حادثه 24 - یک روانشناس گفت: بزهکار شدن کودکان و نوجوانان عوامل مختلفی دارد که در هر فرد متفاوت است.
رضا منصوری اظهار کرد: در مورد علل بزهکاری عقاید مختلفی بیان شده که از مهمترین آنها میتوان به عوامل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، طبیعی و جغرافیایی اشاره کرد.
وی ادامه داد: یکی از روان شناسان به نام آدلر میگوید: «نقص بدنی، نازپروردگی کودکان بخود رها شده یعنی کودکانی که بر اثر متارکه و جدایی والدین از یکدیگر یا بر اثر غفلت و بی تفاوتی نسبت به تربیت آنان، از راهنمایی و تشویش محروم بودهاند. مفاهیمی نادرست از دنیا مییابند و در بزرگ سالی دشمن اجتماع میشوند و زندگی آنان زیر سلطه بودن و احتیاج به انتقام جویی خواهد بود.»
منصوری با اشاره به اینکه برای روی آوردن به بزهکاری عواملی بیان شده است، عنوان کرد: خضونت علیه کودکان، بزرگسالان، الگوهای رفتاری کودکان، بیسوادی، تحقیر کردن و کمبود محبت به کودکان و اختلاف خانوادگی ازجمله این عوامل است.
این روانشناس عنوان کرد: پژوهشهای بسیار گوناگون و گستردهای در مورد علت و عوامل مؤثر در بزهکاری و انجام افعال مجرمانه در کودکان انجام شده و به واقع نمیتوان عامل واحدی را برای این نارسایی رفتاری در نظر گرفت و هر کودکی بنا بر موقعیت و محیطی که در آن رشد و نمو پیدا میکند میتواند مستعد ارتکاب به جرم یا بزه شود.
وی افزود: آنچه که اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان به آن اعتقاد دارند به نقش خشونت در بسترسازی برای گرایش به بزه و جرم معطوف میشود، پروندهها و تجربیات قبل در مورد بچههای بزهکار و حتی تبهکار موید این امر است که اکثریت قریب به اتفاق کودکان بزهکار خشونتهای بسیاری را تجربه کردهاند.
منصوری بیان کرد: بسیاری از والدین کودکان و نوجوانان بزهکار، کمسواد یا بیسواد بوده و توجه چندانی به تربیت دوستان و معاشرت فرزندان خویش نکرده و این امر عاملی شده تا کودکان و نوجوانان آنان به آسانی درگیر اعمال خلاف شوند و بطور حتم روی آوردن به اعمال خلاف از طرف نوجوانانی که در خانوادهای سابقهدار و خلاف کار رشد کردهاند چندان عجیب نیست و این امر در تمامی کشورها مشاهده میشود.
این روانشناس با اشاره به اینکه بزرگسالان، الگوهای رفتاری کودکان هستند، عنوان کرد: یکیاز تأثیرگذارترین عوامل در شکلگیری شخصیت کودکان به بزرگسالان و کیفیت رفتار آنها با یکدیگر باز میگردد و درواقع نوع رفتار و منش کودکان با الگوبرداری از پدر، مادر، خواهر، برادر و دیگر بزرگسالان خانواده شکل میگیرد.
وی افزود: نحوه تعامل بین پدر و مادر تأثیر بسزایی در شکلپذیری شخصیت کودکان دارد و تجربه ثابت کرده اساساً کودکانی که در زمان کودکی دارای مادرانی معتاد و یا شاهد دعوا و مناقشات جدی بین والدین خود هستند در طولانی مدت به اختلالات و نارساییهای رفتاری بسیاری مواجه میشوند.
منصوری بیان کرد: بررسی شرایط خانوادگی کودکان و نوجوانان بزهکار نگهداری شده در کانون اصلاح و تربیت نشان میدهد والدین یا یکیاز نزدیکان ۲۵ درصد از نوجوانان بزهکار سابقه زندان دارند و این امر یکیاز عوامل تأثیرگذار در روی آوردن آنان بسوی اعمال خلاف شده است.
این روانشناس با اشاره به اینکه بچه در جایی به دنیا میآید که از قبل ساخته و دارای فرهنگی ارزیابی شده درست یا اشتباه است، ادامه داد: کودک از همان روزهای تولد این فرهنگ را از طریق والدین و بستگان میگیرد و بر این اساس ذهن و افکار وی شکل میگیرد.
وی با بیان اینکه شخصیت یک کودک وابسته به این است که در کدام خانواده پرورش یافته، تصریح کرد: بنابراین چنانچه خانواده نسبت به چگونگی مایحتاج و استعداد و عواطف فرزندانشان ناآگاه باشند لطمه بزرگ و ضرر جبرانناپذیری متوجه شخصیت و سلامت روان کودک میسازد، منظور از آگاه بودن والدین، فقط خواندن و نوشتن زبان مادری نیست، بلکه پائین بودن سطح فرهنگ و بیاطلاعی به مسائل علمی و پرورشی است که زمینهساز ارتکاب جرم به شمار میرود.
منصوری با اشاره به اینکه بچهها به محبت، لبخند، مواظبت و نگهداری والدین نیاز دارند، عنوان کرد: گاهی دیده میشود پدر و مادر نسبت به فرزندان خود به جای آنکه گرم و صمیمی و عاطفی باشند بیتوجه، غافل، تمسخر و تحقیرکننده هستند، کمبود محبت اغلب یکیاز عوامل بسیار مهم است که کودکان و نوجوانان را بسوی ارتکاب بزهکاری سوق میدهد به همین خاطر بعضی از کودکان بر اثر بیتوجهی و بیمهری والدین خود به راه دزدی و زورگوئی و کتک زدن دیگران کشیده شدهاند.
این روانشناس عنوان کرد: این نوع کودکان تشنه محبت بوده و چون از سرچشمه محبت والدین سیراب نمیشوند بهعنوان انتقام و بخاطر جلب توجه والدین خود به ارتکاب چنین اعمالی دست میزنند تا جنجال بپا کند و مورد توجه واقع شود.
وی تأکید کرد: اختلاف والدین، سرزنش و خردهگیری دائمی بین آنها از دیگر عواملی است که باعث ارتکاب جرائم کودکان و نوجوانان میشود.
منصوری عنوان کرد: نفاق و ناسازگاری و مشاجره دائمی پدر و مادر و اطرافیان آثار شومی در روان کودکان باقی میگذارد، واضح و روشن است چنانچه کودک در خانه خویش رنگ آرامش، صفا و صمیمت را که بدان احتیاج مبرم دارد نبیند ناچار از کار وتحصیل خود بیعلاقه شده و دائماً مضطرب و پریشان خاطر است و همین امر گاهی باعث میشود که کودک از محیط خانواده فرار و به وادی انحراف و فساد کشانده شود.