حادثه 24 - مرد مسلح به همراه فرزندانش از ارومیه راهی تهران شد تا بهگفته خودش همسرش را از طبقه چهارم سفارت آذربایجان در تهران بیرون بیاورد. این مرد صبح دیروز در اقدامی هولناک به سفارت جمهوری آذربایجان حمله کرد و با ورود به داخل سفارتخانه و تیراندازی با سلاح کلاشنیکف، مدیر تیم امنیتی سفارتخانه را به قتل رساند و 2نفر از کارکنان آنجا را زخمی کرد. این حادثه از روز گذشته واکنشهای مختلف بینالمللی را به همراه داشت. واکنشهایی گاهی عجیب که در آنها ادعای تروریستی بودن حادثه مطرح شده بود اما پشتپرده این حمله مسلحانه چه بود؟
حدود ساعت 8صبح دیروز، هفتم بهمن ماه، وقتی خودروی سوناتای مشکی رنگ، مقابل سفارت جمهوری آذربایجان در خیابان راستوان واقع در خیابان نیستان سوم پاسداران توقف کرد، 3دیپلمات از ماشین پیاده و وارد سفارتخانه شدند. اما هنوز دقایقی از ورود آنها به سفارت نگذشته بود که ناگهان صدای تصادف هولناکی از خیابان به گوش رسید. یکی از کارکنان سفارت به سمت ورودی در رفت تا ببیند چه اتفاقی رخ داده اما به محض اینکه در را باز کرد، مردی درحالیکه اسلحه کلاشنیکف بهدست داشت به زور وارد سفارتخانه شد و شروع به تیراندازی کرد. گلولهها به 2 نفر از کارکنان آنجا اصابت کرد تا اینکه نفر سوم وارد ماجرا شد و به جدال با مرد مسلح پرداخت و موفق شد او را مهار و از سفارتخانه به بیرون هل دهد. اما این پایان ماجرا نبود، چرا که مرد مسلح پس از خروج از ساختمان سفارت، همچنان به سمت در و ساختمان تیراندازی میکرد.
ورود تیم جنایی به صحنه جرم
گزارش این حادثه هولناک به پلیس اعلام شد و طولی نکشید که قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران به همراه قاضی محمدرضا صاحب جمعی بازپرس دادسرا در مقابل سفارت آذربایجان حاضر شدند. از سوی دیگر سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت به همراه سرهنگ مرتضی نثاری، معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران و تیمی از کارآگاهان تجسس نیز در محل حادثه حضور یافتند و بررسیهای همه جانبه درباره ابعاد این حادثه مرگبار شروع شد. تیمهای جنایی وقتی به محل حادثه رسیدند که مرد تیرانداز بازداشت شده و خطر رفع شده بود. شهریاری درباره جزئیات این حادثه به گفت: متهم این پرونده بالای 40سال سن دارد و ساکن شهر ارومیه است. انگیزه او از این اقدام جنون آمیز، شخصی بوده است. آنطور که تحقیقات اولیه نشان میدهد همسراو از فروردینماه امسال ناپدید شده و این مرد ماجرای مفقود شدن همسرش را به پلیس ارومیه اعلام کرده بود. سرپرست دادسرای جنایی تهران تصریح کرد: متهم در بازجوییهای اولیه عنوان کرد که پس از ناپدید شدن همسرش، شروع به تحقیق و بررسی کرده و متوجه شده که او به آذربایجان رفته است؛ اما بعد به این نتیجه رسیده که همسرش در سفارت آذربایجان است و با همین تصور از ارومیه راهی تهران میشود. وی به همراه فرزندانش از ارومیه سوار بر ماشین پراید خود شده و راهی تهران میشود و صبح جمعه وقتی به مقابل سفارت میرسد، با ماشیناش بهخودروی سوناتای دیپلمات سفارت که چند لحظه قبلتر مقابل ساختمان پارک کرده بود میکوبد. شهریاری تصریح کرد: پس از این تصادف عمدی، یکی از کارکنان سفارت در را باز کرد که ببیند چه اتفاقی افتاده و مرد مسلح به محض بازشدن در وارد ساختمان میشود. سپس با اسلحه شروع به تیراندازی میکند و بهگفته خودش، هدفش فردی که کشته شده نبوده است. او به گمان اینکه همسرش داخل سفارت است دست به تیراندازی زده است. آنطور که مسئولان سفارت عنوان کردهاند، فردی که در این حادثه کشته شد مدیر تیم حفاظت بوده است. مجروحان هم از کارکنان سفارت هستند که خوشبختانه خطری آنها را تهدید نمیکند.
شهریاری گفت: در جریان این حادثه یکی از کارکنان سفارت با دیدن مرد تیرانداز از پشت سر به او حمله کرده و او را به بیرون میاندازد که وی اینبار به سمت ساختمان سفارت تیراندازی کرده و حتی با بنزین، خودروی سوناتای دیپلمات را نیز به آتش میکشد که آتشنشانان حریق را مهار و مرد تیرانداز در نهایت با کمک یکی از کارکنان سفارت در خیابان دستگیر میشود که تحقیقات از او به شکل ویژه ادامه دارد.
با دستگیری مرد تیرانداز، وی برای بررسی سلامت روحی و روانی به پزشکی قانونی منتقل شده است که بهگفته محمدرضا صاحب جمعی، بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران، احتمال دارد که متهم مشکل روحی داشته باشد. بازپرس جنایی گفت: با توجه به اظهارات اولیه متهم بهنظر میرسد که وی صحت روانی نداشته باشد که باید منتظر نتیجه بررسی پزشکی قانونی باشیم تا نظرشان را در این زمینه اعلام کنند.
مادرم در باکو است
روز گذشته، متهم در حالی خود را از ارومیه به تهران رساند که دختر جوانش و پسر 7سالهاش نیز همراه او بودند. آنها شاهد حمله هولناک پدرشان به سفارتخانه بودند و از این اقدام او وحشتزده شده بودند.
پسر 7ساله روز گذشته در جریان تحقیقات اولیه درحالیکه از اقدام پدرش در شوک بود گفت: پدر و مادرم مدام با هم درگیری داشتند. پدرم همیشه مادرم را کتک میزد و روزی نبود که با هم دعوا نکنند. پدرم حتی خواهرم را هم کتک میزد و همیشه با اودعوا میکرد.
دختر جوان که دانشجو است نیز گفت: پدر و مادرم مدتها بود که با هم اختلاف داشتند. مادرم اصالتا باکویی است و چون از اذیتهای پدرم خسته شده بود، 29فروردین امسال خانه را ترک کرد و به کشور آذربایجان رفت؛ جایی که زادگاهش بود و خانوادهاش در آنجا زندگی میکردند.
وی ادامه داد: مادرم از دست پدرم به باکو فرار کرد و در این مدت من با مادرم در تماس بودم. او معمولا وقتهایی که پدرم در خانه نبود در واتساپ تماس تصویری میگرفت و با هم صحبت میکردیم اما از ترس چیزی درباره تماسهایم با مادرم به پدرم نمیگفتم. تا اینکه قبل از این حادثه او من و برادرم را سوار ماشین کرد و خواست تا همراهش باشیم. اصلا نمیدانستیم چه نقشهای در سر دارد تا اینکه به پایتخت رسیدیم. وقتی به تهران رسیدم تازه فهمیدم هدف و نقشه او چیست اما هرچه به پدرم میگفتم که مادرم به باکو رفته و در این مدت با او در تماس بودم، حرفم را قبول نمیکرد. میگفت مادرت را در سفارتخانه پنهان کردهاند و در نهایت هم نقشهاش را عملی کرد. وقتی این حادثه هولناک رقم خورد، من فقط سعی داشتم برادر کوچکم را که بیتابی میکرد آرام کنم تا این صحنه دلخراش را نبیند.
روایت یک شاهد
نوار زرد رنگ که صحنه جرم را نشان میدهد، مقابل ساختمان سفارتخانه آذربایجان کشیده شده است. تیم جنایی همچنان در حال تحقیق در محل حادثه هستند؛ متهم نیز با خودروی مخصوص حمل مجرمان به اداره آگاهی تهران منتقل شده است. کمی آنطرفتر خودروی پزشکی قانونی توقف کرده تا جنازه فردی که در این حادثه کشته شده است را به پزشکی قانونی انتقال بدهد.
ساکنان محل از اتفاقی که افتاده وحشتزده هستند. یکی از آنها به خبرنگار همشهری میگوید: داخل خانه بودم که حدود ساعت 8:20صدای مهیبی را شنیدم. صدای تصادف بود و از پنجره بیرون را نگاه کردم که دیدم خودروی پراید سیاه رنگی بهخودروی سوناتا کوبید. کسی داخل سوناتا نبود اما داخل خودروی پراید، دختر جوانی و پسربچهای که حدودا 7یا 8ساله بود، نشسته بودند. راننده مردی جوان بود که از ماشین پیاده شد. ناگهان دیدم اسلحه در دست دارد که به سمت سفارت رفت. او به زبان ترکی فریاد میکشید و آنطور که من فهمیدم میگفت: همسرم کجاست؟ زن من اینجاست! مرد مسلح وارد سفارتخانه شد و بعد صدای تیراندازی آمد. دلخراشترین صحنه، آنجایی بود که پسربچه از ماشین پیاده شد و فریاد کشید: بابا بیا برویم. او گریه میکرد و پدرش فریاد زنان به او گفت: برو داخل ماشین. بعد دختر جوان پسربچه را با خودش به داخل ماشین برد. شماره پلاک خودرو ایران 17بود و بهنظر میرسید مرد مسلح تهرانی نیست.
او ادامه میدهد: چند لحظه بعد یکی از کارمندان سفارت مرد مسلح را به بیرون پرتاب کرد. او دوباره شروع کرد به تیراندازی و این بار به سمت در و پنجره ساختمان. بعد از پشت ماشینش بنزین و پتک برداشت. با پتک چند ضربه به در سفارت زد و بعد بنزین را روی ماشین سوناتا ریخت. میخواست سوناتا را آتش بزند، حتی روی لاستیکها بنزین ریخت اما آتش نگرفت. دوباره تلاش کرد که این بار یک قسمت ماشین و بخشی از لباسهای خودش هم گر گرفت اما همان لحظه آتشنشانی رسید و آتش را خاموش کرد.
این شاهد عینی گفت: تا قبل از ساعت 10همهچیز تمامشده بود. متهم لباسهایش را که آتش گرفته بود از تنش خارج کرد و بعد اسلحه را روی زمین به زیر یکی از ماشینها هل داد و همان لحظه یکی از کارکنان سفارت بیرون آمد و مرد تیرانداز را دستگیر کرد؛ البته خودش هم دیگر تسلیم شده بود، انگار که به مرادش رسیده بود. همان لحظه پلیس رسید و او را به داخل ماشین انتقال دادند.
اعترافات مهاجم
متهم نامش یاسین و اهل ارومیه است. او روز پنجشنبه به همراه فرزندانش سوار بر ماشینش شده و به سمت تهران حرکت کرد. ساعت 4صبح به تهران رسید و حوالی میدان آزادی توقف کرد. چند ساعتی داخل ماشین استراحت کرد و بعد به سمت سفارتخانه آذربایجان حرکت کرده تا نقشه هولناک خود را عملی کند. گفتوگو با متهم را میخوانید.
از چه زمانی همسرت ناپدید شد؟
29فروردینماه بود که از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. من ماجرای ناپدید شدن او را اعلام کردم تا اینکه در تحقیقات متوجه شدم که در سفارتخانه مخفی شده است!
چطور به این نتیجه رسیدی؟
خیلی تحقیق کردم. بارها نزد کنسولگری رفتم اما همکاری نمیکردند.
برای اثبات این موضوع، چه مستنداتی داری؟
همینکه همسرم از فروردینماه ناپدید شد و دیگر هیچ تماسی با من برقرار نکرد. او اصالتا باکویی است و شنیده بودم قرار است به سفارت آذربایجان بیاید.
چطور با همسرت آشنا شدی و ازدواج کردی؟
من سالها قبل به باکو رفتم و در آنجا درس میخواندم. در رشته حقوق تحصیل میکردم اما درسم را نیمه کاره رها کردم. در آنجا با همسرم آشنا شدم و در باکو با یکدیگر ازدواج کردیم. مدتی بعد برای ادامه زندگی به ایران برگشتیم و حاصل این زندگی 2 فرزند است؛ یک دختر جوان و یک پسر 7ساله.
فرزندانت در تحقیقات عنوان کردند با هم اختلاف داشتید؟
درست است. یکسری اختلافات داشتیم و فکر میکنم همسرم بهخاطر همین درگیریها خانه را ترک کرد.
چرا به سفارت آذربایجان آمدی؟
گفتم که. چون شنیده بودم در سفارتخانه است. همسرم باکویی بود و من برای پیگیری سرنوشت او چندبار به سفارتخانه آمدم اما جواب درستی به من نمیدادند. از این طرف و آن طرف شنیدم که همسرم در سفارت پنهان شده است و برای پیداکردن او به آنجا آمدم.
چرا عمدا با ماشین دیپلمات برخورد کردی؟
راستش عمدی نبود. من روز قبل به همراه پسرم و دخترم از ارومیه به تهران آمدم و به محض اینکه خودروی سوناتایی مقابل سفارت توقف کرد، فورا به سمت خودرو رفتم تا ماشینم را پارک کنم. از آنجایی که سرعتم بالا بود با ماشین سوناتا برخورد کردم و بدون توجه به تصادف از ماشین پیاده شدم و اسلحه بهدست به سمت سفارتخانه رفتم.
اسلحه را از کی خریداری کرده بودی؟
2 تا سلاح داشتم یک کلت و یک کلاشنیکف. حدود 5ماه قبل اسلحه را خریداری کرده و در روستایی در نزدیکی ارومیه مخفی کرده بودم و زمانی که میخواستم به تهران بیایم، سر راهم رفتم اسلحهها را برداشتم. در بین راه مدام ذهنم را آنالیز میکردم و با خود میگفتم وارد سفارتخانه میشوم و میگویم همسرم اینجاست. بعد به طبقه چهارم میروم و او را بیرون میآورم. همسر من را 9ماه به زور در سفارتخانه نگه داشته بودند و با اطلاعاتی که جمعآوری کرده بودم به این نتیجه دست یافتم. رفتم آنجا که زندگیام را برگردانم، زندگیای که نابود شده بود.
اما همسرت داخل سفارتخانه نبود، او بهخاطر اختلافاتی که با هم داشتید تو را ترک کرده و به باکو رفته بود؟
اما تحقیقات من نشان میداد در سفارتخانه پنهان شده است!
مواد مصرف میکنی؟
نه.
بیماری روحی و روانی داری؟
نه. فکر نکنم!
شغلت چیست؟
در شهرمان باغ گردو دارم.
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.
صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.