغ چشمک زن نصب کردم و دورش را چسب زدم. یک نارنجک و کلت قلابی هم خریدم و به بانک آمدم.

آنطور که تحقیقات نشان می دهد قبل از این بانک قصد داشتی به چند بانک دیگر هم بروی. در این باره توضیح بده.

از خانه با مترو به فرمانیه رفتم. وقتی از مترو پیاده شدم به 5، 6 بانک دیگر رفتم و رئیس های شعبه را زیر نظر گرفتم اما به نظرم رسید همه شان افراد قوی هستند. اما وقتی به این بانک آمدم به نظرم رسید می توانم رئیس این شعبه را بترسانم و با تهدید از آنجا سرقت کنم. این بود که وارد بانک شدم.

فکرش را می کردی که نقشه ات را شکست مواجه شود و دستگیر شوی؟

نمی دانم. فکر می کردم همه چیز خوب پیش می رود و می توانم پول مورد نیازم برای سفر به خارج از کشور را از این راه به دست بیاورم اما خیلی زودتر از آن چیزی که فکر می کردم ماموران پلیس رسیدند. من هم وقتی دیدم کار تمام است راستش را گفتم که بمبی در کار نیست و خودم را تسلیم کردم.

ارسال نظر