مرد اسکویی چطور منجی 5 آهوی گرفتار در استخر عمیق شد

از وقتی این اتفاق افتاده، آنقدر حس خوبی دارم که انگار یک قرارداد کاری بزرگ با من بسته‌اند». این را بلال انتظاری 38ساله می‌گوید. مردی که توانست 2آهوی مادر و 3بره آهو را که در استخری گرفتار شده و در حال غرق شدن بودند نجات دهد و به طبیعت بازگرداند.
تاریخ: 29 تیر 1399
شناسه: 54749

حادثه 24 - از وقتی این اتفاق افتاده، آنقدر حس خوبی دارم که انگار یک قرارداد کاری بزرگ با من بسته‌اند». این را بلال انتظاری 38ساله می‌گوید. مردی که توانست 2آهوی مادر و 3بره آهو را که در استخری گرفتار شده و در حال غرق شدن بودند نجات دهد و به طبیعت بازگرداند. انتشار کلیپی از لحظه نجات این آهوان گرفتار در شبکه‌های اجتماعی از روز جمعه تا حالا، حال خیلی‌ها را خوب کرد و نشان داد که هنوز افراد زیادی هستند که دغدغه‌شان طبیعت و حفظ محیط‌زیست است. ایفا‌کننده نقش اول این کلیپ در گفت‌وگویی از لحظه‌ نجات آهو می‌گوید و انگیزه‌اش از این کار.

از روز حادثه بگویید، این اتفاق کجا رخ داد و چرا آهوها در استخر گرفتار شده بودند؟

ما اهل اسفنجان شهر اسکو در آذربایجان شرقی هستیم. طبیعت کوهستانی اینجا باعث شده که گله‌هایی از قوچ و کل گرفته تا سایر حیوانات در دشت‌ها و کوهستان‌‌های این منطقه زندگی کنند. ما باغی در خارج از روستا داریم که بعدازظهر جمعه همراه همسرم و دختر و پسر کوچکم برای سرکشی به آنجا رفته بودیم. باغ ما تقریبا در بلندی قرار دارد و داخل باغ که بودیم، صدایی شبیه صدای بز و گوسفند شنیدیم. پسر 12ساله‌ام رفت که ببیند ماجرا از چه قرار است و گفت که یک گله آهو و قوچ در آن حوالی جمع شده‌اند. خوشحال شدم و دوربینم را برداشتم بروم که از آنها فیلم بگیرم. چون می‌دانستم که گاهی به اطراف باغ ما می‌آیند ولی تا حالا از نزدیک ندیده بودمشان. وقتی سرگرم فیلمبرداری شدم، یک گله حدودا 20تایی بودند و همان موقع بود که متوجه شدم تعدادی از آنها در استخر باغ همسایه‌مان افتاده‌اند و در حال غرق شدن هستند.

چرا وارد باغ شده بودند؟

باغ همسایه‌ حصار نداشت و این حیوانات آمده بودند که از استخر آب بخورند. این گله‌ها وقتی برکه یا آب‌بندی را می‌بینند دسته جمعی به سمتش می‌روند. بعد آنهایی که عقب‌تر هستند به آنهایی که جلوتر هستند فشار می‌آورند. همین باعث شد که 5تای آنها داخل استخر بیفتند که 3تایشان بره و 2تایشان مادر بودند.

اولین چیزی که با دیدن آنها به ذهنتان رسید چه بود؟

نجاتشان. البته این را هم بگویم که بعد از این ماجرا و انتشار این کلیپ خیلی‌‌ها با من تماس گرفتند و حتی یکی گفت که چرا همه آهوها را رها کردی و لااقل یکی‌شان را برای خودت نگه می‌داشتی. این را که شنیدم، ناراحت شدم. اگر یکی از آن آهوها در داخل استخر غرق می‌شد، مطمئن بودم که تا ماه‌ها عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد. آنوقت به این فکر کنم که یکی‌شان را برای خودمان نگه دارم و از گوشتش استفاده کنم؟ احساس خوبی که از نجات آنها داشتم، با هیچ‌چیز قابل مقایسه نیست. آنقدر احساس خوبی دارم که شاید اگر یک قرارداد کاری بزرگ هم می‌بستم، اینقدر خوشحال نمی‌شدم.

این حس خوبتان از کجا نشأت می‌گیرد؟

من عاشق طبیعتم. کوهنوردی می‌کنم و معتقدم که همه ما در برابر محیط‌زیست‌مان مسئول هستیم. بارها شده که همراه دوستانم برای جمع کردن زباله‌هایی که مردم در سبلان می‌ریزند راهی کوهستان شده‌ایم. تصور کنید، حتی پاکت چیپس‌شان را در طبیعت رها کرده بودند. مگر این پاکت چقدر وزن دارد. فردی که تصمیم می‌گیرد راهی قله سبلان شود، حتما از طبیعت لذت می‌برد اما چطور می‌شود که همان فرد زباله‌اش را در آنجا رها می‌کند. مگر نمی‌شود آن را داخل کوله یا جیبشان بگذارند و وقتی به دامنه کوه برگشتند داخل سطل زباله بیندازند. راستش من به این دلیل کلیپ نجات آهوها را منتشر کردم که چون خودم و خانواده‌ام کیف کردیم و لذت بردیم، خواستم بقیه هم آن را ببینند و لذت ببرند.

به روز حادثه برگردیم، آهوها را چطور نجات دادید؟

نجات بره‌ها کار زیاد سختی نبود. اما 2آهوی مادر قدرت زیادی داشتند. با اینکه خودم حدود 100کیلو وزن دارم، اما وقتی پایشان را گرفتم که از استخر خارج‌شان کنم، زورشان آنقدر زیاد بود که نزدیک بود خودم هم به داخل استخر بیفتم. این استخر حدود 3متر عمق داشت و به‌خاطر همین من و اعضای خانواده‌ام باید هر طوری بود آنها را نجات دهیم که در نهایت هم توانستیم 2آهوی مادر را هم از استخر خارج و در طبیعت رها کنیم.

 

شغل‌تان چیست؟

من یک کارگاه شیشه‌بری دارم که شکر خدا زندگی‌مان را می‌چرخاند و هم از نظر کار و هم از نظر زندگی واقعا احساس خوشبختی می‌کنم.

قبلا هم با چنین اتفاقی روبه‌رو شده‌ بودید؟

نه. راستش قبلا که به باغمان می‌رفتم، از روی رد پاها متوجه شده بودم که یک گله قوچ، میش یا آهو به آن حوالی می‌آیند. برای همین جایی در بیرون از باغ درست کرده بودم که داخلش آب می‌ریختم و آنها می‌آمدند و آب می‌خوردند ولی تا قبل از این اتفاق، ندیده‌بودمشان. کاری که من انجام دادم، به‌نظر خودم کاری طبیعی و معمولی است و هر انسانی در شرایط مشابه باید همین کار را انجام دهد. چون همه ما موظفیم که به طبیعت احترام بگذاریم و هوایش را داشته باشیم. لحظه‌ای که یکی از بره‌ها را از استخر بیرون کشیدم و بغلش کردم، واقعا هیجان‌انگیز بود. طوری به من چسبیده بود که احساس کردم دارد از من تشکر می‌کند.

در همین رابطه