حادثه 24 - از آن 20 ثانیه تاکنون هزار روز میگذرد. 20 ثانیهای که با گذشت سه سال تلفظش برای مردم عادی شده و راحت میگویند زلزله 7.3 ریشتری 21 آبان 1396 کرمانشاه.
هزاران تصاویر از زلزله کرمانشاه در فضاهای مجازی پیدا میشود. معروفترینش تصویر همان زنی است که بروی صورت بی جان کودکش پارچه سفیدی انداخته، روی زمین نشسته و بچهاش را از بغل جدا نمیکند. هزاران تصویر از زنان با لباسهای محلی و خاکی نشسته بر آوارها.
یک جستجوی ساده در گوگل هم اطلاعات این فاجعه عظیم را به همه میدهد، 620 کشته و نزدیک به 9000 زخمی و حدود 100 هزار آواره و بیخانمان.
تک تک این کلمات به دهان آسان است. 620 کشته را اینطوری تعریف کنیم که حالا 620 قبر در شهر سرپل ذهاب، ازگله، روستاهای کوییک، روستاهای دشت ذهاب و... وجود دارد که اگر آن 20 ثانیه نبود شاید ساکنین این قبرها هنوز کنار عزیزانشان میخندیدند و روزگار میگذرانند، نه اینکه حالا بعد از سه سال اسکلتهایی باشند زیر خروارها خاک که بازماندگان چند وقت یکبار با گل و ظرفی از آب سر مزارشان بروند و فاتحه بخوانند.
620 کشته یعنی 620 خانواده داغدار، صدها زن بیوه، صدها بچه یتیم، صدها بچه بی مادر، صدها پدر و مادر بی بچه، صدها داغ جوان و یا صدها پیرمرد و پیرزنی که تن نحیفشان تاب نفس کشیدن زیر تیر آهن و گچ و آجر را نداشت.
9000 نفر زخمی را که میشنویم شاید خدا را شکر کنیم که از این حادثه جان سالم به در بردند، اما از زندگی آنها خبر نداریم. جوانان بیست و چند سالهای را تصور کنید که امروز برای هزار و نودمین روز روی ویلچر مینشینند و چرخهایی که باید با دست حرکت کند، جای جفت پای سالم را برای آنها گرفته اند.
در این بین هستند کسانی که برای هزار و نودمین روز زندگی گیاهی خود را با طلوع صبح 21 آبان روی تشک آغاز کردند و در تمام این روزها حسرت داشتند بجز گردن بتوانند دست یا پاهایشان را هم حرکت دهند.
درباره صد هزار نفر آواره هم اگر بخواهم دقیقتر بگویم در این هزار روز هزار بدبختی به خود دیده اند. از زندگی روزهای اول در چادرهایی که یا باد تلاش میکرد آن را به هوا ببرد و یا باران از گوشه و کنار واردش میشد. نایلون و کندن مجرای آب در برابر بارانهای رگباری تاب نمیآورد و خانوادهها مجبور بودند همان چند تکه پتو هلال احمر و بخاری برقی اهدایی خیرین و چند قطعه وسیلهای که از زیر آوارها جمع کرده بودند را مدام این دست و آن دست کنند تا از آب و گل در امان بماند.
وضعیت که بهتر شد، سیل کانکسهای سپاه و ارتش و خیرین به سمت مناطق زلزله زده جاری شد، اما حقیقیت کانکس در روزهای تابستانی سرپل ذهاب و ازگله با تصورات ما فرق دارد. کانکسهایی که در تابستان اگر دست کسی به سقف آن که در معرض آفتاب بود میخورد، تاول میزد و هیچ کولر آبی و گازی هوای دم کرده داخل آن را جوابگو نبود.
از گذران زمستان در کانکسها هم عکسهایی هست که دل هر بینندهای را به درد میآورد، عکسهایی از کانکسهای واژگون شده در مسیر باد که برخی از آنها دیگر قابل استفاده نبود، یا کانکسهایی که کافی است فقط یک قسمت آن با پتو یا موکت پوشانده نشود و در روزهای سرد پای کسی به گوشه کانکس بخورد و یخ بزند.
کانکسهایی که آنقدر سرد بود که گاها یا سیم بخاری برقی برای گرم آن آب میشد و آتش میگرفت و یا گاز بخاریها و گرمکنهای غیراستاندارد جان کسانی که در این کانکسها خوابیده بودند را هر لحظه تهدید میکرد.
دردناکی زجه کسانی که تمام مغازه و سرمایههای خود را از دست دادند، دامدارانی که لاشه گاو و گوسفندهایشان را در چالههای بزرگ دفن کردند و چند هزار نفری که چندین ماه بیکار بودند و با کنسروهای هلال احمر و نان و غذای خیرین شکم خود و خانوادههایشان را سیر میکردن هم گوشه دیگری از مصائب این زلزله بود.
اینها بخشی از واقعیات زلزله 7.3 ریشتری 21 آبان 1396 کرمانشاه است، زلزلهای که نواحی غربی کرمانشاه را به زمان جنگ برگرداند، شهرها و روستاهایی خاموش با تلی از آوار.
نور خودروهای امداد، سپاه و ارتش تنها نور روشن کننده شهر بود، شبهای اول خیلی از مردم چادر هم نداشتند و فقط با آتش خود را گرم میکردند، زمین همچنان هر لحظه با قدرت چهار و پنج و شش ریشتر میلرزید و صدای جیغ زنان و کودکان از گوشه و کنار بلند میشد.
گوشه جادهها خاکهای ریزش کوه کنار زده شده بود و ماشینها به صف برای بردن کمک راهی روستاها و شهرها بودند.
تا چند ساعت از وضعیت برخی روستاهای صعبالعبور خبری در دست نبود و مردم خود دست به کار شده بودند و اجساد را دفن کردند.
روزهای اول مناطق زلزله زده کرمانشاه از مرگ، جسد، لرزشهای هر لحظهای، سرما، گرسنگی، ناباوری مرگ دست جمعی اعضای خانوادهها و ... لبریز بود، اما حالا بعد از هزار روز امید به زندگی مردم برگشته است.
زندگی مردم از سر گرفته شده، مغازهها بازسازی شده و باز است، مردم در بازار پارچه، اسباب بازی، کیف و کفش و وسیله خانه میخرند.
تیرآهناز گوشه و کنار شهر بالا رفته و خانههای سه و چهار طبقه جای خانههای قدیمی و کم مقاومت ترک خورده و ریخته را گرفته است.
در برخی مناطق هنوز کارگران مشغول کارند و آجر روی اجر میگذارند و ماله میکشند، میل گردها را خم میکنند و طبقات را بالا میبرند.
روستاها پر از خانههای سفید یک دست و با دیوارهای مقاوم و ضد زلزله است، خانههایی که با زلزلههای شش و چند دهم ریشتری هم خم به ابرو نیاوردهاند و حالا ته دل ساکنان آنها محکمتر است.
با گذشت بیش از هزار روز از زلزله کرمانشاه بیش از 130 هزار واحد مسکونی، تولیدی، صنفی و... در این مناطق بازسازی شده، آماری که مدیرکل مدیریت بحران استان کرمانشاه ارائه میدهد.
جلیل بالایی از ساخته و یا مرمت شدن بیش از 131 هزار واحد در این مناطق یاد میکند و میگوید برای بیشتر از 19 هزار نفر از مردم این مناطق نیز فرصت شغلی ایجاد شده است.
به گفته او کار ساخت حدود 1400 واحد نیز در مراحل نهایی است و عملا چیزی از بازسازیها باقی نمانده.
همه این ساخت و سازها به همت هزینه کرد چند هزار میلیارد تومانی دولت، تسهیلات پرداخت شده به مردم و کمک خیرین صورت گرفته تا بعد از سه سال غبار زلزله از چهره غرب کرمانشاه برود، شاید مرهمی باشد بر رنج چند ساله مردم این منطقه که بار دیگر زمان جنگ را به چشم دیدند و حالا دوباره سرپا ایستادهاند.