حادثه 24 - مرد مسلح که به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران حمله کرد و با شلیک گلوله، مدیر تیم امنیتی سفارت را به قتل رساند و 2نفر از کارکنان آنجا را زخمی کرد، دیروز به پزشکی قانونی منتقل شد تا سلامت روانی وی تحت بررسی قرار بگیرد.
حادثه صبح جمعه گذشته در خیابان پاسداران بازتاب گستردهای در رسانهها داشت. مردی مسلح به تصور اینکه همسرش در سفارتخانه است، به همراه پسر و دخترش از ارومیه به تهران سفر کرد و درحالیکه یک قبضه کلاشنیکف در دست داشت وارد سفارت جمهوری آذربایجان شد و دست به تیراندازی زد. او پس از قتل یک نفر و مجروح کردن 2نفر دستگیر شد و در بازجوییها اظهارات عجیبی را مطرح کرد. اظهاراتی که این احتمال که وی از مشکلات روحی و روانی رنج میبرد را قوت میبخشید. او مدعی شد که همسرش که اصالتا باکویی بوده از فروردین امسال ناپدید شده و وی تصور میکرده که او را در سفارت آذربایجان پنهان کردهاند. به همین دلیل نقشه حمله به سفارت را کشیده تا همسرش را نجات دهد. اما این، همه اظهارات و رفتار عجیب و غریب متهم نیست. وی پیش از اینکه به پزشکی قانونی منتقل شود، برای تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل و مقابل قاضی محمدرضا صاحبجمعی قرار گرفت. اما در پاسخ به سؤالات بازپرس، ادعاهایی را مطرح کرد که فرضیه بیماری روحی و روانی وی را قوت میبخشید.
ادعاهای عجیب متهم
چرا از ماشینت که پیاده شدی یک لحظه اسلحه را به سمت سربازی که مقابل سفارت بود گرفتی؟
شاید میخواستم او را بترسانم. من همان اول به سرباز گفتم با شما کاری ندارم، بعد که میخواستم خودم را تسلیم کنم او را صدا زدم و کلاش را روی زمین گذاشتم و لگدی به آن زدم. حتی به ترکی هم به سرباز گفتم که با او کاری ندارم.
ظاهرا 2 اسلحه داشتی، کلت کمری چه شد؟
فکر کنم در سفارت افتاد چون اصلا یادم نمیآید که در خیابان افتاده باشد.
چرا به سفارت حمله کردی؟
چون افرادی که آنجا کار میکردند، در نگه داشتن همسرم مقصر بودند. با اسلحه وارد آنجا شدم تا به همهشان شلیک کنم. تعدادشان برایم مهم نبود، صد نفر هم جلو میآمدند شلیک میکردم!
همسرت کی ناپدید شد؟
از روز 29 فروردین.
اگر الان با او صحبت کنی و ببینی در باکوست و با میل خودش رفته، چه میگویی؟
باور نمیکنم. قطعا فریبش دادهاند. احتمالا سرویسهای اطلاعاتی آنجا مجبورش میکنند تا چنین دروغی بگوید!
چه دروغی؟
همینکه با میل خودش رفته. چون میدانم با میل خودش نرفته. من و همسرم 2 فرزند داریم. قطعا به زور او را بردهاند.
اما فرزندانت در تحقیقات گفتهاند که تو همسرت را دعوا میکردی و کتک میزدی و برای همین او به کشورش برگشته است؟
در مدت 22، 23سالی که ازدواج کردهام، نهایت 7یا 8بار همسرم را کتک زدهام! فکر نمیکنم زیاد باشد! زندگی ما 60 به 40بود، میدانید یعنی چه؟ یعنی 60درصد خوب بود و فقط 40درصد تلخی و اختلاف وجود داشت!
اگر همسرت تأکید کند بهخاطر اختلافاتی که با شما داشته رفته چه میگویی؟
ببینید الان 3کشور درگیر مسائل خانوادگی من هستند، بهتر است با آنها صحبت کنید تا همسرم را پس بدهند؛ چون اگر من بگویم گوش نمیدهند. شما چون قاضی هستید اگر بگویید مشکل حل میشود. چون من کاری انجام دادهام که ممکن است به حرفم اهمیتی ندهند.
چه کاری انجام دادهای؟
در آذربایجان تصور میکنند که میخواهم پوتین را ترور کنم.
میخواستی این کار را بکنی؟
نه. من که نمیخواستم، آنها تصورشان این است.
ماجرای ترور پوتین چیست؟
خب به من دستور دادند پوتین را ترور کنم. آن موقع در باکو درس میخواندم. از وقتی روسیه فهمید که قصد ترور پوتین را دارم دیگر مقامات این کشور زمان سفرهایشان را اعلام نمیکردند از ترس اینکه مبادا ترور شوند. البته الان که بیشتر فکر میکنم کسی به من دستور نداد، تصمیم خودم بود.
عضو گروه خاصی هستی؟
من وابسته به جایی نیستم. بهخاطر ناموسم رفتم داخل سفارت تا زنم را پس بگیرم.
یعنی باورت این است که هرکس همسرش ناپدید شود باید راه بیفتد با کلاش دست به تیراندازی بزند؟
صد در صد. اگر کسی روی ناموسش حساسیت نداشته باشد بهتر است زندگی نکند. عقیده من این است. همسرم اصلا مدارکش را برنداشته بود. بعدا از سفارت به من زنگ زدند که مدارکش را بیاور.
کی زنگ زد؟
برادرش.
گفت مدارکش را کجا ببری؟
سفارت دیگر. چون همسرم را در آنجا نگه میداشتند.
از آن تماس به این نتیجه رسیدی؟
بله. صد در صد. اما من مثل داعش نیستم، من بهخاطر ناموسم آدم میکشم! من مطالعه دارم. البته حقوق هم خواندهام، اطلاعات حقوقیام از شما که قاضی هستید بیشتر است! اما خب شما هم خوب بلد هستید و خیلی چیزها از مسائل حقوقی میدانید!
کی از ارومیه راهی تهران شدی؟
روز قبل از حادثه. البته سر راهم رفتم اسلحه برداشتم. کلت و کلاشنیکفی که خریده بودم را در یک روستا پنهان کرده بودم که روز قبل آن را برداشتم و به همراه دختر و پسرم راهی تهران شدیم تا مادرشان را پس بگیرم برگردیم.
چه زمانی 2 سلاح را خریدی؟
نمیدانم 5سال یا 7سال قبل. حافظهام که درست و حسابی کار نمیکند.
چرا اسلحه خریدی؟
محض احتیاط. تصور میکردم از وقتی که فهمیده بودند قصد ترور پوتین را دارم سازمانها و گروههایی دنبالم هستند! بههرحال من شخص مهمی بودم.
مگر شغلت چیست؟
کشاورزم، باغ گردو دارم!
خانوادهات خبر داشتند که قرار است دست به چنین اقدام هولناکی بزنی؟
نه نگفتم. به هیچکس نگفتم.
چیزی مصرف میکنی؟
(متهم میخندد) نه این چه حرفی است که میزنید!
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.
صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.