گفتگو با زنی که برای رهایی از دست شوهرش به قتل اعتراف کرد!

زن جوان که با مراجعه به پلیس مدعی بود مرتکب قتل شده است ۱۲ ساعت پس ‌از بازداشت منکر جنایت شد و گفت که به‌ خاطر تنبیه همسرش چنین موضوعی را بیان کرده است.
تاریخ: 27 اردیبهشت 1399
شناسه: 31975

حادثه24- زن جوان که با مراجعه به پلیس مدعی بود مرتکب قتل شده است ۱۲ ساعت پس ‌از بازداشت منکر جنایت شد و گفت که به‌ خاطر تنبیه همسرش چنین موضوعی را بیان کرده است.

شامگاه سه‌شنبه گذشته زن جوانی به کلانتری ۱۵۷ مسعودیه رفت و گفت: من چند سال قبل مرتکب قتل شده‌ام و حالا به‌خاطر عذاب وجدان تصمیم گرفته‌ام که راز این جنایت را برملا کنم.

موضوع این ادعا بلافاصله به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران زن ۳۵ ساله بازداشت شد.

سمیرا در تحقیقات اولیه مدعی شد که سه سال قبل، مردی افغانستانی را با ضربات چاقو به قتل رسانده و جسدش را داخل کانال آبی در اطراف ورامین انداخته است. با این ادعا، زن جوان در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.

همچنین بازپرس جنایی دستور تحقیقات از همسر سمیرا را صادر کرد. مرد جوان در تحقیقات گفت: من همسر دوم سمیرا هستم و سه سال قبل هنوز با او ازدواج نکرده بودم. اما فکر نمی کنم اهل خشونت باشد. البته ما باهم مشکل داریم و بارها او از دستم عصبانی شده اما مطمئنم که دست به قتل نزده است.

  • انکار قتل

 در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، هنوز ۱۲ ساعت از دستگیری سمیرا نگذشته بود که او ادعای بیگناهی کرد و مدعی شد که به‌خاطر تنبیه همسرش چنین ادعایی را مطرح کرده است.

با این حال بازپرس مرادی دستور تحقیقات در رابطه با بررسی اظهارات متناقض زن جوان را صادر کرد.

  • گفت‌وگو با متهم

چرا چنین ادعایی را مطرح کردی؟
از دست شوهر دومم خسته شده بودم. اذیتم می‌کرد و نمی‌دانستم باید چکار کنم. من ۵ سال قبل به خاطر اختلافاتی که با شوهر اولم داشتم از او جدا شدم. از همسر اولم دو پسر دارم که پیش پدرشان هستند. وقتی با شوهر دومم به مشکل برخوردم ترسیدم دیگر طلاق بگیرم. شوهرم بداخلاقی می‌کرد و مدام بین ما دعوا بود. برای یک لحظه قید زندگی‌ام را زدم و این دروغ را گفتم.

دقیقاً آن شب به مأمور کلانتری چه گفتی؟
به نگهبان کلانتری گفتم که من یک نفر را ۳ سال قبل کشته‌ام و از عذاب وجدان تصمیم گرفتم راز قتل را برملا کنم. از شنیدن این خبر مأمور جوان متعجب شده بود و مرا به داخل کلانتری برد گفتم سه سال قبل در منطقه ورامین، زمانی که داشتم به خانه پدرم می‌رفتم، دو مرد افغانستانی راهم را سد کرده و می‌خواستند از من زورگیری کنند. من هم با چاقویی که همراهم بود یکی از آنها را کشتم و دومی فرار کرد.

با این اعتراف چه اتفاقی می‌افتاد؟
من به اتهام قتل بازداشت می‌شدم و از همسرم دور می‌شدم. او مدتی بدون من زندگی می‌کرد و نبود مرا احساس می‌کرد. آن موقع پشیمان وتنبیه می‌شد.

چه شد که تصمیمت در کمتر از ۱۲ ساعت تغییر کرد؟
از شوهر دومم صاحب پسری یک ساله هستم. دلم برای بچه‌ام تنگ شده است. در زندان یاد او افتادم، بچه‌ام چه گناهی کرده بود که بدون من بماند. نتوانستم تحمل کنم و تصمیم گرفتم بگویم که دروغ گفته‌ام و کسی را نکشته‌ام.

با همسر دومت چطور آشنا شدی؟
فرهاد برادر یکی از دوستان خانوادگی‌مان بود. دو سال قبل خواهرش ما را به هم معرفی کرد فرهاد راننده کامیون است و در یک شرکت لبنیاتی کار می‌کند اما اخلاقش خیلی تند است.

در همین رابطه