ماجرا از این قرار بود که حدود 2ماه قبل زنی به نام لیلا به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از فردی به اتهام اخاذی شکایت کرد. او گفت: چند وقت پیش در جریان یک پروژه کاری با مردی آشنا شدم. او خودش را مأمور پلیس و سرهنگ هاشمی معرفی کرد و میگفت خیلیها او را میشناسند. زن جوان ادامه داد: ابتدا تصور میکردم که واقعا پلیس است اما بعد متوجه شدم که قصد اخاذی از مرا دارد. او وقتی متوجه شد که وضع مالی خوبی دارم، فکر پرکردن جیبهایش به سرش زد و به بهانههای مختلف از من پول میگرفت. چندبار هم تهدیدم کرد که اگر پول به حسابش واریز نکنم، بلایی سر فرزند و شوهرم میآورد و جانشان را میگیرد. او وقتی متوجه شد که پدرم 3سال پیش فوت کرده، مرا تهدید کرد که اگر به وی پول ندهم، کاری میکند که مقصر مرگ پدرم شناخته و دستگیر شوم.
بازداشت سرهنگ قلابی
پس از شکایت این زن، پروندهای در این خصوص تشکیل شد و قاضی کامران رضوانی، بازپرس جنایی تهران دستور بازداشت مرد باجگیر را صادر کرد. وی که مجتبی نام دارد، چند روز پیش دستگیر شد و مأموران در بازرسی خانهاش کیفی پر از مدارک و اسناد جعلی کشف کردند. مأموران با بررسی مدارک و اسنادی که داخل کیف بود، به افرادی رسیدند که به مجتبی پول داده بودند تا وی برایشان مدارک جعلی مانند مدارک تحصیلی، کارت پایان خدمت، معافیت و... تهیه کند. به این ترتیب متهم چارهای جز اقرار به جعل و همچنین اخاذی از زن جوان(سمیه) ندید اما در جریان بازجوییها رازی را فاش کرد که از جنایتی هولناک خبر میداد.
آدمکشان اجارهای
متهم در تحقیقات گفت: زنی که از من شکایت کرده(سمیه)، 3سال قبل دستور قتل پدرش را صادر و با اجیرکردن 2 آدمکش سناریوی جنایت را اجرا کرده است. او ادامه داد: یکی از آدمکشان اجارهای، راننده این زن، به نام مسعود است. من و مسعود در قهوهخانه آشنا شدیم. یک روز او شروع به درددل کرد و گفت بهخاطر عذاب وجدان کابوس میبیند. بعد هم تعریف کرد که سمیه برای قتل پدرش به او و برادرش پول داده و آنها هم پیرمرد را به قتل رساندهاند. وقتی این موضوع را شنیدم، تصمیم گرفتم از سمیه اخاذی کنم. به همینخاطر خودم را سرهنگ جا زدم و با او طرح دوستی ریختم و با گفتن این جمله که از راز قتل پدرش خبر دارم، شروع به اخاذی کردم تا اینکه از من شکایت کرد و دستگیر شدم. پس از گفتههای این مرد، قاضی جنایی دستور تحقیق درخصوص مرگ پدر سمیه را صادر کرد. بررسیها نشان میداد که جسد پدر70ساله این زن 3سال قبل درحالیکه در خانهشان روی مبل نشسته و مشغول تماشای آلبوم خانوادگیشان بوده، پیدا شده است. در آن زمان، با توجه به اینکه چند روز از مرگ پیرمرد گذشته بود، علت مرگ وی معلوم نبود و در این شرایط سمیه توانسته بود از طریق پزشکی که از دوستان خانوادگی آنهاست، جواز دفن گرفته و جسد پدرش را دفن کند.
معمای مرموز
هرچه تحقیقات پیش میرفت، ماجرا مرموزتر میشد. ماجرای مرگ پدر سمیه و نحوه دفن او کاملا مشکوک بود و به همین دلیل قاضی جنایی دستور بازداشت سمیه، راننده او و برادر راننده را صادر کرد. کارآگاهان موفق شدند راننده سمیه و برادر وی را دستگیر کنند اما تلاشها برای دستگیری سمیه هنوز ادامه دارد. راننده سمیه، پس از دستگیری به دادسرای جنایی منتقل شد و وقتی مقابل قاضی رضوانی قرار گرفت، راز جنایتی که 3سال پیش با همدستی برادرش انجام داده بود را فاش کرد و گفت بهخاطر پول حاضر شده پدر سمیه را به قتل برساند. در ادامه برادر او هم قتل را گردن گرفت و گفت از آن زمان عذاب وجدان لحظهای رهایش نمیکند و او هم بهخاطر پول دستانش به خون آلوده شده است.
با اعتراف آدمکشهای اجارهای به قتل پیرمرد، تحقیقات برای دستگیری سمیه بهعنوان آخرین قطعه از این پازل پیچیده ادامه دارد.
اخاذی 3میلیاردی
یکی از متهمان قتل پیرمرد 70ساله، راننده دختر مقتول است؛ مردی حدودا 45ساله از جزئیات جنایت میگوید.
چند سال است که راننده دختر مقتول هستی؟
بیش از 10سال است که برای سمیه کار میکنم. رانندهاش هستم و هرجا که میخواست برود، به من زنگ میزد. پیرمرد(پدر سمیه) را هم میشناختم و بعضی روزها به درخواست سمیه، او را به این طرف و آنطرف میبردم.
از ماجرای جنایت بگو.
سال 94بود. درست 3سال قبل. راستش وقتی سمیه خانم از من خواست که پدرش را به قتل برسانم، شوکه شدم اما وقتی گفت تا آخر عمر از نظر مالی تأمینت میکنم، وسوسه به جانم افتاد. او از من خواست تنها به خانه پدرش نروم و من هم موضوع را با برادرم درمیان گذاشتم که او هم بهخاطر پول قبول کرد. هر دو به بهانه اینکه میخواهیم تابلو فرشهای نفیس خانه پیرمرد را ببینیم به خانهاش رفتیم. او تنها زندگی میکرد و به دروغ گفتم برادرم عاشق تابلو فرش است و برای همین اجازه داد وارد خانه شویم. وقتی وارد شدیم با همدستی برادرم خفهاش کردیم و بعد با دستور سمیه به صحنهسازی پرداختیم. او را روی مبل نشاندیم و آلبوم خانوادگی را در دستانش قرار دادیم تا نشان بدهیم هنگام دیدن عکسهای خانوادگی سکته کرده است. تا چند روز هم دخترش به او سر نزد تا جسد، متعفن شود.
انگیزه دختر مقتول از جنایت چه بود؟
راستش من شنیده بودم که پدر سمیه قرار بوده با دختری کم سن و سال ازدواج کند. مادر سمیه سالها قبلتر فوت شده بود و سمیه میترسید اگر عروس تازه وارد خانه شود، همه اموال پدرش را تصاحب کند. گویا پدرش هم با این ازدواج موافق بود و میخواست بهزودی با دختر جوان عقد کند. پدر سمیه خیلی پولدار بود. او برجساز بود و پولش از پارو بالا میزد. او 2 فرزند داشت که یکی از آنها پسر بود و در اروپا زندگی میکرد. دخترش سمیه هم در تهران بود. در حقیقت سمیه نقشه قتل پدرش را کشید تا اموالش را تصاحب کند، چون میترسید با ازدواج پدرش، چیزی به او نرسد.
سرهنگ قلابی چطور وارد ماجرا شد؟
چندماه پیش در قهوهخانه با سرهنگ قلابی آشنا شدم. یک روز خیلی حالم گرفته بود. در واقع 3سال بود که حالم بد بود و عذاب وجدان داشتم. بارها کابوس شب جنایت را میدیدم تا جاییکه تصمیم بهخودکشی گرفتم. یک روز داخل قهوهخانه به سرهنگ قلابی گفتم که میخواهم به زندگیام پایان بدهم. بعد هم برایش تعریف کردم که قتل انجام دادهام و بهخاطر عذاب وجدان میخواهم خودکشی کنم. او وقتی متوجه این ماجرا شد گفت چرا میخواهی جانت را بگیری، بهتر است از سمیه اخاذی کنیم. نقشه باجگیری را سرهنگ قلابی کشید. در این سالها سمیه خانم هرچه میخواستم فراهم میکرد اما سرهنگ قلابی با حرفهایش مرا تحتتأثیر قرار داد و گفت باید مبلغ بیشتری بگیری چون با قتل پدرش همه اموال به او رسیده است. سرهنگ قلابی مرا پای قبر پدر سمیه برد و از من اعتراف گرفت و فیلمبرداری کرد. بعد با همان فیلم 3میلیاردتومان از سمیه خانم اخاذی کرد که بین ما تقسیم شد. البته من بخشی از پول را به برادرم دادم.
خانوادهات خبر داشتند؟
من تا سال 86 در یکی از شهرهای شمال غربی کشور زندگی میکردم. در سال 86 همسرم، 2 فرزند خردسالم را به قتل رساند که از آن زمان در زندان است و من به تهران آمدم و دیگر خبری از او ندارم. (پس از مطرحکردن این موضوع قاضی جنایی دستور تحقیق در این خصوص را صادر کرد تا مشخص شود که گفتههای او صحت دارد یا نه). بعد هم که شدم راننده سمیه و بقیه ماجرا...