حادثه 24 - شانزدهمین مرحله از طرح کاشف که توسط پلیس آگاهی و امنیت اقتصادی تهران از چند روز قبل در پایتخت آغاز شده بود با بازداشت 258مجرم حرفهای پایان یافت.
مجرمان دستگیر شده در قالب 60باند فعالیت داشتند و 33نفر از آنها در جرائم جنایی مانند قتل، سرقت مسلحانه، آدمربایی و تجاوز به عنف تحت تعقیب بودند. 21نفر نیز محکوم فراری بودند که در این طرح بازداشت شدند. بهگفته سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت، متهمان دستگیرشده تاکنون به ارتکاب 2هزار و 87فقره سرقت اعتراف کردهاند.
سردار رحیمی درباره دستاوردهای این طرح گفت: در این طرح 7فقره پرونده قتل کشف شد و 13نفر که یا قاتل یا مرتبطان با قتل بودند، بازداشت شدند و سلاح و ادوات جرم از آنها کشف شد. وی درباره مهمترین مجرمان دستگیرشده در این طرح گفت: اعضای یک باند 4نفره سرقت مسلحانه در این طرح دستگیر شدهاند که تقریباً 2ماه پیش با پلیس درگیر شده و 2مأمور را زخمی کرده بودند. اعضای این باند قرار بود 5کیلوگرم طلا را بهسرقت ببرند که پیش از هرگونه اقدامی بازداشت شدند.
گفتگو با خفاش سارق
«ما خفاش شب هستیم» سرکرده باند سرقت با این جمله جواب سؤالاتمان را میدهد و میگوید که در تاریکی شب سراغ طعمههایشان میرفتند و پس از بیهوش کردن رانندههای مسافرکش، دست به سرقت خودروهای آنها میزدند. شگرد خطرناک آنها تاکنون موجب قتل 2راننده شده است.
از همان اول نقشه قتل کشیده بودید؟
نه. درست است که بهخودمان میگوییم خفاش شب اما مانند او آدمکش نیستیم.
چطور طعمههایتان را شناسایی میکردید؟
اغلب به مقابل بیمارستانها و سراغ رانندههای مسافرکش میرفتیم. یکی از ما نقش بیمار را بازی میکرد. از راننده میخواستیم تا بهصورت دربست ما را به مقصد برساند. در بین راه سر صحبت را باز میکردیم و اعتمادش را جلب کرده و بعد به او نسکافه یا شیرموز مسموم تعارف میکردیم. از قبل 10قرص خوابآور در نسکافه و شیرموز حل کرده بودیم که رانندهها پس از نوشیدن آن بیهوش میشدند. ما هم ماشینشان را سرقت میکردیم.
اما 2راننده به قتل رسیدند و یکی همچنان در کماست؟
من اصلا فکرش را نمیکردم که با این شیوه کسی جانش را از دست بدهد. راستش خودم چند ماه قبل به دام یک دزد افتادم و او با تعارف آبمیوه مسموم مرا بیهوش و اموالم را سرقت کرد. برای همین فکر نمیکردم کسی بمیرد. تا اینکه یکی از طعمههای ما پس از نوشیدن نسکافه مسموم از هوش رفت و کمی بعد متوجه شدیم قلبش از تپش ایستاده است. خیلی ترسیدیم و جسد او را در بیابانهای رباطکریم رها کردیم.
ماجرای قتل دیگر چطور اتفاق افتاد؟
وقتی آن راننده را در بیابانهای جاده ساوه رها کردیم، زنده بود و نفس میکشید اما ظاهرا بعدا فوت شد.
با خودروهای سرقتی چه میکردید؟
2یا 3خودرو را از طریق آگهی در سایتهای مجازی فروختیم، اما برای فروش خودروهای دیگر سرمان کلاه رفت. ما 2خودرو را به شهرستان بردیم تا به شخصی که آنها را اوراق میکرد، بفروشیم. آن شخص میدانست که ما سارقیم و وقتی به گاراژ او رسیدیم فریاد زد پلیس، پلیس. به گمان اینکه مأموران در تعقیبمان هستند فرار کردیم، اما بعد متوجه شدیم که اوراقچی سرمان را کلاه گذاشته تا با این شیوه پول ماشینها را به ما ندهد.
چرا سرقت میکردید؟
برای پول. من بازنشسته یک شرکت دولتی هستم. مدتی قبل برای کار به تهران آمدم، یک اتاق در خانهای قدیمی در جنوب تهران اجاره کرده بودم. صاحبخانه بهصورت ناگهانی نزد من و بقیه مستاجران آمد و گفت باید نفری یکمیلیون و500 هزارتومان بیشتر کرایه بدهیم. او ما را ترغیب به سرقت کرد و به این ترتیب من و بقیه همسایهها باند سرقت راهانداختیم.
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.