نامادری، تنها مظنون قتل پسر 8 ساله

«می‌خواستم با تهیه نوشیدنی مسموم خودکشی کنم، اما آن را بچه‌های شوهرم خوردند و...» این اعترافات نامادری جوانی است که به اتهام قتل پسربچه‌ 8ساله شوهرش دستگیر شده است.
تاریخ: 17 آذر 1399
شناسه: 70161

حادثه 24 - «می‌خواستم با تهیه نوشیدنی مسموم خودکشی کنم، اما آن را بچه‌های شوهرم خوردند و...» این اعترافات نامادری جوانی است که به اتهام قتل پسربچه‌ 8ساله شوهرش دستگیر شده است.
صبح هشتم شهریور گزارش مرگ مرموز پسربچه 8ساله‌ای در یکی از بیمارستان‌های پایتخت به تیم جنایی اعلام شد. بررسی‌ها حکایت از این داشت که پسربچه به دلیل مسمومیت جان باخته و به دستور قاضی جنایی جسد برای انجام آزمایش سم‌شناسی به پزشکی قانونی منتقل شود.
زمانی که مأموران در حال رسیدگی به این ماجرا بودند، متوجه شدند به‌جز پسربچه 8ساله، برادر 6ساله وی نیز دچار مسمومیت شده اما او از خطر مرگ رهایی یافته بود. در این شرایط آنها به تحقیق از خانواده این دو کودک پرداختند و پدرشان گفت: وقتی بچه‌هایم خیلی کوچک بودند از همسرم  جدا شدم. بعد از طلاق حضانت بچه‌ها به من سپرده شد و طبق حکم دادگاه آنها هفته‌ای 48ساعت پیش مادرشان می‌رفتند. وی ادامه داد: بعد از جدایی از همسرم با زنی ازدواج کردم که او از بچه‌ها مراقبت می‌کرد. 2روز قبل تولد یکی از پسرهایم بود و مادرشان دنبالشان آمد و آنها را به خانه‌اش در کرج برد که جشن تولد بگیرد. او صبح پنجشنبه بچه‌ها را برد و جمعه ساعت 4‌بعدازظهر آنها را به خانه‌ام برگرداند. بچه‌ها حالشان خوب بود اما صبح  که بیدار شدم، متوجه شدم حالشان بد است. به اورژانس زنگ زدم و آنها پسربزرگم را به بیمارستانی حوالی سیدخندان و پسرکوچکم را به بیمارستان لقمان انتقال دادند که پسر بزرگم جانش را از دست داد. 
مأموران در ادامه  به تحقیق از مادر بچه‌ها پرداختند. این زن اما از نامادری فرزندانش شکایت کرد و گفت: من بچه‌هایم را درحالی‌که خوشحال و سرحال بودند، تحویل پدرشان دادم. احتمالا نامادری‌شان بلایی سر آنها آورده است؛ چرا‌که بچه‌هایم گاهی وقت‌ها به‌خاطر رفتار بد او نزد من گله می‌کردند. آنها می‌گفتند که وقتی در خانه بازی می‌کنند نامادری‌شان دعوایشان می‌کند. حتی من از پسرکوچکم شنیدم که شب حادثه متوجه بدحال‌بودن برادرش شده و به نامادری‌اش موضوع را گفته، اما وی توجهی نکرده است.
اعتراف نامادری 
نامادری مظنون اصلی در این پرونده بود؛ اما در تحقیقات اولیه مدعی شد که بچه‌ها به‌خاطر خوردن تن‌ماهی مسموم شده‌اند که پزشکان این موضوع را رد کردند. از سوی دیگرپزشکی قانونی علت مرگ پسربچه 8ساله را نارسایی تنفسی ناشی از مسمومیت با متادون و دیفن‌هیدرامین اعلام کرد و  بازپرس جنایی تهران که اطمینان داشت نامادری  حقیقت را کتمان می‌کند، دستور بازداشت او را صادر کرد. زن 39ساله صبح دیروز وقتی در برابر قاضی مصطفی واحدی، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت، اسرار مرگ پسربچه 8ساله شوهرش را فاش کرد و مدعی شد که روز حادثه متادون را با نوشابه حل کرده تا خودش آن را مصرف کند اما بچه‌ها به اشتباه آن را خورده و دچار مسمومیت شده‌اند. با اعترافات هولناک این زن، قاضی جنایی برای او قرار قانونی صادر کرد و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.
 گفت‌وگو با متهم
چرا متادون در نوشابه ریخته بودی؟
می‌خواستم  به زندگی خودم پایان بدهم.  چون خسته شده بودم و انگیزه‌ای برای ادامه‌دادن نداشتم. متادون را داخل نوشابه حل کردم و درون یخچال گذاشتم تا بعدا آن را مصرف کنم اما نمی‌دانم چطور شد که پسرها بی‌آنکه متوجه شوم، در یخچال را باز کرده و نوشابه را سر کشیده بودند. اگر متوجه آنها می‌شدم  اجازه نمی‌دادم آن را مصرف کنند.
چرا می‌خواستی خودکشی کنی؟
من در ازدواج اولم شکست خورده بودم. سال95 ازدواج کردم اما 2سال بعد از شوهر اولم جدا شدم. او مردی بد‌رفتار بود که مدام مشروب مصرف می‌کرد. نتوانستم با او زندگی کنم و به همین دلیل جدا شدیم. یک سال بعد با همسردومم یعنی پدر بچه‌ها آشنا شدم و  اسفند98 یعنی 2‌ماه بعد از آشنایی با یکدیگر ازدواج کردیم. او اخلاقش خوب بود اما بعد از مدتی اختلافاتمان بر سر مسائل جزئی شروع شد. طوری‌که فکر جدایی از او به سرم زد، اما از حرف و حدیث مردم می‌ترسیدم. به همین دلیل می‌خواستم به زندگی‌ام پایان بدهم.
اختلافات‌تان به‌خاطر وجود بچه‌ها بود؟
نه اصلا. من آنها را خیلی دوست داشتم.
اما شوهرت در تحقیقات گفته که اصرارداشتی آنها با مادرشان زندگی کنند؟
یکی دو بار که همسرم بر سر تربیت بچه‌ها ناراحت بود، به او گفتم برای مدتی حضانت آنها را به مادرشان بسپارد. منظورم این نبود که وجود آنها ناراحتم می‌کند. 
وقتی نوشیدنی مسموم  را در یخچال گذاشتی. هدفت این نبود که بچه‌ها آن را مصرف کنند؟
نه. قبول دارم که اشتباه کردم و نوشابه را در یخچال گذاشتم اما من قصد کشتن آنها را نداشتم.

در همین رابطه