مرگ هولناک اعضای دو خانواده در رودخانه ایرانشهر

اعضای دو خانواده روستایی در ایرانشهر به طرز دلخراشی در رودخانه غرق شدند. قربانیان این حادثه وحشتناک این‌بار نه برای تفریح به کنار رودخانه رفته بودند و نه برای شستن ظرف و پرکردن دبه‌های خالی آب. آنها نیمه‌شب در راه بازگشت به خانه‌هایشان بودند که جریان تند رودخانه سرنوشت تلخی برایشان رقم زد.
تاریخ: 03 شهریور 1399
شناسه: 56436

 حادثه 24 - اعضای دو خانواده روستایی در ایرانشهر به طرز دلخراشی در رودخانه غرق شدند. قربانیان این حادثه وحشتناک این‌بار نه برای تفریح به کنار رودخانه رفته بودند و نه برای شستن ظرف و پرکردن دبه‌های خالی آب. آنها نیمه‌شب در راه بازگشت به خانه‌هایشان بودند که جریان تند رودخانه سرنوشت تلخی برایشان رقم زد.

سه کودک خردسال همراه مادرشان در این حادثه جان‌شان را از دست دادند. این چندمین حادثه غرق‌شدگی در چندماه اخیر در جنوب سیستان‌و‌بلوچستان است، که خبرساز می‌شود. در هفته‌های اخیر تعداد زیادی از ساکنان این مناطق به دلایل مختلف در رودخانه و آبگیرهای فصلی غرق شدند.

آنها ١٢نفر بودند که از روستای الله‌آباد راهی شدند. مقصدشان «سیتل» بود. منطقه‌ای کوهستانی حدفاصل ایرانشهر و سرباز. این منطقه سال‌هاست که از نعمت جاده‌های آسفالت و ایمن محروم است. چند باریکه خاکی و سنگلاخ تنها راه ارتباطی ساکنان این مناطق است. جاده‌هایی که بیشتر جولانگاه موتورسیکلت‌های بزرگ و قدیمی است. مردان و پسرهای جوان روستاهای سیتل هم که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد، معمولا موتور دارند. اما وقتی قرار است زن‌ها و بچه‌ها جا‌به‌جا شوند، دیگر موتور به کار نمی‌آید و باید از اقوام و آشنایانی که ماشین دارند، کمک گرفت.

درست مثل احمد که سال‌هاست با تویوتای قدیمی‌اش به کمک اهالی سیتل می‌آید. او آن شب هم مثل دفعات قبل به الله‌آباد رفت تا زن و بچه‌ها را به خانه بازگرداند. چندنفری سوار ماشین شدند و بقیه هم با پای پیاده دنبال آنها راه افتادند.

شب بود و نور کم‌رمق مهتاب، فقط گدارهای سر به فلک کشیده را روشن می‌کرد. چراغ‌های ماشین هم زورش به سیاهی نمی‌رسید. سنگلاخ‌های جاده هم سرعت ماشین احمد را می‌گرفت. از الله‌آباد تا سیتل حدود دوساعتی راه است. ساعت از نیمه‌شب گذشته بود و آنها به نصفِ راه رسیده بودند. جاده خاکی با پیچ‌وخم‌های تندش به یک سرازیری می‌رسید. بعد از آن سرازیری هم بستر یک رودخانه فصلی است. در واقع این جاده خاکی از رودخانه‌ای رد می‌شود که معمولا در همه ایام‌ سال خشک است یا نهایتا باریکه‌ای از آب زمین تشنه آنجا را ‌تَر می‌کند.

 زبیده ٢٥ساله چند دقیقه قبل از رسیدن به رودخانه همراه دو دختر خردسالش سوار ماشین شدند. سربانی هم از همان اول با پسر ٥ساله‌اش سوار ماشین احمد شده بود. او صندلی جلو نشسته بود و زبیده دو دختر ٢ و ٣ساله‌اش هم پشت نشستند. ماشین حرکت کرد. شیب تند جاده سرعت آنها را بیشتر کرد تا جایی که حسابی از بقیه اهالی روستا که با پای پیاده همراه آنها بودند، فاصله گرفت. البته برای ردشدن بی‌دردسر از گودال‌های این رودخانه فصلی به همین سرعت هم نیاز بود. تویوتا و سرنشینانش وقتی به رودخانه رسیدند، ماشین متوقف شد. ظاهرا شدت آب خیلی بیشتر از آن چیزی بود که احمد انتظارش را داشت. او هرچقدر سعی کرد تا به راهش ادامه دهد، موفق نشد.

جریان آب چندمتری ماشین را جا‌به‌جا کرد و بعد هم ماشین خاموش شد. آب وارد ماشین شده بود و امکان خارج‌شدن سرنشینان هم وجود نداشت. چندنفر از آنها که پیاده دنبال‌شان می‌آمدند، به سرعت خودشان را به آنها رساندند. اما دیگر دیر شده بود. هیچ‌کدام از سرنشین‌ها داخل ماشین نبودند. احمد با سروصورت زخمی خود را به کنار رودخانه رساند و به صدای بلند گفت آب بقیه را برد. همان موقع موضوع به هلال‌احمر اعلام شد. چهار نیروی امدادونجات حدود ساعت ٢ بامداد به محل حادثه رسیدند. کار جست‌وجو آغاز شد، اما تاریکی هوا باعث شد تا بعد از چهارساعت جست‌وجو، فقط پیکر بی‌جان زبیده از آب گرفته شود.

آن‌طور که کردی رئیس شعبه هلال‌احمر ایرانشهر می‌گوید، با روشن‌شدن هوا یک تیم دیگر هم به آنجا اعزام شد، تا دیگر سرنشین‌های مفقودشده را پیدا کنند: «ابتدا پیکر بی‌جان پسربچه پیدا شد، کمی پایین‌تر هم دو دختر خردسال. ساعت حدود ٨ صبح بود که جنازه یک زن ٣٥ساله از آب گرفته شد.» همه آنها ساعت‌ها از زمان مرگشان می‌گذشت. سربانی و زبیده و فرزندان‌شان به دلیل خفگی جان باختند. احمد همان شبانه توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شد.

امدادگران هلال‌احمر می‌گویند، از تردد شبانه در جاده‌های روستایی و دورافتاده باید اجتناب کرد. چون ‏‏ این جاده‌ها به دلیل تردد کمی که دارند، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند و به همین دلیل هم از ‏ایمنی پایینی برخوردارند. به همین دلیل در موارد متعددی ساکنان این مناطق در این مسیرها دچار ‏حادثه می‌شوند و جان‌شان به مخاطره می‌افتد. در همین حادثه اگر اهالی روستای «سیتل» در ‏روشنایی روز راهی خانه‌هایشان می‌شدند، قطعا راننده متوجه شدت جریان آب می‌شد و الان ‏سربانی و زبیده و بچه‌هایشان زنده بودند. ‏

در همین رابطه