حادثه 24 - گوشهایش شکسته و بهنظر میرسد کشتیگیر است. 20سال بیشتر ندارد اما با وجود این سن کم، جان 2نفر را گرفته است. پسر جوان میگوید کودک سرراهی بوده اما با حمایت مادر و پدرخواندهاش تبدیل به قهرمان کشتی شده است. او اما قدر داشتههایش را ندانسته و سر از دنیای تبهکاران در آورده است. این پسر 20ساله پس از قتل اول به ترکیه فرار کرد و مدتی بعد به ایران برگشت و قتل دوم را رقم زد. او حالا از از جزئیات قتلها میگوید.
با وجود این سن کم، اتهامات زیادی در پروندهات ثبت شده، چرا؟
نمی دانم شاید مقصر اصلی خودم باشم. چون پدر و مادرخواندهام خیلی در حق من خوبی کردند و برایم کم نگذاشتند. پس مقصر خودم بودهام.
از پدر و مادر واقعیات خبر نداری؟
نه، آنها معتاد بودند و سالها قبل من و برادر کوچکم را در پارک رها کردند. مادرم بهخاطر حمل مواد بازداشت شده بود و پدرم در دنیای خماری غرق بود و اصلا وجود ما برایش اهمیت نداشت. برادرم خیلی خوشگل بود و در آن زمان یکی از آشنایانمان حضانت و نگهداری او را بهعهده گرفت. من هم درآن زمان 6سال بیشتر نداشتم که به بهزیستی منتقل شدم. چون زمانی که ما را رها کردند ناچار بودیم شبها در پارک بخوابیم.
از برادرت خبر داری؟
نه. البته در آن زمان چند باری به برادرم سر زدم اما خانواده جدیدش به من گفتند دیگر به آنجا نروم چون برادرم هر وقت مرا میبیند بهانهگیر میشود. آنها خانواده درست وحسابی بودند. مدتی بعد از آن محل رفتند اما شک ندارم که برادرم وضعیت و زندگی خوبی دارد. دستکم شرایطش از وضعیت من خیلی بهتر است.
بعد از اینکه به بهزیستی منتقل شدی برای تو چه اتفاقی رخ داد؟
یک خانواده آمدند و سرپرستی مرا بهعهده گرفتند. خیلی به من محبت کردند اما من جواب خوبیهایشان را درست ندادم. بهخاطر این اشتباهاتی که مرتکب شدهام. من عاشق کشتی بودم و خانواده جدیدم مرا وارد دنیای کشتی کردند. شدم قهرمان کشور، اسمم را در اینترنت بزنید عکسهایم میآید. پدر خواندهام در این راه خیلی به من کمک کرد اما زندگی من از روزی به تباهی کشیده شد که دستانم به خون آلوده شد.
برویم سراغ قتل ها؛ نخستین جنایت چطور رخ داد؟
شهریور پارسال بود که با یکی از بچهمحلهایمان درگیر شدم. او خیلی به من حسادت میکرد. چون میدید که پدر و مادر ندارم و از هیچی به همهچیز رسیدهام. درصورتیکه مدل ماشین او از مدل ماشین من بالاتر بود اما با این حال چشم نداشت مرا ببیند و به من حسودیاش میشد. آن روز دوست دختر من و او هم در حال عبور از محل بودند که مقتول میخواست جلوی آنها خودی نشان بدهد. به مقتول گفتم برو، گفت نه باید تو را بکشم. دوستم خواست ما را جدا کند که با او هم درگیر شد و اصلا نمیدانم چه شد که جانش را گرفتم.
اما تحقیقات در پرونده ات نشان میدهد که شما سارق بودید و بهخاطر گوشی سرقتی دعوایتان شد؟
متهم سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند.
بعد چه کردی؟
قاچاقی از کشور خارج شدم و به ترکیه رفتم. بعد به خیال اینکه آبها از آسیاب افتاده برگشتم اما دستانم به دومین جنایت آلوده شد!
از جزئیات قتل دوم بگو؟
14آبان امسال بود که با دوستم و همسرش و مقتول به گردنه قوچک رفتیم و مشروبات الکلی مصرف کردیم. بر سر نگاه چپ با مقتول درگیر شدم. گفت به چی نگاه میکنی؟ منم همین سؤال را از او پرسیدم که درگیری شروع شد و با قتل پایان یافت. مقتول کتکم میزد و من هم برای دفاع از خودم با چاقو به او ضربه زدم اما فکر نمیکردم بمیرد.
ماجرای گوشیقاپی که در پروندهات ثبت شده چیست؟
متهم باز سکوت میکند اما همدستش میگوید: ما باهم کار میکردیم. حدود 23گوشی سرقت کردهایم و همه آنها را به مالخر فروختیم.
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.
صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.