حادثه 24 - پسر جوانی که متهم است در نزاع دستهجمعی در پارک آموزگار مرتکب قتل شده پس از چهارماه فرار به دام افتاد. متهم مدعی است که حادثه را در حالت مستی رقم زده است.
ساعت۲۴ شامگاه جمعه سوم اردیبهشت سال 1400 به مأموران کلانتری۱۳۳ شهرزیبا خبر رسید چند پسر جوان در پارک آموزگار شهرزیبا درگیری خونینی را رقم زدهاند. مأموران پلیس وقتی وارد پارک شدند با جسد پسر جوانی به نام پیمان روبهرو شدند که با اصابت ضربات چاقو به قتل رسیدهبود. بدین ترتیب مأموران پلیس با حفظ صحنه جنایت موضوع را به بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی اطلاع دادند که دقایقی بعد قاضی زارعی همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی در محل تحقیقات خود را آغاز کردند.
نخستین بررسیهای تیم جنایی نشان داد مقتول دقایقی قبل همراه تعدادی از دوستانش وارد پارک میشود و با چند پسر جوان نزاع دستهجمعی را رقم میزنند که در جریان آن خودش با چهارضربه چاقو به قتل میرسد و عاملان درگیری هم پس از حادثه از محل فرار میکنند.
تحقیقات میدانی و گفتههای شاهدان حکایت از آن داشت پیمان با اصابت ضربات چاقوی پسر ۲۰سالهای به نام کامران به قتل رسیدهاست. همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران برای دستگیری متهمان وارد عمل شدند که دریافتند کامران و دیگر عاملان درگیری به مکان نامعلومی گریختهاند.
دستگیری متهم
در حالی که حدود چهارماه از حادثه خونین گذشته بود و تحقیقات همچنان برای دستگیری متهمان ادامه داشت مأموران پلیس با خبر شدند که کامران به یکی از شهرهای غربی کشور گریخته است.
همچنین مشخص شد متهم هر چند روز یکبار برای اینکه دستگیر نشود از شهری به شهر دیگری میرود. مأموران پلیس در نهایت چند روز قبل موفق شدند مخفیگاه قاتل فراری را شناسایی کنند که با گرفتن نیابت قضایی راهی غرب کشور شدند و متهم را بازداشت کردند.
متهم پس از انتقال به تهران در بازجوییها با اعتراف به درگیری مرگبار مدعی شد که در آن حادثه همدستانش هم با چاقو ضرباتی به مقتول زدهاند.
قاتلی که کشتی گیر است
وی در ادعایی گفت: من ورزشکارم و چند سالی است که در باشگاه به صورت حرفهای کشتی میگیرم، اما خیلی اهل دعوا نبودم و روز حادثه هم به صورت اتفاقی رخ داد، چون آن روز من مشروب خورده و مست بودم.
متهم ادامه داد: آن روز مشروب خوردهبودم و حال خوبی نداشتم که همراه تعدادی از بچههای محلمان برای هواخوری به پارک رفتیم. یکی از دوستانم از قبل با یکی از بچههای محله طرشت کریخوانی داشت و با هم مشاجره لفظی کردهبودند. آن روز هم دوستم تلفنی برای او کری خوانده بود و بعد هم در پارک قرار درگیری گذاشته بودند، اما من خبر نداشتم که دوستم قرار درگیری با بچههای طرشت را گذاشته است. شب بود و من همراه دوستانم روی نیمکتی نشسته بودیم که چند موتور سیکلت وارد پارک شدند. آنها همان افرادی بودند که با دوستم مشکل داشتند و برای درگیری به پارک آمدهبودند. وقتی از کنار ما رد شدند به هم چپ چپ نگاه کردیم که درگیری ما آغاز شد. همه چاقو داشتیم و به طرف هم پرتاب میکردیم که ناگهان یکی از آنها خونین نقش بر زمین شد. من نمیدانم ضربه چاقوی من او را به قتل رساند یا ضربات چاقو دوستانم، اما بههرحال با دیدن این صحنه همگی از پارک فرار کردیم. ابتدا فکر نمیکردم که او فوت کند، اما وقتی آن شب متوجه شدم او به قتل رسیدهاست از ترس به یکی از شهرهای غربی کشور فرار کردم. من هر چند روز یک بار محل زندگیام و شهری که در آن کار میکردم تغییر میدادم که گرفتار پلیس نشوم و در این مدت هم در ساختمانهای در حال ساخت کارگری میکردم تا هزینه زندگیام تأمین شود تا اینکه مأموران پلیس به سراغم آمدند و دستگیرم کردند.
متهم پس از اعتراف به جرمش برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن زوایای پنهان حادثه در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفت. مأموران پلیس درتلاشند تا همدستان متهم را دستگیر کنند.