ناگفته های عجیب از گروگانگیری پروفسور فرهود، پدر علم ژنتیک ایران

با دستگیری سومین و آخرین متهم پرونده گروگانگیری پروفسور داریوش فرهود، پدر علم ژنتیک ایران، وی اعتراف کرد که به‌دلیل کینه‌ای که از شاکی به دل داشته، نقشه این گروگانگیری را طراحی کرده است.
تاریخ: 16 آبان 1401
شناسه: 91605

  حادثه 24 -  با دستگیری سومین و آخرین متهم پرونده گروگانگیری پروفسور داریوش فرهود، پدر علم ژنتیک ایران، وی اعتراف کرد که به‌دلیل کینه‌ای که از شاکی به دل داشته، نقشه این گروگانگیری را طراحی کرده است.

پرونده ربوده شدن داریوش فرهود با دستگیری آخرین متهم، تکمیل و جزئیات تازه‌ای درباره این حادثه فاش شد. سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران، دیروز در جمع خبرنگاران به بیان این جزئیات تازه پرداخت و گفت: اعترافات آخرین متهم پرونده نشان می‌دهد، عامل اصلی گروگانگیری از آشنایان دکتر فرهود و کارمند سابق وی بوده که به‌دلیل مشکلات شخصی، 2 نفر را اجیر کرده و نقشه این گروگانگیری را رقم زده بودند. آنها حدود ساعت5:30 هشتم آبان ماه، با حضور در مقابل خانه شاکی و معرفی خود به‌عنوان مأموران امنیتی، وی را ربودند و ابتدا به مرزن‌آباد و پس از آن به ویلایی در شهرستان نور برده و در آنجا زندانی کرده بودند. متهمان از گروگانشان درخواست 8میلیارد تومان پول نقد یا یک دستگاه آپارتمان کرده بودند که هر چند وی در ابتدا قبول نکرده بود، اما در نهایت به آنها قول داد 4میلیارد تومان به حساب‌شان واریز کند و متهمان پس از آنکه از وی دست نوشته گرفتند، او را به پایتخت برگرداندند. در این میان کارآگاهان پلیس آگاهی تهران موفق شدند در کمتر از ۲۴ساعت عاملان این گروگانگیری را شناسایی کنند. به‌گفته سردار رحیمی، عامل اصلی گروگانگیری در بازجویی‌ها اعتراف کرد که از مدت‌ها قبل چنین تصمیمی داشت و ناآرامی‌ها و ناامنی‌های اخیر موجب شد که وی فرصت را برای اجرای نقشه‌اش مناسب دیده و آن را عملی کند.

اظهارات گروگان

روز گذشته همچنین اظهارات پروفسور فرهود نزد پلیس پس از آزادی‌اش برای خبرنگاران پخش شد و او درباره ربوده شدنش به پلیس چنین گفت: روز حادثه که از خانه بیرون آمدم 2مرد راهم را سد کردند و مدعی شدند شما مسائل و مشکلاتی دارید و حرف‌هایی زده‌اید که باید درخصوص آنها پاسخ بدهید. به آنها گفتم من معلم هستم و حرف‌های بدی نزده‌ام. معلم از کار اشتباه ایراد می‌گیرد و کار خوب را تشویق می‌کند، اما آنها مرا با خود بردند. یک نفر که کلاه، عینک و ماسک بهداشتی داشت پشت فرمان ماشینم نشست و راه افتادند. نفر سوم هم بین راه به آنها ملحق شد و در صندلی عقب کنار من نشست و به سمت شمال کشور راه ‌افتادند.

وی افزود: آنها طوری رفتار کردند که من تصور می‌کردم مأمور هستند. وقتی پیاده شدیم و یکی از آنها ماسکش را برداشت او را شناختم. او مردی بود به نام امید که قبلا برایم کار می‌کرد. امید ناگهان شروع به فحاشی کرد و گفت همین‌جا تکه‌تکه‌ات می‌کنم.

شاکی در ادامه گفت: امید می‌گفت که منشی من باعث شده که او تمام زندگی‌اش را ببازد. درصورتی که من از زندگی آنها خبر نداشتم. من خیلی هوای امید را داشتم، حدود 8سال قبل به او پول دادم و او خانه خرید، اما حالا می‌گفت که من باعث شده‌ام زندگیش تباه شود. او مدعی بود مدتی پس از ازدواج با منشی من، این زن از وی طلاق گرفته و امید ناچار شده آپارتمانی را که داشت، بفروشد تا مهریه همسرش را بدهد. او می‌گفت قیمت آپارتمانی که چند سال قبل ناچار شد بفروشد، الان 8میلیارد تومان است و چون مرا مقصر این آشنایی و ازدواج می‌دانست، از من خواست که 8میلیارد تومان به او پرداخت کنم. اما من این پول را نداشتم و در نهایت او به 4میلیارد تومان رضایت داد. برای همین دست‌نوشته‌ای به آنها دادم که این پول را پرداخت می‌کنم و قرار شد بیایم تهران و پول جور کنم که متوجه شدم پلیس در جریان ماجرا قرار گرفته است.

حالا و با دستگیری تمامی متهمان پرونده، برای آنها قرار قانونی صادر شده و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.

مهریه میلیاردی

صبح دیروز 3متهم این پرونده جنجالی به ستاد نیروی انتظامی پایتخت منتقل شدند. در میان آنها امید، سردسته و طراح نقشه گروگانگیری نیز حضور داشت که در گفت‌وگویی از جزئیات نقشه‌اش برای ربودن دکتر فرهود گفت.

چرا از دکتر کینه به دل داشتی؟

بریده بودم، خسته بودم، شب‌ها در ماشین می‌خوابیدم و آه در بساط نداشتم. دکتر را مسبب این بدبختی‌ام می‌دانستم، به همین دلیل از او کینه به دل گرفتم و می‌خواستم با این کار حق و حقوقم را از او بگیرم.

چه حق و حقوقی؟ شاکی که می‌گوید هیچ بدهی‌ای به تو نداشته است؟

ماجرایش مفصل است. البته نیت ما هم آدم‌ربایی نبود. فقط می‌خواستم با دکتر صحبت کنم که از این در به دری نجات پیدا کنم. او مرد خیری است. می‌خواستم به او بگویم چه بلایی بر سرم آمده تا یک خانه برایم بخرد یا پولش را به من بدهد.

چرا چنین توقعی از او داشتی؟

من از سال81 دکتر را می‌شناختم و چند سالی می‌شد که کارمند او بودم. رابطه ما بد نبود و آن زمان با وجود اینکه 2فرزند داشتم با همسرم به اختلاف خوردم و از هم جدا شدیم. بعد از آن به پیشنهاد دکتر با منشی او به نام فریبا ازدواج کردم. فریبا 5سالی می‌شد در مطب دکتر کار می‌کرد و حتی من آن زمان به همراه آقای دکتر به خواستگاری فریبا رفتم. در مراسم خواستگاری دکتر به من گفت 3دانگ خانه‌ام را به نام فریبا بزنم و 114سکه هم مهرش کنم. در آن زمان خانه‌ای در یوسف‌آباد داشتم که آن را فروختم و در خیابان فردوس آپارتمانی خریدم و 3 دانگ آن را به نام فریبا زدم. فکر می‌کردم زندگی خوبی را آغاز می‌کنم، اما 3 ماه بعد فریبا ناسازگاری‌هایش را شروع کرد و گفت خانه و مهریه‌اش را می‌خواهد. سپس مهریه‌اش را اجرا گذاشت و من ناچار شدم آپارتمانی را که الان 8میلیارد ارزش دارد بفروشم و مهریه او را بدهم.

آشنایی خودت با دکتر چگونه بود؟

سال81 در یوسف‌آباد زندگی می‌کردم که یکی از بستگان دکتر همسایه ما بود و همان همسایه مرا به دکتر معرفی کرد. با هم آشنا شدیم و پس از این دکتر من و همسرم را به باغش در هشتگرد دعوت کرد و گفت اهالی روستا قصد دارند باغش را تصاحب کنند و بعد مرا استخدام کرد که از باغش نگهداری کنم. من باغش را زنده کردم و بعد هم در محل کارش مشغول به‌کار شدم.

چه کار می‌کردی؟

من ناظر خرید و در واقع مورد اعتماد پروفسور بودم. معمولا از وسایل آزمایشگاهی گرفته تا مواد خوراکی همه را من می‌خریدم.

همه اینها که گفتی، دلیل نمی‌شود که برای جبران شکست در زندگی‌ات سراغ دکتر بروی؟

گفتم که او را مسبب بدبختی‌هایم می‌دانستم. او باعث آشنایی من و منشی‌اش شد و بعد با او ازدواج کردم. بعد از جدایی هم دیگر با دکتر کار نکردم. حدود سال 95 یا 96 بود. سپس در کار خرید و فروش ماشین مشغول کار شدم که به‌دلیل افزایش قیمت، در کارم شکست خوردم. پس از آن دیگر جایی برای زندگی نداشتم و 6ماهی می‌شد که داخل ماشین می‌خوابیدم. یک‌بار هم به دکتر زنگ زدم و او چون در کار خیر است وعده داده بود برایم خانه‌ای 50متری می‌خرد، اما من توقع داشتم که همه زیانم را جبران کند.

پس برای زیاده‌خواهی خودت نقشه گروگانگیری کشیدی؟

دکتر فرد خیری بود. می‌دانستم به زنی که از آشنایانش است کمک مالی می‌کند. حتی کمک مالی کرده بود که دختر بزرگ آن زن برای تحصیل به یکی از کشورهای اروپایی برود. آن روز که سراغ دکتر رفتیم، به دروغ گفتیم آن زن را بازداشت کرده‌ایم و شما هم باید به اداره پلیس بیایید تا درباره ارتباطتان با این زن توضیحاتی بدهید. در واقع از شرایط ناآرامی‌های اخیر سوءاستفاده کردیم تا نقشه را عملی کنیم. به این ترتیب او را با خودمان بردیم که با وی حرف بزنم. دکتر هم وقتی دید شرایط من خوب نیست قبول کرد به من کمک کند. راستش اصلا فکر نمی‌کردیم پای پلیس به ماجرا کشیده شود و ما دستگیر شویم. فکر می‌کردیم همه‌‌چیز خوب پیش رفته است.

اگر می‌خواستی حرف بزنی، چرا به محل کارش نرفتی؟

او 30کارمند دارد و نمی‌خواستیم کارمندانش متوجه شوند. چون همه آنها مرا می‌شناختند.

آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.

صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.

در همین رابطه