حادثه 24 - «او بهداشت را رعایت نمیکرد و باعث شده بود که مشتریانمان را از دست بدهیم.» این انگیزه جنایت صاحب یک کافهرستوران در حوالی وردیج است که به اتهام قتل مشتری قدیمیاش دستگیر شده است.
ظهر دوازدهم آبانماه جسد مردی در درهای حوالی روستای وردیج در اطراف تهران کشف شد. جسد توسط کشاورزی پیدا شده بود که آن روز برای سر زدن به زمینهایش به آنجا رفته و با دیدن جسد پلیس را خبر کرده بود. با گزارش ماجرا به قاضی ساسان غلامی، کشیک جنایی تهران، تحقیقات برای کشف راز این جنایت آغاز شد. مقتول مردی بود که صورتش کاملا متلاشی شده و چند ساعتی از مرگ وی میگذشت. علت مرگ او مشخص نبود اما بهنظر میرسید دقایقی پس از پرتشدن به دره زنده بوده و پس از آن فوت شده است. در ادامه تحقیقات مشخص شد که مقتول مردی ۸۴ساله و از اهالی روستاست. همه او را میشناختند و میگفتند پاتوقش در کافهرستوران روستا بوده است. کافهرستورانی که درست در نزدیکی محل کشف جسد قرار داشت. با دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و با انجام بررسیها مشخص شد علت مرگ اصابت ضربه جسم سخت به سر وی بوده و این یعنی مرد روستایی به قتل رسیده بود.
بازداشت چند مظنون
کارآگاهان در ادامه بررسیها متوجه شدند که مرد 84ساله یک روز قبل از اینکه جسدش در اعماق دره پیدا شود به کافهرستوران رفته و پس از آن ناپدید شده بود. مأموران به تحقیق از کارکنان کافهرستوران پرداختند و آنها گفتند که مقتول اغلب برای صرف چای یا غذا به رستوران میرفته و آن روز هم به آنجا رفته اما پس از نوشیدن چای، کافهرستوران را برای رفتن به خانه فرزندانش ترک کرده است. با توجه به اینکه مقتول آخرین بار در کافهرستوران بوده و پس از آن دیگر کسی او را ندیده بود، قاضی جنایی دستور بازداشت چند نفر از کارکنان آنجا را صادر کرد و آنها با انتقال به اداره آگاهی تحت بازجویی قرار گرفتند.
حل معما
مظنونان دستگیر شده تلاش میکردند حقیقت را مخفی کنند اما درنهایت یکی از آنها اعتراف کرد که صاحب رستوران دست به جنایت زده است. با اعتراف وی، عامل جنایت روز یکشنبه بازداشت شد و هر چند منکر قتل بود اما روز گذشته وقتی مقابل بازپرس جنایی تهران قرار گرفت، اسرار جنایت را فاش و به قتل مرد 83ساله اعتراف کرد.
انگیزه عجیب
متهم مردی 52ساله است. او صبح دیروز وقتی پیش روی قاضی ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی قرار گرفت در ابتدا اصرار داشت که بیگناه است اما در ادامه جلسه تحقیق و بازپرسی راز جنایت را فاش کرد.
انگیزهات از قتل چه بود؟
مقتول از اهالی روستا بود و 15سالی میشد که پاتوقش در کافهرستوران ما بود. اما این اواخر بهداشت را رعایت نمیکرد و باعث پراندن مشتریان کافهرستوران شده بود. راستش این رستوران را من و شریکم بازسازی کرده بودیم و تا قبل از کرونا مشتریان زیادی داشتیم اما در ماههای گذشته کارمان کساد شده بود. مشتریان کمی داشتیم و مقتول هم پاتوقش در رستوران ما بود اما از نظر ظاهری بهخودش نمیرسید و بهداشت را رعایت نمیکرد و حضورش در رستوران باعث شده که همان مشتریان اندک را هم از دست بدهیم. مشتریان با دیدن او قدم به داخل رستوران نمیگذاشتند و همین باعث عصبانیت ما شده بود.
چرا از ورودش جلوگیری نمیکردید؟
بارها با او صحبت کردیم اما فایدهای نداشت؟ گوشش به حرفهای ما بدهکار نبود. حتی به خانوادهاش نیز گفته بودیم که با او صحبت کنند و بخواهند یا به رستوران ما نیاید یا اینکه به سر و وضعش برسد اما باز هم فایدهای نداشت. او واقعا مزاحم کسب و کار ما شده بود و هربار هم که به او اعتراض میکردیم شروع میکرد به دشنام دادن. بارها کارکنان رستوران مانع ورودش شدند اما او با داد و فریاد و فحاشی وارد میشد. ما هم از ترس اینکه مبادا دعوایی مقابل چشم مشتری رخ دهد، سکوت میکردیم.
از روز حادثه بگو چه، شد که نقشه قتل او را اجرا کردی؟
من مقتول را کشتم اما پیشنهاد قتل او را شریکم داد. یک روز که شروع کرد مقابل چشم مشتریان فحاشی کردن، شریکم عصبانی شد و گفت این مرد را ببر جایی تا دیگر پا در رستوران ما نگذارد. میگفت ببر او را بکش تا از دست او خلاص شویم. آن روز گذشت تا اینکه چند روز بعد باز هم مقتول به رستوران آمد و وقتی خواستیم مانعش شویم فحاشی کرد. یکی از کارگران رستوران دستش را گرفت و او را کشانکشان برد به درهای که در آن حوالی بود. بعد شریکم به من گفت برو و کار را تمام کن. من هم رفتم و با سنگ ضربهای به سرش زدم و او به داخل دره افتاد.
چرا منکر قتل بودی؟
ترسیده بودم. هرچند عذاب وجدان داشتم و شب حادثه تا صبح خوابم نبرد اما ترسیدم که به زندان بیفتم. برای همین وقتی خانوادهاش به رستوران ما آمدند و سراغ مقتول را گرفتند داستانسرایی کردیم و گفتیم او بعد از خوردن چای رستوران را ترک کرده و خبری از وی نداریم. حالا هم بهشدت پشیمانم و میدانم که اشتباه بزرگی مرتکب شدهام. امیدوارم خانواده مقتول مرا ببخشند و حلال کنند.