حادثه 24 - 6سال بود که قاضی جوان از آن خودنویس فقط برای نوشتن حکم آزادی زندانیان یا صدور قرار منع تعقیب متهمان استفاده میکرد. چند روز قبل اما در اقدامی جالب تصمیم به فروش خودنویس گرفت تا با پول آن تعدادی از زندانیان جرایم غیرعمد را آزاد کند. اتفاقی که پایان شگفتانگیز داشت و با آزادی بیش از یکصد زندانی همراه شد.
قاضی میثم حسینپور همان دادیار جوانی است که هماکنون در دادسرای مرکز مشغول بهکار است. او پیش از این در دادسراهای دیگری ازجمله دادسرای ویژه سرقت و دادسرای کرج مشغول کار بود و در دوران قضاوتش دست به اقدامات جالبی زده که برخی از آنها هرازگاهی سر از رسانهها هم درآورده است. او زمانی که دادیار ویژه سرقت بود، وقتی پرونده سرقت بخشی از لوله آب پارکی حوالی سعادتآباد در اختیارش قرار گرفت، از آنجا که سارق آن شناسایی نشده بود، از پیمانکار هزینه تعمیر لوله آب را پرسید و خودش آن را پرداخت کرد تا لوله آب هرچه زودتر وصل شود. یا صدور قرار منع تعقیب برای یک کارتنخواب گرسنه که دست به سرقت از صندوق صدقات زده اما توسط پلیس دستگیر شده بود، آنهم با این استدلال که سارق در حالت اضطرار و برای رفع گرسنگی و فرار از مرگ دست به این سرقت زده است و یا اقدام بیسابقهاش، وقتی متوجه شد که در یک پرونده به اشتباه حکم بازداشت متهمی را صادر کرده و برای مجازات خودش، حکم 24ساعت بازداشت خود را صادر کرد، ازجمله اقداماتی بود که در سالهای گذشته نام این قاضی جوان را به رسانهها کشاند. این بار اما این قاضی خوش ذوق تصمیم جالبی گرفت.
او خودنویسش را که از آن فقط برای نوشتن حکم آزادی استفاده میکرد برای فروش گذاشت و یک خیر آن را به قیمت هنگفتی خرید تا زمینه آزادی چند زندانی جرایم غیرعمد فراهم شود. بهدنبال این اتفاق جالب به گفتوگو با قاضی میثم حسینپور نشستهایم تا برایمان از جزئیات این اتفاق بگوید.
این خودنویس را از چه زمانی تهیه کرده بودید؟
6سال قبل. وقتی نخستین حقوق قضاوتم را گرفتم آن خودنویس را خریدم و بعد از آن به مشهد مقدس سفر و نذر کردم تا با آن فقط قرار منع تعقیب و حکم آزادی بنویسم و امضا کنم.
پس کار قضاوت را 6سال قبل شروع کردید؟
بله. سال93 شروع کردم و همان سال همزمان با میلاد حضرت فاطمه(س) که مصادف با روز زن بود نخستین حقوق قضاوتم را گرفتم. آن زمان دادیار دادسرای کرج بودم و از آن به بعد با آن خودنویس فقط پای برگه آزادی زندانیان را امضا میکردم.
چه شد که ایده فروش آن به ذهنتان خطورکرد؟
خب در همه این سالهایی که به قضاوت مشغولم خودنویس همیشه همراهم بود. هرگز از آن برای امضای برگه بازداشت زندانیان یا قرار جلب به دادرسی استفاده نکرده بودم. تا اینکه چند وقت قبل وقتی به یکی از برنامههای تلویزیونی دعوت شدم و مصادف شد با تولد حضرت فاطمه(س) و روز زن، تصمیم گرفتم خودنویس را با خودم ببرم و در آنجا مسئله فروش آن را مطرح کنم. چراکه 6سال قبل و همزمان با تولد حضرت فاطمه(س) خودنویس را خریده بودم. با خود گفتم ماجرای فروش آن را برای انجام کار خیر مطرح میکنم تا پول آن صرف آزادی زندانیان زیادی شود. به این ترتیب، در برنامه شرکت کردم و در پایان ماجرای خودنویس و فروش آن را مطرح کردم و پس از آن خیری پیدا شد که خودنویس را بخرد.
چه مبلغی خریداری شد و با آن چند زندانی را آزاد کردند؟
آن خیر خودنویس را به مبلغ یکمیلیارد و200میلیون تومان خریداری کرد. البته مبلغی هم برنامه تلویزیونی پرداخت کرد تا زندانیان بیشتری آزاد شوند. لازم است این نکته را هم بگویم که به جز خودنویس، یک تابلوی یا فاطمه زهرا(س) داشتم که آن را هم با خودنویس تحویل خیر دادم. مرد خیر تابلو را به محل کارش برد و نصب کرد؛ خودنویس را اما بهخودم برگرداند تا با آن همچنان پای برگه آزادی زندانیان و قرار منع تعقیبها را امضا کنم. درخصوص زندانیان هم باید بگویم که بیش از 100زندانی که جرایم مالی و غیرعمدی داشتند آزاد شدند. از محکومین به حبس بهخاطر دیه در تصادفات رانندگی گرفته تا زندانی شدن بهخاطر یک سکه مهریه.
اشاره کردید که با خودنویس پای برگه آزادی زندانیان زیادی را در مدت این 6سال امضا کردهاید، کدامیک از این پروندهها هنوز در ذهنتان مانده؟
همه آنها. اما اگر بخواهم همه را تعریف کنم شاید به اندازه یک کتاب شود. اگر بخواهم به برخی از آنها اشاره کنم، یکی از پروندههایم مربوط به بازداشت فردی بیگناه بود که برایش پاپوش درست کرده بودند. ماجرا از این قرار بود که مردی را به اتهام حمل موادمخدر بازداشت کرده بودند. در آن زمان در دادسرای کرج مشغول بهکار بودم. مرد اصرار داشت که برایش پاپوش درست کردهاند. با انجام تحقیقات بیشتر به همسرش مشکوک شدم. کمکم برایم محرز شد که مرد بیگناه است و اینکه میگوید برایش پاپوش درست کردهاند حقیقت است. ماجرا از این قرار بود که همسر این مرد قصد گرفتن پاسپورت و رفتن به آلمان را داشت. اما برای گرفتن پاسپورت و خروج از کشور نیاز به اذن همسرش داشت. درحالیکه او تصمیم گرفته بود بیخبراز شوهرش راهی آلمان شود و برای همین تصمیم مجرمانهای گرفت.
او برای همسرش پاپوش درست کرد تا او را گناهکار و مجرم نشان بدهد و پس از آن خودش به راحتی بتواند پاسپورت تهیه کرده و از کشور خارج شود. پرونده دیگری که در ذهنم مانده ماجرای اختلاف 2برادر بود. یکی از آنها تا حد مرگ دیگری را مورد ضرب و شتم قرار داده بود. با رایزنی و صحبت، شاکی را راضی کردم تا برادر ضاربش را ببخشد. در داخل شعبه آنها را آشتی دادم و حکم آزادی برادر ضارب که بهشدت پشیمان بود را صادر کردم. یا ماجرای زنی که به دوستش توهین و فحاشی کرده بود. از او خواستم تا متن عذرخواهی بنویسد و او قبول کرد. به این ترتیب زن جوان با مجازات جایگزین از زندان آزاد شد. موارد زیاد است، واقعا تعداد دقیقشان را بهخاطر ندارم. تصور کنید 6سال تمام با این خودنویس کار کردم تا فقط پای برگه آزادی زندانیان را امضا کنم.
آقای حسینپور بهخاطر دارید که 6سال قبل خودنویس را چند خریدید؟
دقیقا بهخاطر دارم. 25هزارتومان آن را خریدم اما برایم ارزش زیادی دارد. حالا هم که خودنویس دوباره نزد خودم بازگشته اگر خدا بخواهد و عمری باقی باشد همچنان به عهدی که با خودم در مشهد بستم ادامه میدهم.
خیرکارخانهدار
«آن شب بهصورت اتفاقی تلویزیون تماشا میکردم که صحبتهای آقای قاضی را شنیدم. چون بهتازگی یک گره بزرگ کاریام حل شده بود، تصمیم گرفتم برای ادای نذری که کرده بودم، خودنویس را خریداری کنم تا با پولش چند زندانی آزاد شوند.» اینها را همان خیری میگوید که با خرید خودنویس قاضی حسینپور زمینه آزادی تعداد زیادی زندانی جرایم غیرعمد را فراهم کرد. جوانی 37ساله که صاحب یک کارخانه در اطراف تهران است و از بزرگترین تصمیم زندگیاش برای کمک به زندانیان میگوید. او که از شنیدن خبر آزادی زندانیان بهشدت خوشحال است، میگوید: از خدا سپاسگزارم که مرا لایق چنین کار خیری قرار داد تا در آستانه نوروز، زندانیانی که سالهای سال در حبس بودند به آغوش خانوادههایشان بازگردند. او ادامه میدهد: مدتها بود که گرهای در کارم افتاده بود. برای من مشکل بزرگی بهوجود آمده بود و نذر کردم اگر این گره باز شود به افراد نیازمند کمک کنم. به لطف خدا گره کارم باز شده و مشکلم حل شد. همان شب برنامهای از یکی از شبکههای تلویزیونی پخش شد که قاضی میثم حسینپور مهمان آن بود. وی قصد فروش خودنویسی را داشت که نذر کرده بود تا با آن فقط زندانی آزاد کند. احساس کردم خدا نشانهای برایم فرستاده تا نذرم را ادا کنم. همان شب با برنامه تماس گرفته و گفتم حاضرم خودنویس را بخرم. مرد خیر ادامه داد: یک میلیارد و 200میلیون تومان پولی بود که برای کمک به افراد نیازمند کنار گذاشته بودم و تصمیم گرفتم آن را صرف خرید خودنویس خاص آقای قاضی کنم. این مبلغ به ستاد دیه شهرستان ارومیه، کرج، تهران و قرچک واریز شد و بیش از 100زندانی آزاد شدند. تا جایی که شنیدهام زندانیان که مقدمات آزادیشان با این پول فراهم شده، مردی بوده که بهخاطر یک سکه مهریه زندانی بوده است. زندانی دیگر بهخاطر یک میلیون و 250هزارتومان از سال 86بازداشت بود که به آغوش خانوادهاش بازمیگردد. زندانیان دیگر نیز محکوم مالی بودند و جرایم غیرعمد داشتند که بهخاطر یک تا 30میلیون تومان دیه در حبس بودند که مقدمات آزادی تکتک آنها با این پول فراهم شده است. مرد خیر میگوید: تابلوی «یافاطمه(س)» که متعلق به قاضی حسینپور بود را مقابل کارخانه نصب کردیم اما خودنویس را قاب کرده و بهدست صاحبش بازگرداندیم. به این دلیل که این قاضی خوشذوق راه خیری که در پیش گرفته را ادامه بدهد.