زمان مطالعه: 3 دقیقه

ماجرا/ هر شب با ماجراهای واقعی، همراه حادثه 24 باشید

انتقام کور

01 آذر 1397
شناسه : 1134
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/1134
21225+
بالا

من و ساغر از دبیرستان همکلاس و خیلی با هم صمیمی بودیم. همیشه و همه جا باهم بودیم؛ درست مثل دو خواهر. ساغر دختر آرام و محجوب و مهربانی بود و من شلوغ و پرسروصدا و پرانرژی بودم. سال آخر دبیرستان بودیم و با هم به کلاس کنکور می رفتیم. به هم قول داده بودیم تا دوره فوق لیسانس با هم در یک رشته و یک دانشگاه تحصیل کنیم و برای رسیدن به این هدف حسابی درس می خواندیم. بالاخره نتایج کنکور اعلام شد و ما اولین پله موفقیت را پشت سر گذاشتیم. هر دو در رشته مهندسی شیمی پذیرفته شدیم. در همان سال اول دانشگاه متوجه شدم یکی از پسرهای کلاس مان به نام فرید سعی می کند با من طرح دوستی بریزد. من هم که از او بدم نمی آمد پیشنهادش را پذیرفتم. او گفت بعد از کمی آشنایی به خواستگاری ام می آید. مدتی گذشت و به فرید علاقه مند شدم. چند مرتبه با هم به گردش رفتیم. اما چون ساغر دوست صمیمی ام بود او را هم با خودمان می بردیم. قرار بود به زودی فرید به خواستگاری ام بیاید اما پس از مدتی فرید دیگر مثل روزهای اول نبود. نسبت به من سرد شده بود و مدام به رفتارهایم، طرز حرف زدنم و هیجان بی اندازه ام ایراد می گرفت. هرچه سعی می کردم او را متقاعد کنم که اشتباه می کند و من همان مهرنوش روزهای اول هستم بی فایده بود. بالاخره یک روز به من گفت دیگر نمی خواهد با من ارتباطی داشته باشد. گفت دنبال کسی می گردد که رفتار سنگین و متینی داشته باشد. از شنیدن این حرف شوکه شدم. مطمئن بودم پای شخص دیگری در میان است. دوهفته از قطع رابطه مان می گذشت و من خیلی ناراحت و افسرده بودم. آن روز کلاس داشتیم و ساغر و فرید هنوز سرکلاس نیامده بودند. نیم ساعت از شروع کلاس که گذشت دیدم فرید همراه ساغر وارد کلاس شد و کنار هم نشستند. خیلی تعجب کردم اما بعد فهمیدم همان اتفاقی که از آن می ترسیدم افتاده است و ساغر و فرید به طور پنهانی با یکدیگر رابطه دارند و ... دنیا در نظرم تیره وتار شد در یک لحظه تصمیم بدی گرفتم. به خانه رفتم و هرچه عکس خصوصی و خانوادگی از ساغر داشتم و حتی شماره تلفنش را در اینترنت منتشر کردم تا از او انتقام بگیرم. آبرویش را به بازی گرفتم چون اعتماد و احساسم را به بازی گرفته بود. یکی دو هفته گذشت و در حالی که به خاطر انتقام گیری از ساغر خیلی خوشحال بودم ماموران پلیس فتا به خانه مان آمدند و دستگیرم کردند. وقتی در دادسرای رسیدگی به جرایم رایانه ای با هم روبه رو شدیم او هم از دیدن من یکه خورد. باورش نمی شد دوست چندین و چند ساله اش چنین کاری با او کرده است.

ارسال نظر