زن کرجی خواب مرگ دیده بود / زنده ماندن اعضای بدن پس از فوت

«مادرم چند روز قبل خواب دیده بود که قرار است از پیش ما برود و درست همان روزی که گفته بودند دچار مرگ‌مغزی شده، ما هم اعضای بدنش را اهدا کردیم.» این حرف‌های پسر جوانی است که چند روز قبل با اهدای اعضای بدن مادرش دست‌کم 3بیمار نیازمند از مرگ نجات یافتند.
تاریخ: 13 آبان 1400
شناسه: 80978

حادثه 24 - «مادرم چند روز قبل خواب دیده بود که قرار است از پیش ما برود و درست همان روزی که گفته بودند دچار مرگ‌مغزی شده، ما هم اعضای بدنش را اهدا کردیم.» این حرف‌های پسر جوانی است که چند روز قبل با اهدای اعضای بدن مادرش دست‌کم 3بیمار نیازمند از مرگ نجات یافتند.

این زن 58ساله به نام زهرا ابراهیمی که در کرج زندگی می‌کرد از مدت‌ها قبل از مشکل فشارخون رنج می‌برد. فشارخون او از مدت‌ها قبل نوسان داشت و پزشکان با تجویز دارو فشارخون او را کنترل می‌کردند؛ اما چند روز قبل فشارخون او به حد خطرناکی بالا رفت. محمد یادگاری، پسر او به همشهری می‌گوید: آن روز من در خانه پیش مادرم بودم. او دچار سردرد شده بود و اذیت می‌شد. فشارخونش را کنترل کردم. روی 17 بود. بلافاصله به او داروهایش را دادم اما نه‌تنها فایده نداشت، بلکه فشارش 2درجه دیگر بالا رفت و حالش بدتر شد.»

در این شرایط بهترین راه انتقال مادر به مرکز درمانی بود. همان کاری که پسرش انجام داد. وقتی زن میانسال به بیمارستانی در کرج منتقل شد زمان زیادی برای پذیرش و انجام کارهای اولیه از بین رفت اما بالاخره تلاش‌های اولیه کادر درمان آغاز شد. پسرش می‌گوید: «با ماشین شخصی مادرم را به بیمارستان رساندم اما آنجا خیلی وقت را کشتند و وقتی در اورژانس بیمارستان روی تخت دراز کشید حال خوبی نداشت و همان‌جا دچار مرگ‌مغزی شد.»

خانواده این زن هنوز به‌درستی نمی‌دانستند که چه اتفاقی افتاده و برای بازگشت مادر امیدوار بودند اما 2روز بعد مسئولان بیمارستان آب پاکی را روی دست‌شان ریختند و گفتند مادر دچار مرگ‌مغزی شده و از آنها خواستند با اهدای اعضای بدن مادرشان به بیماران نیازمند موافقت کنند. اعضای این خانواده باید تصمیم دشواری می‌گرفتند اما زمان زیادی طول نکشید که با این پیشنهاد موافقت کردند. پسر این بیمار مرگ‌مغزی می‌گوید: «مادرم را 2روز در بیمارستان نگه داشتند و همه تلاش‌ها برای نجات او انجام شد اما فایده‌ای نداشت و گفتند او به‌طور قطعی دچار مرگ‌مغزی شده و دیگر برنمی‌گردد. ما هم با توجه به اطلاعاتی که درباره فرایند اهدای عضو در رسانه‌ها به‌دست آورده بودیم با هم مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم که اعضای بدن مادر را به بیماران نیازمند اهدا کنیم.»

اعضای این خانواده با اینکه داغدار فوت مادرشان بودند اما خوشحال بودند که مادرشان نجات‌بخش بیماران نیازمند می‌شود. پسر این زن می‌گوید: «قرار بود بدن مادر را دفن کنیم. حیف بود که اعضای بدنش که هنوز زنده بودند و می‌توانستند باعث نجات چند نفر از مرگ شوند هم با او دفن شوند. وداع با مادر برای من و سایر اعضای خانواده سخت بود. به‌خصوص من که فرزند کوچک‌تر هستم و رابطه عاطفی عمیقی با مادرم داشتم. اما با اهدای عضو موافقت کردیم و خوشحالیم که تصمیم عاقلانه‌ای گرفتیم. مطمئنم که مادرم از تصمیم ما راضی است.» آنطور که این جوان می‌گوید مادرش چند روز قبل اعلام کرده بود که به‌زودی فوت می‌شود. به همین دلیل آنها آماده چنین شرایطی بودند: «خواب‌های مادرم معمولا به واقعیت می‌پیوستند. پیش از این بارها خواب دیده بود و هرچه می‌گفت همان اتفاق می‌افتاد. چند روز پیش از فوتش هم گفت خواب دیده که تا چند روز دیگر فوت می‌شود و از ما خواست آماده باشیم. روز آخر آرام و بی‌صدا بود. رنگش پریده بود و همان‌طور که گفته بود همان روز هم فوت و اعضای بدنش شامل  2کلیه و کبدش به 3بیمار نیازمند اهدا شد.» فرزند این بیمار مرگ‌مغزی از افرادی که در چنین شرایطی قرار خواهند گرفت خواست آنها هم به فکر بیماران نیازمند باشند. او می‌گوید: «اهدای عضو باعث می‌شود درحالی‌که عزیزتان از دنیا رفته اما همچنان بخش‌هایی از بدن او زنده باشد و برای زنده ماندن به بیماران دیگر کمک کند. چه سعادتی بالاتر از اینکه تا سال‌ها بعد از مرگ، اعضای بدن فردی باعث زنده ماندن بیماران دیگر شود. از همه خواهش می‌کنم برای آرامش روح مادرم فاتحه‌ای بخوانند.»

در همین رابطه