تجاوز وحشیانه پسر داروفروش به دختری که می‌خواست لاغر شود

دختری نقاش که می‌خواست لاغر شود در جست‌وجوی داروی لاغری در دام جوانی گرفتار شد که نقشه شومی درسرداشت.
تاریخ: 03 آذر 1399
شناسه: 69586

حادثه 24 - دختری نقاش که می‌خواست لاغر شود در جست‌وجوی داروی لاغری در دام جوانی گرفتار شد که نقشه شومی درسرداشت.

چند روز قبل مردی راهی اداره پلیس پایتخت شد و خبر از گم شدن دخترش داد. او گفت: دختر 25ساله‌ام دانشجوی رشته نقاشی است. از وقتی کرونا شایع شده، اکثر اوقات در خانه است و به‌صورت مجازی در کلاس‌های دانشگاهش شرکت می‌کند اما از روز گذشته که برای خرید دارو از خانه بیرون رفت دیگر برنگشت. او ادامه داد: موبایلش خاموش بود و همین باعث شد که نگرانی ما بیشتر شود. در این مدت همه جا را به‌دنبال او گشتیم ولی هیچ‌کس از دخترم خبر نداشت.

در بیمارستان

با اظهارات این مرد پرونده‌ای تشکیل و با دستور بازپرس دادسرای جنایی تهران، تحقیقات برای یافتن ردی از دختر گمشده آغاز شد.  چند روز بعد اما دختر جوان درحالی‌که نیمه بیهوش بود در حاشیه تهران پیدا و به بیمارستان منتقل شد. آنطور که مشخص بود خانواده‌ای سوار بر خودرو در حال عبور از منطقه خلوت و بیابانی بودند که چشمشان به دختر جوان افتاده و او را به بیمارستان منتقل کرده بودند. در این شرایط تیمی از مأموران راهی بیمارستان شدند و به تحقیق از دختر نقاش پرداختند. او گفت: مدتی قبل یکی از همکلاسیان دانشگاه مرا عضو یک گروه تلگرامی کرد که در آنجا با جوانی به نام مهران آشنا شدم. اوایل رابطه ما فقط در حد چت در تلگرام بود تا اینکه یک روز مهران به من زنگ زد و قرار ملاقات گذاشت. به دیدنش رفتم و مهران در نخستین قرار به من ابراز علاقه و موضوع خواستگاری را مطرح کرد. پس از آن ارتباط ما ادامه داشت تا اینکه یک روز مهران به من زنگ زد و گفت من اضافه وزن دارم و باید لاغر شوم. می‌گفت هم خودش و هم مادرش از عروس چاق خوششان نمی‌آید. دختر جوان ادامه داد: من باید وزن کم می‌کردم و همین باعث شد که به تکاپو بیفتم و حتی نزد یک پزشک تغذیه رفتم و متوجه شدم 15کیلو اضافه وزن دارم. پزشک تغذیه برایم دارو نوشت و یک رژیم غذایی داد اما به اندازه کافی لاغر نشدم. برای رسیدن به وزن ایده‌آل باید خیلی صبر می‌کردم تا اینکه با پسر داروفروشی به نام ایرج آشنا شدم.

 سرقت

دختر نقاش مدعی بود که ایرج به بهانه فروش داروهای لاغری او را فریب داده و معتاد به شیشه کرده است. او توضیح داد: ایرج در یک داروخانه کار می‌کرد و از یکی از دوستانم شنیده بودم که داروهای لاغری می‌فروشد. روزی که به داروخانه رفتم، وی گفت که داروساز است و در رشته داروسازی درس می‌خواند. او با چرب زبانی اعتمادم را جلب کرد و گفت دارویی می‌شناسد که در مدت کوتاه لاغر خواهم شد. او حتی تصاویر افرادی را نشانم داد که می‌گفت با مصرف این دارو و قرص‌های لاغری در مدت زمان کوتاهی لاغر شده‌اند. با دیدن عکس‌ها تصمیم گرفتم داروهای لاغری وی را امتحان کنم. در مدتی کوتاه متوجه تغییرات شدم و تصمیم گرفتم بار دیگر از او قرص و دارو بخرم.  روز حادثه به ایرج زنگ زدم و او نشانی باغی در اطراف تهران را به من داد و گفت برای تحویل دارو به آنجا بروم. من هم بی‌خبر از همه‌جا راهی آنجا شدم. پس از ورود به باغ او به من حمله کرد و با چوبدستی کتکم زد. بعد از آن آمپولی به من تزریق کرد که از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم داخل اتاقی زندانی بودم. دست و پایم با طناب بسته شده بود و ایرج با تهدید به من تجاوز کرد و پول‌ها و طلاهایم را دزدید. او چند روز مرا در این اتاقک زندانی و از من سوءاستفاده کرد تا اینکه یک روز که از باغ خارج شده بود، به سختی طناب دست و پایم را باز کرده و از آنجا فرار کردم. اما به‌دلیل تزریق آمپول بیهوشی بی‌رمق بودم و وقتی خودم را به کنار جاده رساندم از هوش رفتم. پس از آن متوجه شدم که خانواده‌ای مرا نجات داده و به بیمارستان منتقل کرده‌اند.

دختر جوان می‌گفت که داروهایی که ایرج به‌عنوان قرص لاغری به او می‌داده مخدر شیشه بوده و همین باعث شد که وی به شیشه معتاد شود. مأموران با شنیدن اظهارات دختر جوان، راهی باغ موردنظر شدند و دریافتند که ایرج در آنجا کار می‌کرده و بعد از فرار دختر جوان از آنجا گریخته و کسی از مخفیگاهش خبر ندارد. هم‌اکنون جست و جو برای شناسایی مخفیگاه این مرد ادامه دارد تا با دستگیری او اسرار این پرونده فاش شود.

 

 

در همین رابطه