آیناز بهطرز مرموزی ناپدید شد و هیچکس نتوانست حتی ردی از او پیدا کند. پدرش از آن روز تا الان سر کار نرفته و تمام زندگی و وقتش را صرف پیدا کردن دخترش کرده است، ولی تلاشها تا الان بینتیجه مانده و حتی یک نشانه هم از این دختربچه نیست. پلیس به دنبالش میگردد؛ پدرش همه جا را زیر پا گذاشته تا شاید نشانهای از دخترش پیدا کند؛ عکسش بارها در فضای مجازی منتشر شده، اما هیچ اثری از او نیست. هیچکس حتی تماس هم نگرفته و کسی نمیداند آیناز کجاست. اکبر غلامی پدر این دختربچه، در گفتوگویی ماجرای ناپدیدشدن دخترش را روایت کرد و از مردم برای پیداشدن دخترش کمک خواست.
چه شد که آیناز ناپدید شد؟
دخترم داشت با خواهرش مهنا بازی میکرد. ساعت ٥ عصر روز جمعه بود. مهنا و آیناز جلوی در خانه بودند و بازی میکردند. تا اینکه مهنا به مادر میگوید دستشویی دارد. مادرش هم او را به خانه میبرد. وقتی برمیگردد، هیچ اثری از آیناز نمیبیند. همان زمان با من تماس گرفت و خبر داد.
شما چه کار کردید؟
سر کار بودم. بلافاصله به خانه برگشتم و تمام محله را به دنبال دخترم گشتم. یکی دو تا چاه آن اطراف بود، آنها را هم گشتم. هرجا فکر میکردم ممکن است آنجا باشد را دیدم ولی از آیناز خبری نبود. برای همین پلیس را در جریان ماجرا قرار دادم.
اقدامات پلیس برای پیدا کردن آیناز چه بود؟
آنها هم به جستوجو پرداختند. البته اهالی محل هم به دنبالش گشتند، ولی تجسسهای پلیس تخصصیتر بود. با اینحال هیچ ردی از دخترم نبود. حتی عکسش را همه جا منتشر کردیم، ولی فایدهای نداشت. نمیدانم دختربچه من چطور در عرض چند دقیقه ناپدید شد و حتی نشانهای هم از او پیدا نشد. پلیس هنوز هم دارد به دنبالش میگردد.
به کسی مظنون نیستید؟
نه، ما اصلا دشمنی نداریم که بخواهیم به او مظنون باشیم. پولدار هم نیستیم که بگوییم به خاطر پول یا حتی بدهی دخترم را برده باشند. هیچکس نیست که به او مشکوک باشیم.
در این مدت کسی با شما تماس نگرفت؟
نه، اصلا هیچ تماسی که حتی مشکوک باشد هم نداشتیم.
هیچ مظنونی هم بازداشت نشد؟
نه، فقط پلیس مادر اصلی آیناز را احضار کرد و او را مورد بازجویی قرار داد. به همسر سابقم مشکوک شده بودند، اما متوجه شدند که کار او نیست و آزادش کردند.
پس آیناز با مادر اصلیاش زندگی نمیکرد؟
نه، من و همسر سابقم چهارسال پیش از هم جدا شدیم. همان زمان هم سرپرستی آیناز به من سپرده شد. اتفاقا سر این موضوع اصلا با مادر آیناز جر و بحث و دشمنی نداشتیم و کاملا در صلح و آرامش از هم جدا شدیم. در این مدت هم گاهی اوقات مادر آیناز میآمد و به دخترش سری میزد.
چرا از هم جدا شدید؟
با هم اختلاف داشتیم. سر هیچ موضوعی تفاهم نداشتیم و معمولا جر و بحث زیاد میکردیم. درنهایت هم به این نتیجه رسیدیم که نمیتوانیم در کنار هم زندگی کنیم.
همسر دومت با آیناز مشکلی نداشت؟
اتفاقا او را از دختر خودش هم بیشتر دوست دارد. بعد از ازدواجم با او، صاحب یک دختر دیگر به اسم مهنا شدیم که الان سهسال دارد. در این مدت همسرم به آیناز توجه ویژه داشت و اصلا با او مشکلی نداشت. الان که آیناز گم شده، او هم پابهپای من غصه میخورد و اشک میریزد.
فکر میکنی چه اتفاقی برای آیناز افتاده باشد؟
اصلا هیچ فکری به ذهنم نمیرسد. ما هیچ دشمنی نداریم. اگر هم خدایی نکرده بلایی سر دخترم آمده و دچار حادثه شده بود باید تا الان متوجه میشدیم. من تمام شهرمان را گشتهام. هیچ کاری نیست که نکرده باشم. از آن روز تا الان سر کار نرفتهام. از صبح از خانه بیرون میروم و تا آخر شب به دنبال آیناز میگردم. اصلا نمیتوانم به زندگی عادی برگردم و سر کار بروم. تا دخترم پیدا نشود، نمیتوانم خواب و خوراک داشته باشم.
شغلت چیست؟
در کار توزیع مواد غذایی بودم. درآمد زیادی نداشتم، اما میتوانستم زندگیمان را بچرخانم. نمیدانم این مصیبت چه بود که ناگهان بر سر ما آمد و زندگیمان نابود شد. فقط از خدا میخواهم دخترم صحیح و سالم پیدا شود. دوست دارم یکبار دیگر او را در آغوش بگیرم. در این مدت دلم برایش تنگ شده و دیگر نمیتوانم بدون او زندگی کنم.