حادثه 24 - اهدای اعضای بدن جوان کرجی که در یک سانحه رانندگی دچار مرگ مغزی شده بود جان 14 بیمار نیازمند را نجات داد.
چند شب قبل بود که در چهارراه گلزار شرقی کرج حادثه تلخی اتفاق افتاد. دو مرد جوان سوار بر یک موتورسیکلت در حال عبور از چهارراه بودند که یکی از خودروهای عبوری با آنها تصادف کرد. در جریان این تصادف راکب که مرد 33 ساله ای به نام حامد گلهرودی بود با تیر چراغ برق برخورد کرد و ترک نشین که دوست او بود از ناحیه پا دچار مصدمیت شد. دقایقی از این حادثه می گذشت که مصدومان به بیمارستان منتقل شدند. وضعیت حامد وخیم تر ز دوستش بود. سر او ضربه شدیدی خورده و دچار خونریزی شده بود و پزشکان تلاش های خود برای نجات او را آغاز کردند. دقایقی بعد خانواده حامد که از حادثه با خبر شده بودند خود را به بیمارستان رساندند. حامد بی حرکت روی تخت بیمارستان افتاده بود و آنها صحنه ای را که به چشم می دیدند باور نداشتند. سطح هوشیاری او پایین بود و در همان ساعت های اولیه معلوم شد که دچار مرگ مغزی شده است.
پدر و مادر حامد کاری جز دعا کردن از دست شان ساخته نبود. ساعتی بعد اما مسئولان بیمارستان آب پاکی را روی دست شان ریختند و گفتند احتمال بازگت حامد به زندگی صفر است و بهتر است که اعضای بدن او به بیماران نیازمند که مدتها در انتظار دریافت عضو هستند اهدا شود. آنها بر سر دوراهی قرار گرفته بود. اگر با پیشنهاد اهدای عضو مخالفت می کردند در حالی که قلب، کلیه ها، کبد و سایر اعضای حامد هنوز زنده بود او را دفن می کردند اما اگر رضایت نامه اهدای عضو را امضا می کردند اعضای بدن پسرشان می توانست جان چندین نفر را نجات دهد. پدر حامد از همان ابتدا موافق اهدای عضو بود، اما مادرش تردید داشت. با این وجود او هم راضی شد و هر دو نفر مرگ مغزی پسرشان را پذیرفتند و رضایت نامه را امضا کردند تا اعضای بدن او به بیماران نیازمند اهدا شود.
رضا گلهرودی، پدر رضا با اینکه چند روز از فوت پسرش می گذرد اما همچنان شرایط روحی خوبی ندارد. او می گوید: 4 پسر داشتم. حامد پسر بزرگم بود اما این حادثه او را از من گرفت و سدنا، نوه 7 ساله ام را یتیم کرد. با این حال خوشحالم که اعضای بدن پسرم به درد چندین بیمار خورد و آنها را نجات داد.
او ادامه می دهد: وقتی گفتند پسرم مرگ مغزی شده شوکه شده بودم و باورم نمی شد که چنین بلایی بر سرمان آمده است. همان شب او را جراحی کردند. وقتی پشت در اتاق عمل منتظر بودم و برای سلامتی او دعا می کردم با خودم عهد کردم که اگر تلاش پزشکان به جایی نرسد اعضای بدن پسرم را اهدا کنم. چند ساعت بعد وقتی گفتند حامد دیگر برنمی گردد تصمیم گرفتم همسرم را هم راضی کنم تا قلب و بقیه اعضای بدن پسرمان در حالی که زنده است زیر خاک نرود. او هم بالاخره راضی شد و آنطور که به ما گفتند 14 عضو بدن پسرم جداسازی و به بیماران نیازمند پیوند زده شد.
پدر داغدار حامد می گوید از اهدای عضو خوشحال است اما نگران نوه 7 ساله اش است. او می گوید: چند ماهی بود که عروسم خانه پسرم را ترک کرده بود. وقتی حامد سرکار می رفت دخترش را به خانه ما می آورد و سدنا تا شب پیش ما بود اما حالا نگران نوه ام هستم. زود بود که او یتیم شود. امیدوارم خدا به ما صبر بدهد تا بتوانیم این مصیبت را تحمل کنیم.