انتقام جویی خونین در کمپ ترک اعتیاد / مرد معتاد شکنجه می شد

پسر جوان وقتی متوجه شد که مسئولان کمپ ترک اعتیاد پدر معتادش را شکنجه کرده‌اند، نقشه انتقام‌جویی خونین کشید.
تاریخ: 10 اسفند 1399
شناسه: 73066

حادثه 24 -پسر جوان وقتی متوجه شد که مسئولان کمپ ترک اعتیاد پدر معتادش را شکنجه کرده‌اند، نقشه انتقام‌جویی خونین کشید.

 چند روز قبل گزارش یک درگیری به پلیس پایتخت اعلام شد. بررسی‌ها حکایت از این داشت که 3نفر با چوب، چاقو و قمه به یک کمپ ترک اعتیاد در جنوب غرب تهران حمله کرده و 2نفر از مسئولان کمپ را زخمی کرده‌اند. علاوه بر این شیشه‌های ساختمان را شکسته، در و دیوار کمپ را تخریب کرده و به خودروهای مسئولان و کارکنان کمپ آسیب رسانده‌اند. همین کافی بود تا مأموران پلیس جست‌و‌جوی خود را برای بازداشت مهاجمان آغاز و با پیگیری سرنخ‌های موجود هر 3متهمی را که به کمپ حمله کرده بودند شناسایی کنند. آنها که 3پسر 23، 22 و 17ساله بودند بازداشت شدند و در بازجویی‌ها به ضرب و جرح، درگیری و تخریب اقرار کردند. اما انگیزه آنها برای حمله خونین به کمپ چه بود؟ 
انتقام‌جویی
طراح نقشه حمله، پسری 23ساله است که می‌گوید پدرش در کمپ ترک اعتیاد بستری بوده و به‌دلیل بدرفتای مسئولان کمپ با پدرش، تصمیم به انتقام‌ گرفته است. گفت‌وگو با طراح این حمله را بخوانید.
چطور متوجه شدی که مسئولان کمپ با پدرت رفتارهای بدی داشتند؟
پدرم سال‌هاست که به مواد‌مخدر اعتیاد دارد. چند روز قبل تصمیم گرفتم او را به کمپ ببرم تا ترک کند. فکر می‌کنم حدود 16 یا 17روز قبل از اینکه به کمپ حمله کنیم. او را به آنجا سپردم به این امید که پدرم مواد را ترک می‌کند اما او به من زنگ زد و گفت مسئولان کمپ رفتارهای بدی با او دارند. کتکش می‌زنند و شکنجه‌اش می‌دهند. اینها را که شنیدم خون جلوی چشمانم را گرفت. تصمیم گرفتم هر طور شده از مسئولان کمپ انتقام بگیرم.
با دوستانت به کمپ حمله کردی؟
موضوع را با 2نفر از دوستان صمیمی‌ام که از بچگی با هم بزرگ شده‌ایم درمیان گذاشتم و آنها هم حاضر شدند به‌خاطر رفاقت با من به کمپ بیایند تا از مسئولان کمپ انتقام بگیریم.
از روز حادثه بگو.
3نفری وارد کمپ شدیم. با چوب و چاقو و قمه. 2نفر از مسئولان کمپ را زخمی کردیم. شیشه‌های ساختمان را شکستیم و 3 یا 4 ماشین که متعلق به کارکنان کمپ بود را تخریب کردیم. بعد دست پدرم را گرفتم و از آنجا بردم.
2نفری که زخمی کردید، زنده هستند؟
از مأموران شنیدیم که خوشبختانه زنده مانده اند. اگر جانشان را از دست می‌دادند اتهام قتل   گردنمان بود. خدا خیلی به ما رحم کرد. چون وقتی عصبانی بودم به کمپ حمله کردم و نتوانستم خشمم را کنترل کنم.
سابقه داری؟
سابقه آدم‌ربایی دارم. دو سال قبل پسری به دختر مورد علاقه‌ام متلک گفت. من هم با همدستی دوستانم مرد مزاحم و متلک پران را ربودیم و به باغی بردیم. در آنجا حسابی کتکش زدیم تا او را گوشمالی بدهیم. بعد از این حادثه گروگان شکایت کرد و من زندانی شدم. مدتی زندان بودم و بعد با وثیقه آزاد شدم. حالا بار دیگر باید به زندان بروم. خیلی برایم سخت است.

در همین رابطه