حادثه 24 - 2دختر و 2پسر جوان برای بهدست آوردن پول، نقشه گروگانگیری و اخاذی از مردی ثروتمند را کشیدند اما همهچیز آنطور که تصورش را میکردند پیش نرفت و مرگ گروگانشان، آنها را به دردسر بزرگی انداخت.
دوم بهمن سال گذشته پسری راهی اداره پلیس شد و خبر از ناپدید شدن پدر 70سالهاش داد. وی گفت: بعد از فوت مادرم، پدرم به تنهایی در خانهای حوالی گیشا زندگی میکرد. او بازنشسته است و وضع مالی خوبی دارد و من معمولا هر روز با او در تماس هستم اما 2 روزی میشود که هرچه به موبایل و تلفن خانهاش زنگ میزنم کسی جواب نمیدهد. خیلی نگران شدم و خودم را به خانه پدرم رساندم و با کلیدی که داشتم وارد خانه شدم اما اثری از او نبود. خانه کاملا به هم ریخته بود و بهنظر میرسید که به آنجا دستبرد زدهاند چرا که پول و دلارهای پدرم سرقت شده و علاوه بر اینها اثری از خودروی جک او در پارکینگ نبود و این نشان میداد دزدان ماشین پدرم را هم دزدیدهاند. اما مسئلهای که بیشتر نگرانم کرده نبودن اثری از پدرم است و احتمال میدهم دزدان بلایی بر سر او آورده باشند.
شروع تحقیقات
با اظهارات پسر جوان، اکیپی از کارآگاهان جستوجوی خود برای یافتن ردی از مرد ناپدید شده را آغاز کردند.
مأموران در ابتدا راهی خانه پیرمرد شدند و به بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته پرداختند. تصاویر نشان میداد که آخرین بار مرد ناپدید شده سوار بر خودروی جک خود از پارکینگ بیرون رفته است. تصاویر نشان میداد که او دیگر به خانهاش بازنگشته است و پس از چند ساعت 4جوان ناشناس که صورتهایشان را با ماسک پوشانده بودند وارد خانه مرد تنها شده و ساعتی بعد، درحالیکه لوازم باارزش خانه را دزدیده بودند از آنجا خارج شدهاند.
کشف جسد
کارآگاهان حدس میزدند که مرد گمشده دچار سرنوشتی شوم شده است. آنها در گام بعدی شماره پلاک خودروی جک او را به تمام تیمهای گشتی پلیس مخابره کردند و علاوه بر این به بررسی سیستم ردیاب خودروی وی که فعال بود پرداختند. بررسیها نشان میداد که آخرین بار سیستم ردیاب خودرو حوالی اتوبان قم را نشان داده است. همچنین با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته مشخص شد که این خودرو وارد یکی از جایگاههای سوخت حوالی اتوبان قم شده و در آنجا سوختگیری کرده است. بهنظر میرسید که همهچیز در این پرونده به اتوبان قم منتهی میشود تا اینکه خبر رسید جسد سوختهای در بیابانهای اطراف اتوبان قم پیدا شده است. مأموران با بررسی این جسد و بهدست آوردن شواهدی، مطمئن شدند که جسد متعلق به مرد گمشده است و به این ترتیب پروندهای جنایی تشکیل شد و پیش روی قاضی محمد جواد شفیعی بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.
سیستم جیپیاس
کارآگاهان جنایی برای کشف راز جنایت تحقیقات خود را روی آشنایان مقتول متمرکز کرده و به سرنخهای خوبی دست یافتند. بررسیها حکایت از این داشت که زنی هر ازگاهی برای انجام کارهای نظافت به خانه مرد تنها رفتوآمد داشته و ظاهرا روز حادثه دختر این زن با مقتول تماس تلفنی داشته است. با توجه به بررسی آخرین مکالمات تلفنی و ردپای دختر زن نظافتچی، مأموران احتمال دادند که وی در جنایت نقش دارد. این در حالی بود که وقتی وی تحت نظر قرارگرفت معلوم شد که به تازگی با پسری به نام امیر آشنا شده و قصد ازدواج با یکدیگر را دارند اما مشکل مالی مهمترین مانع ازدواج آنهاست.
در شاخه دیگری از تحقیقات پلیسی، مأموران با توجه به مجهز بودن خودروی مقتول به سیستم جی پی اس ردیابیها را ادامه دادند تا اینکه خودرو حوالی ملارد شناسایی شد و مأموران 2 نفر را که سوار بر این خودرو بودند بازداشت کردند. آنها اقرار کردند که در قتل نقشی نداشتند اما سرقت خودرو را قبول داشتند.
یکی از آنها گفت: مدتی قبل یکی از دوستانمان به نام امیر سوار بر خودروی جک بهدنبال ما آمد. او همراه پسری به نام مجید بود و پیشنهاد سرقت داد. او گفت در خانهای حوالی گیشا، کسی حضور ندارد و کلید خانه را هم دارد. ما هم قبول کردیم و همراه امیر و مجید به آنجا رفتیم و دست به سرقت زدیم. ما نمیدانستیم صاحبخانه چهکسی است و اصلا از ماجرای قتل او خبر نداشتیم و مدتی پس از سرقت امیر ماشین جک را هم به ما داد که وقتی سوار بر آن بودیم دستگیر شدیم.
اخاذی مرگبار
امیر کسی جز خواستگار دختر زن نظافتچی نبود؛ همان زنی که برای انجام کارهای نظافت به خانه مقتول رفتوآمد داشت. با این اطلاعات امیر و دختر جوان بازداشت شدند. دختر جوان در بازجوییها راز اخاذی مرگبار از مرد تنها را فاش کرد و گفت: مدتی بود که مادرم در خانه مرد تنها کار میکرد و گفته بود که او وضع مالی خیلی خوبی دارد. میدانستم که در خانه این مرد پول، دلار و یک ماشین گرانقیمت است و او تنها زندگی میکند. موضوع را با خواستگارم در میان گذاشتم و او که نیاز شدیدی به پول داشت نقشه اخاذی کشید. او نقشهاش را با 2 نفر از دوستان دیگرمان بهنامهای رؤیا و مجید در میان گذاشت و آنها هم پذیرفتند وارد این بازی شوند. قصد ما فقط اخاذی بود و اصلا نمیخواستیم مرد تنها را به قتل برسانیم.
وی گفت: روز حادثه من به مقتول زنگ زدم و گفتم مادرم حالش خوب نیست. از او کمک خواستم و درخواست کردم تا فورا خودش را به آدرسی که میگویم برساند. مقتول ساعتی بعد خودش را به خانهای که از قبل برای زندانی کردن او آماده کرده بودیم رساند اما وقتی او را گروگان گرفتیم جان باخت و نقشه ما به هم ریخت.
با اعترافات دختر جوان 2متهم دیگر هم دستگیر شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
سرقت پس از جنایت
امیر طراح نقشه گروگانگیری و اخاذی مرگبار است. او مدعی ست که قصد آنها از همان ابتدا که نقشه را کشیدند، قتل و کشتن طعمهشان نبوده است. هدف آنها این بوده که مرد تنها را گروگان بگیرند و دست به اخاذی از وی بزنند اما او ناگهان کشته شد.
منظورت چیست که ناگهان به قتل رسید. او را به چطور به قتل رساندید؟
مقتول را در خانهای زندانی کردیم. دست و پایش را بستیم و به دهانش چسب زدیم. او را کتک زدیم وتهدیدش کردیم که رمز کارتهای عابربانکش را بگوید. او هم گفت و پس از آن گروگان را در خانه رها کرده و خود را پای دستگاه خودپرداز رساندیم تا حسابش را خالی کنیم. اما وقتی برگشتیم گروگان فوت شده بود. بهخاطر چسبی که روی دهان و بینیاش زده بودیم خفه شده بود. ما واقعا قصدمان کشتن گروگان نبود و از مرگ او بهشدت ناراحت و متاثر شدیم.
چرا قصد اخاذی از او را داشتید؟
ماجرا از روزی شروع شد که با نسترن آشنا شدم. مادر نسترن به خانه مقتول رفتوآمد داشت و کارهای نظافت آنجا را انجام میداد. نسترن همیشه برایم تعریف میکرد که مرد تنها وضع مالی خیلی خوبی دارد. تعریفهای او باعث شد تا وسوسه سرقت و اخاذی به جانم بیفتد. اوایل میترسیدم چون کار خطرناکی بود. اما برای رسیدن به پول لازم بود تا کمی جرأت به خرج بدهم. میدانستم که تنهایی از عهده این کار بر نمیآیم. به همین دلیل موضوع را با دوست نسترن به نامرؤیا و پسر موردعلاقهاش به نام مجید در میان گذاشتیم. آنها هم بهخاطر رسیدن به پول قبول کردند.
مقتول را کجا زندانی کردید؟
خانه یکی از بستگان مجید. وقتی نقشه اخاذی کشیدیم، قرار شد مجید از خالهاش بخواهد تا خانه را خالی کند و برای چند ساعتی کلیدش را به او بدهد. خالهاش قبول کرد و کلید خانهاش که در جنوب غرب تهران بود را به مجید داد. مرحله بعد این بود که نسترن دختر موردعلاقهام با مقتول تماس بگیرد. نسترن به او زنگ زد و به این بهانه که حال مادرش خوب نیست او را به خانه کشاند و به این ترتیب نقشه عملی شد. وقتی پیرمرد رسید دست و پایش را بستیم و به دهان و بینیاش چسب زدیم اما او ما را بازی داد.
چگونه؟
او رمزهای کارتش را غلط داد. چندبار به خانه برگشتیم و کتکش زدیم و تهدید کردیم که رمز درست و کارتی که پول زیادی داخل است را به من بدهد. اما آخرین بار هم رمز اشتباه داد. وقتی برگشتیم که دوباره تهدیدش کنیم، متوجه شدیم گروگانمان فوت شده بود. او نفس نمیکشید و قلبش از تپش ایستاده بود. جسد را داخل خودروی جک او انتقال دادیم و حرکت کردیم به سمت اتوبان قم. در نزدیکی عوارضی تهران، قم بنزین زدیم و مقداری هم بنزین خریدیم. سپس در بیابانهای اطراف جسد را سوزاندیم.
هر 4نفرتان با هم بودید؟
نه دخترها نبودند. فقط من و مجید بودیم.
و بعد نقشه سرقت از خانه مقتول را کشیدید. درست است؟
خب گروگانمان کشته شده و چیزی دستمان را نگرفته بود. به همین دلیل بود که تصمیم گرفتیم با کلیدی که داشتیم به آنجا برویم و دست به سرقت بزنیم. هنگام سرقت دخترها با ما نبودند و با 2نفر از دوستان دیگرمان رفتیم. اموال ارزشمند او مانند پول، سکه و دلارها را سرقت کردیم اما در نهایت همه ما دستگیر شدیم.