حادثه 24 - مرد میانسال که پس از قتل زن همسایه 33 سال مخفیانه زندگی کرده بود در حالی از سوی قضات دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد که مدعی است آن زمان پسری نوجوان بوده و به خاطر فقر دست به این جنایت زده است.
این حادثه خونین در شهریور سال 66 و زمانی که متهم پسری 18 ساله بوده در شهرک احمدیه حوالی تهران رخ داد. یکی از ساکنان محل با پلیس تماس گرفت و گفت صدای فریادهای پیرزن همسایه را شنیده و وقتی برای سرکشی به خانهاش رفته، ناگهان پسری نوجوان هراسان از خانه فرار کرده است. او نیز پس از ورود به خانه با جسد پیرزن 70 ساله در حمام خانه روبهرو شده که با چاقو به قتل رسیده بود. این در حالی بود که نوه 4 ساله مقتول نیز در اتاق خوابیده بود.
در ادامه تحقیقات پسر مقتول نیز به کارآگاهان گفت: من به همراه مادر و همسر و فرزندم در این خانه زندگی میکنیم روز حادثه همراه همسرم برای شرکت در مراسم ترحیم یکی از بستگان به شهرستان خدابنده رفته بودیم چون دخترم خیلی کوچک بود، تصمیم گرفتیم در این سفر یک روزه او را نبریم و او را نزد مادرم گذاشتیم اما پس از بازگشت از مسافرت دریافتیم که مادرم را کشتهاند.
از سوی دیگر کارآگاهان به تحقیق از همسایهای که جسد پیرزن را پیدا کرده و با پلیس تماس گرفته بود، پرداختند که وی گفت: روز حادثه وقتی صداهای پیرزن را شنیدم به کوچه آمدم همان موقع پسر جوانی را دیدم که از خانه فرار کرد چهرهاش شبیه برادر فریبا یکی از همسایههایمان بود البته مطمئن نیستم.
در حالی که تحقیقات از سوی کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی تهران برای حل معمای این جنایت مرموز آغاز شده بود مشخص شد برادر 18 ساله فریبا از چند روز قبل به خانه او آمده بوده است. اما وقتی مأموران به سراغ این خانواده رفتند دریافتند فریبا و خانوادهاش مدتی بعد از این جنایت اقدام به جابه جایی محل زندگیشان کردهاند. بنابراین فرضیه دخالت این خانواده در قتل پررنگتر شد. در حالی که تحقیقات برای شناسایی فریدون ادامه داشت، پلیس محل زندگی این خانواده را شناسایی کرد اما آنها مدعی شدند از برادرشان اطلاعی ندارند بنابراین تحقیقات برای دستگیری وی به بنبست خورد تا اینکه در سال 97 یعنی 31 سال بعد از این جنایت فریدون که مردی میانسال شده بود، از سوی پلیس دستگیر شد.
فریدون پس از انتقال به اداره آگاهی بدون اینکه مقاومت کند، به قتل پیرزن اعتراف کرد.
اعتراف به قتل پس از 33 سال
به دنبال اعتراف این مرد کیفرخواست پرونده صادر و برای رسیدگی به شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، پسر مقتول به عنوان تنها ولی دم در جایگاه قرار گرفت و گفت: پس از مرگ مادرم ما محل زندگی خود را تغییر دادیم و به منطقه اکبرآباد رفتیم. روز حادثه من و همسرم برای شرکت در مراسم ختم یکی از بستگان به شهرستان خدابنده رفته بودیم و دختر چهار سالهام پیش مادرم بود وقتی برگشتیم، مادرم کشته شده بود. پلیس بعد از این سالها با اظهارات یکی از همسایهها که قاتل نوجوان را هنگام خروج از خانهمان دیده بود توانست رد فریدون را پیدا کند. اگرچه 33 سال از این ماجرا گذشته و من خودم سالخورده شدهام اما برای قاتل مادرم اشد مجازات و قصاص میخواهم.
سپس متهم روبهروی قضات ایستاد و گفت: قبول دارم پیرزن همسایه را کشتم. اما در آن زمان بچه بودم و تحت تأثیر افکار بچگانه و به قصد سرقت پولهای پیرزن دست به این کار زدم. من پشیمان هستم. باور کنید در سالهایی که فراری بودم، همیشه عذاب وجدان داشتم.
متهم در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من در یک خانواده فقیر زندگی میکردم یک روز پدرم من را از خانه بیرون کرد. خیلی حالم بد بود. به خانه خواهرم رفتم و مدتی در آنجا بودم. تا اینکه روز حادثه وقتی خواهرم در خانه نبود، من مقابل در خانه نشسته بودم که دیدم پیرزنی در حیاط خانه روبهرویی در حال غذا دادن به بزش است. وسوسه شدم که از خانهاش دزدی کنم. وارد خانه پیرزن که شدم تا من را دید، داد و فریاد کرد. خیلی ترسیدم. به سمت من حمله کرد و من را زد وقتی روی زمین افتادم در همان لحظه کنار دستم یک چاقو دیدم، آن را برداشتم و به سمتش حمله کردم. او را با چاقو زدم، پیرزن فریاد زد و از همسایهها کمک خواست من از ترس او را به داخل حمام خانه بردم و چند ضربه دیگر هم زدم و دستش را بستم که نتواند پشت سر من بیاید. بعد همه خانه را گشتم اما اصلاً پولی پیدا نکردم و بعد هم فرار کردم و به خانه خواهرم برگشتم و تلفنی ماجرا را به مادرم گفتم. من، مادر و خواهرم را تهدید کردم در این باره به کسی حرفی نزنند و بعد هم فرار کردم.
بعد از این ماجرا چند سال برای کار به شهرستان رفتم و وقتی فهمیدم آب ها از آسیاب افتاده و پلیس ردی از قاتل پیرزن پیدا نکرده است به تهران برگشتم، ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم ولی هر چه کار می کردم پولم برکت نداشت همیشه در فقر و بدبختی بودم، عذاب وجدان رهایم نمی کرد.همیشه این جمله مادرم که
می گفت خون ناحق پای آدم را می گیرد در گوشم بود و می دانستم یک روز گرفتار می شوم. حالا که سال ها از این ماجرا گذشته خیلی پشیمانم. من به خاطر بچگی دست به چنین اشتباهی زدم. حالا به خاطر بچههایم درخواست بخشش دارم.
در پایان جلسه قضات شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران وارد شورشدند و با توجه به اینکه فریدون هنگام ارتکاب جرم، آگاه و متوجه رفتارش بوده، وی را به قصاص محکوم کردند.