حادثه 24 - روی خط دروازه آب ریختند. روباه به ورزشگاه آوردند. «اجی، مجی لاترجی» خواندند و ... اینا فقط بخش هایی از جادو و جمبل هایی است که در فوتبال ایران اتفاق می افتد. اما اینها همه ماجرا نیست.
همه این اتفاقات واقعا افتاده است اما صدر فهرست جادوگری را بدهیم به همان جناب مسئول چمن. کدام ورزشگاه بود؟ یادتان هست؟ «گلگهر» سیرجان و «خونه به خونه» بازی داشتند. قبل از بازی اما دوربینها یکی از لحظههای عجیب فوتبال ایران را ثبت کرده بودند؛ زمانی که طرف کنار چمن ورزشگاه آمد و شیشهای حاوی فضولات یکی از توپجمعکنها را روی چمن ریخت؛ از تولید به مصرف، داغ داغ! قصه چنان به جنجال و حواشی کشید که مسئول چمن عذر خواست و اظهار ندامت کرد و به نارواگفتن افتاد و سرآخر برکنار شد. منتها قصه جادوگری در فوتبال ایران از آن چمن شروع نشده بود که همانجا خاک شود. قصه به اوایل دهه 80 برمیگشت. دستکم زمانی که خیلیها درباره آن مصاحبهها کردهاند و حرف زدهاند و از آقای «الف. الف.» گفتهاند؛ از بهنام ابوالقاسمپور گرفته تا منوچهر صالحی، نادر فریادشیران، ابراهیم میرمحمدی و… کار به جایی کشید که منوچهر صالحی زمانی ادعا کرد پاس تهران در سال 83 با کمک همین «الف. الف» قهرمان لیگ برتر شده! بعد هم گفت مجید جلالی در جریان بوده و سردار آجرلو ممکن است منکر شود اما از قصه اطلاع داشته. هرچند بعدها در برنامه «90» علنی شد که «امیر الف.» امیر اسکندری بوده و سرمربی جادوگرپسند آن روزها، مجتبی تقوی. اما مشخص نشد اوراد پشت لبها در کجا ریشه دارد و پناه بردن آدمها به جادو و خرافه از کجا میآید. چون مدیرعامل سابق سایپا پا فراتر نهاده بود و در پاسخ به اینکه چه کسانی با امیر اسکندری در ارتباط بودهاند، همه را دور یک میز نشانده بود؛ فرهاد کاظمی، امیر قلعهنویی، علی دایی و…
گذشته از اینکه این ادعاها چقدر درست بود و چه کسانی با امثال «الف الف» در ارتباط بودهاند، مهمتر ریشه دواندن چنین باورهایی در مربیان و بازیکنان و کلا فضای فوتبال بود. خلاقیتها هم به تدریج بالاتر میرفت و جادوگران روی چوبهای جادوی خود، آپشنهای تازه نصب میکردند! چنانکه سایت «گل فارسی» در سالهای بعد درباره مردی نوشت که قبل از بازی شاخ بز در خاک میکاشت. یکی از مدیران صباباتری درباره بازی با پیکان گفت و درویشی که دور زمین ورد میخواند و پرویز مظلومی از تجربه خود در لیگ عمان گفت و ادرارکردن بازیکنانهای تیمش روی چمن برای بطلان سحر ساحر در تیم حریف!
جدیدترین این حواشی اما برمیگردد به گفتههای سیروس پورموسوی، سرمربی نفت آبادان اینبار به جای آقای «الف» از آقای «عین» گفت و جادوبازیهای جواد نکونام: «دوسال گذشته روی خط دروازه چه تیمی آب ریختند و دوربین ثبتش کرد؟ بازی با استقلال چه تیمی «اجی، مجی» را با صدای بلند میگفت؟ روباه در کدام بازی در ورزشگاه آوردند؟ «عین» چه کاره است در باشگاه فولاد که هر بازی با بلیت از مسیر بندرعباس به اهواز میآید؟» هرچند مثالهای خداداد عزیزی پیشتر از خلاقیتها ویژه در جادوگران خبر داده بود؛ بادکردن پلاستیک، بستن پارچه، پریدن از روی آتش، نوشتن اوراد روی پیراهن بازیکن و…
با این حال تمام این ادعاها در حد حرف باقی میماند و عزم راسخی برای ریشهکردن چنین معضلی وجود ندارد. بعد از پرداختن برنامه «90» به موضوع هم، جریان خاصی علیه این موضوع به راه نیفتاد و همه چیز بعد از مدتی کوتاه رو به فرمواشی گذاشت. چرا؟ فارغ از اینکه مبارزه با انواع فساد در عرصههای مختلف از جمله فوتبال، کاری عظیم است و برنامهریزیهای بلندمدت میطلبد، تمام آنچه گفته شد، ریشه در حکایت غمانگیزی دیگری دارد. در واقع اینطور به نظر میرسد دستگیری انواع مدعیان سحر و جادو فایدهای ندارد. ساحر را ممکن است دستگیر کنیم اما ذهنیت بعضی مربیان و مدیران و بازیگران را که نمیتوان قفل و زنجیر کرد. چون تا زمانی که اعتقاد به استفاده از این قبیل مسائل وجود دارد، برخوردهای قهری هم مقطعی خواهد بود و در نهایت فایدهای نخواهد داشت. در واقع ماجرای امیر اسکندری فارغ از مدعاهای مختلف، انگشت سمت واقعیتی دیگر گرفته بود؛ مردم همچنان به قدرت جادو باور دارند و توان نیروهای ماورالطبیعه را در زمین، بیشتر از توان خود میدانند. بگذریم از مربیان و بازیکنانی که از این قبیل مسائل استفاده نمیکنند و پیشنهادهای مدعیان سحر و جادو را رد میکنند؛ چراکه حتی بخشی از این عده هم در تقابل با مدعیان سحر، محتاطاند. مثال آن فرهاد کاظمی است که به ادعای یکی از مربیان صباباتری وقتی میشنود تیم مقابل ساحر کنار زمین چمن آوردهاند، 40 گالن گلاب سفارش میدهد تا برای باطلکردن سحر ساحر، پای چمن بپاشند!
تمام اینها نشان میدهد سحر و جادو بیشتر از اینکه واقعا در زمین چمن کارگر باشد، در ذهن و روان فضای فوتبال کارگر است. پس ساحر را هم اگر بگیریم و دستگیر کنیم و ببندیم، با ذهنیتهای مسحور مربیان و مدیران جادوزده چه باید کرد؟ این قبیل حرف و حدیثها را در واقع باید خارج از زمین بازی از میان برد و ریشهها را باید جای دیگری جست.
ماجرا ناخودآگاه ما را یاد بخشی از فرآیند تاریخ پزشکی میاندازد. زمانی که پزشکان در دهه 60 میلادی در آمریکا اعلام کردند که آسپرین میتواند داروی مؤثری در مبارزه با سرطان باشد. بعد از اعلام این خبر، طی یکدهه بعد، درصد بسیار قابل تأملی از مبتلایان به سرطان کاهش داشتند اما دقیقا زمانی که یافتهها نشان داد آسپرین هیچ تأثیری در درمان سرطان ندارد، درصد ابتلا به سرطان دوباره به همان میزان قبلی بازگشت. این نشان میدهد که انسانها جادویی درونی دارند؛ قدرت ذهن. این قدرت در انسان چنان است که وقتی به چیزی باور داشته باشد، میتواند از هر ساحری پیشی بگیرد و زمانی که از چیزی بترسد و دیگر به باور قبلی پایبند نباشد، میتواند علیه خودش به تخریبی چند برابر برسد. در واقع باید بپذیریم باور ما به خرافات، قدرتمند از خود خرافات است. اگر بپذیریم که باور ما به یک موضوع میتواند تأثیری شگفتانگیز داشته باشد، دیگر فریب این دکانها را نمیخوریم. سودجویان همیشه از ناآگاهی انسان بهره میببرند. به جای جادو، قدرت فوقالعاده خودت را بشناس! به جای تمرکز بر ترفند دیگران، ذهن و جسم خودت را بساز!