محمد طاهای 7 ساله در دریای عمان قربانی شد

پریشان و آشفته، به دریای عمان خیره می شود وفریادزنان محمد طاها را صدا می زند، دقایقی می گذرد مرد وحشت زده در پی یافتن پسر7 ساله اش به هر سویی می دود که ناگهان با پیکر نیمه جان پسرک مواجه می شود
تاریخ: 29 مهر 1399
شناسه: 58463

حادثه 24 - پریشان و آشفته، به دریای عمان  خیره می شود وفریادزنان محمد طاها را صدا می زند، دقایقی می گذرد مرد وحشت زده در پی یافتن پسر7 ساله اش  به هر سویی می دود که ناگهان با پیکر نیمه جان پسرک مواجه می شود  که  روی سط آب  خور لوران، بالا و پایین می رود.سراسیمه او را ازچنگال موج ها خارج  می کند  ودوان دوان او را به سمت ساحل می آورد برروی  ماسه ها می گذارد وتمام تلاشش را برای نجات جگرگوشه اش می کند غافل از آنکه  پسر،  دیگر زمین را زیر پاهایش لمس نخواهد کرد، محمد طاهای که روز شماری می کرد که  به دریا بیاید و به همراه برادر 3 ساله اش بازی کند اما آن روز در آبهای جاسک قربانی می شود قربانی یک آب تنی مرگبار.

تصویر زیبای از شادی بچه ها

شنبه26 مهرماه  است و روز تعطیل . مرد جوان درپی اصرار دو پسرانش ، آنها را بعدازظهر سوار بر موتورسیکلت خود می کند راهی دریا می شوند ،هوا خنک است  وباد آرامی در حال وزیدن. 5 دقیقه بعد به محل می رسند ، "مرتضی مولاداد "، موتورسیکلت را کنار ساحل متوقف می کند و از بچه ها می خواهد در ساحل بازی کنند وآب تنی. اما محمدطاها و محمدرضا 3 ساله بدون توجه به حرفهای پدر ، به سرعت خود را به حاشیه  خور می رساند و درون آب می روند ومشعول بازی می شوند.  پدر بدون اطلاع از عدم ایمنی آنجا و اینکه   هیچ وقت  تصورش را نمی کند حادثه ای دردناکی  در انتظارشان باشد به بچه ها ملحق می شود با دوربین تلفن همراه اش، لحظه های  زیبایی از شادی و خنده های آنها را به تصویر می کشد اما دیری نمی پاید که  دقایق خوش ،رنگ ماتم می گیرد ..

ناپدید شدن محمد  طاها

منزل ما تا ساحل راهی نیست ولی هیچوقت اجازه نمی دادم  بچه ها به تنهایی راهی دریا شوند یا من و یا همسرم (وجیهه)آنها را به ساحل می بردیم ، آن روز ساعت 16 و 40 دقیقه با اصرار بچه ها ، با موتورسیکلتم راهی دریا شدیم و همسرم در خانه ماند، محمد طاها  خور لوران را بیشتر دوست داشت و هر وقت به دریا می رفتیم  او ما را به آنجا می برد و آب تنی و بازی می کرد

مرتضی مولاداد 33 ساله اینها را با بغض می گوید و ادامه می دهد:"مکان خلوت و سطح آب پایین بود ،بچه ها به راحتی در آب بازی می کردند، دقایقی به خوبی گذشت عکسهای زیادی گرفتیم ، محمدرضا احساس سرما می کرد او را از آب بیرون آوردم و حدود 50 متری از محل دور شدم تا لباس بر تن او بکنم ، ثانیه ای نگذشته بود که سرم را به سمت خور چرخاندم دیدم اثری از محمد طاها

 نیست...

غروب غم انگیز

غروب است ، مرد هراسان  اطراف را نگاه می کند و به سمت خور می دود و دقایقی بعد انتظارش به پایان می رسد اما پایانی تلخ  ولحظات سخت و باورنکردنی رقم می خورد...

هر جا گشتم نبود، نمی دانم چطوری خودم را به افرادی در ساحل رساندم و درخواست کمک کردم ،به همراه دو نفر دیگر ، اعماق خور را می گشتم که یکدفعه چشمم خورد به محمد طاها که آب او را بالا آورده بود، او را به ساحل آوردیم، هر کاری کردیم که آب از بدنش خارج شود ، ماساژ دادیم و....

چهره اش مملو از وحشت است ، به سمت محمد رضا می رود،  پسربچه با دیدن نگرانی های اطرافیان به گریه می افتد ، او را در آغوش می گیرد به سختی و با دستان لرزان دکمه های تلفن همراه را می فشارد و شماره 115 به صدا در می آید ...صورت رنگ پریده پسر را لمس می کند بعد سرش را توی گردن او پنهان می کند و فریاد می زند ...

 اورژانس به محل می رسد کادر درمانی بعد از اقدامات اولیه ، محمد طاها را  با سطح هوشیاری پایین  به بیمارستان خاتم الانبیا جاسک منتقل می کنند.

و مرگ

از رنج آورترین روزی سخن می گوید که کلمه به کلمه آن با درد بیان می شود...

بلافاصله همسرم را در جریان ماجرا قرار دادم با موتورسیکلت راهی بیمارستان شدم ،اما تا رسیدم به اورژانس ،کادر درمانی به من تسلیت گفتند ، باورم نمی شد ، همه چیز به سرعت پیش آمد و نبض زندگی ام  از حرکت ایستاد ..."نمی تواند صحنه ای که دیده را  هضم کند،سرش را بین دستانش پنهان می کند و هق هق به گریه می افتد و وجیهه با دیدن همسرش، جیغ می زند از حال می رود ... 

پیکر بی جان پسرم به روستای دم شهر میناب منتقل کردیم و در آنجا به خاک سپردیم.

 خور بدون تابلو خطر

مینابی است و برای کار به جاسک آمده است سالیان سال در این شهر زندگی می کند...

سال 91 ازدواج کردم و یک سال بعد خدا ، محمد طاها را به ما داد ، زادگاهم میناب است برای کار به اینجا آمدم ،بعد از این اتفاق شنیدم که سالیان گذشته چند نفر در این خور جان سپردند، چرا مسوولین در این مکان تابلو خطر نزدند که خانوادهایی مانند ما بدون اطلاع از خطر ، فرزندانمان را به آنجا نبریم ، کاش از عدم ایمنی خور مطلع بودم و هیچوقت به دلبندم اجازه نمی دادم به محدوده خور نزدیک شود    .

جلوگیری از حضور فرزندان در حاشیه خورها

رئیس فوریت های پزشکی شهرستان جاسک  در خصوص این حادثه  می گوید:"ساعت 17 و 24 دقیقه شنبه گذشته اطلاع یافتیم یک کودک  7 ساله در محدوده کانال خور لوران غرق شده است سریع به محل رسیدیم کودک بدون علایم حیاتی بود که توسط نیروهای اورژانس تحت احیا قلبی‌، ریوی قرار گرفت و به بیمارستان خاتم الانبیاء این شهرستان منتقل شد که متاسفانه با وجود اقدامات و تلاش های پرسنل بیمارستان مزبور، کودک جان خود را از دست داد."رضا فیروزمند این را می افزاید که  در حاشیه خورها و ساحل این شهرستان تابلو هشدار دهنده ایمنی وجود ندارد و شهروندان نیز از حضور فرزندان خردسال خود در حاشیه های مذکور جلوگیری کنند ...

نصب تابلو در کنار خور

محمد رادمهر فرماندار شهرستان جاسک درگفتگو با صبح ساحل این را خاطرنشان می کند  که در اسرع وقت تابلوخطر و شنا کردن ممنوع  در این مکان زده می شود .

وی می گوید: دیروز به شورای شهر این مورد را متذکر شدم و قرار بر این شد در اسرع وقت تابلو هشدار ایمنی در محوطه خور لوران نصب شود.رادمهر با بیان اینکه باید در این مکان تابلو باشد که خانواده ها از خطر این مکان آگاه باشند و خود و فرزندانش در این خور شنا نکند می افزاید: این خور در محدوده شهر است و مدتی است که لایروبی شده است ، شهرداری،اداره بنادر و شیلات متولی این موضوع هستند و باید در گذشته  تابلو در این مکان نصب می شد.

در همین رابطه