پدر جوان به سه بیمار نیازمند زندگی بخشید

دستان کوچکش را بر روی انگشتان دست پدر حلقه می زند و با چشمان اشکبارو صدای نالان والتماس می خواهد مرد جوان چشمانش را باز کند واو را مانند همیشه در آغوش بگیرد.
تاریخ: 01 اردیبهشت 1399
شناسه: 30758

حادثه 24 - دستان کوچکش را بر روی انگشتان دست  پدر حلقه می زند و با چشمان اشکبارو صدای نالان والتماس می خواهد مرد جوان چشمانش را باز کند  واو را مانند همیشه در آغوش بگیرد.

 گریه امانش نمی دهد و مانند برادرش خود را در آغوش پدر می اندازد  و او را غرق بوسه می کند و نمی خواهد قبول کند این آخرین دیدار با پدرش باشد  که دختر دردانه اش را تنها بگذارد .

گریه های دختربچه  و پسرنوجوان تمام فضای بخش آی سی یو بیمارستان را پر کرده است. مرد مسن که دیگر رمقی در پاهایش نمانده و کنار تخت پسرش  چمباتمه زده است بلند می شود و در حالی که به مانتیتور بالای تخت پسر چشم می دوزد  نوه هایش  را در آغوش می گیرد و با بغض می گوید «ابراهیم  قهرمان و همیشه زنده است ، و گرچه نمی توانیم او را دیگر ببینیم، لمس کنیم و در آغوشش بگیریم  و...».

ابراهیم کهورزاده جوان 39 ساله ای که بر اثر تصادف ،مرگ مغزی می شود و  جانش را از دست می دهد ولی جان 3 نفر را از مرگ نجات می دهد ...

 لحظه حادثه

سه شنبه است 26 فروردین ماه، ساعت حدود 16 و 30 دقیقه. بلوار امام حسین مانند همیشه شلوغ است و پر ترافیک. مرد جوان بدون اینکه بداند چه اتفاقی در انتظارش است  سوار بر موتورسیکلت خود، راهی منزل پدر می شود  که ناگهان صدای برخورد موتورسیکلت بر زمین و...فضا را در بر می گیرد .

هوشنگ بوشهری 49 ساله عموی ابراهیم از روز حادثه  می گوید:« برادرزاده ام از خانه خودش به سمت منزل پدرش درحرکت بود که یک دستگاه خودروی تیبا که ازخیابان  فرعی به سمت خیابان اصلی در بلوار امام حسین در حرکت بود به او برخورد کرد. در این حادثه ابراهیم  بر روی ماشین دیگری پرتاب شد و پس از آن به جدول کنار خیابان برخورد کرد که  متاسفانه از ناحیه سر به شدت دچار ضربه شد».

 شنیدن دردناک تصادف پدر

«صدرا» در خانه پدربزرگش نشسته است  که تلفن همراهش به صدا در می آید و مانتیورگوشی، شماره پدرش را نشان می دهد. بلافاصله دکمه پاسخ را فشار می دهد  ولی صدا ، صدای فرد غریبه ای است که حامل  خبری ناگوارو شوکه کننده است. خبر تصادف ...  به سرعت خود را به محل می رساند ، مات و مبهوت به اطراف نگاه می کند ، صحنه ای که

می بیند برایش قابل هضم نیست ،از وسط جمعیت  پدر را می بیند که خون آلود  گوشه ای  از خیابان بر روی آسفالت افتاده است ،احساس می کند نفسش به شماره افتاده  است ،زانوهایش خم می شود و کنار پدر می نشیند ... صدای آژیر آمبولانس ،جمعیت را پراکنده می کند و لحظاتی بعد پدر و پسر راهی بیمارستان شهید محمدی (مجتمع درمانی پیامبر اعظم بندرعباس) می شوند... «در همان لحظه ورود به بیمارستان ، کادر درمانی پس از اقدامات اولیه بلافاصله  برادرم را به بخش آی سی یو انتقال دادند و همان موقع گفتند که ابراهیم  دچار مرگ مغزی شده است ولی تمام تلاششان را برای بهبودی وی به کار می برند».

لحظات سخت انتظار

صدرا 14 ساله با صدای لرزان، شماره تلفن پدربزرگش به نام هاشم و دیگر اعضای خانواده اش را می گیرد و آنها را در جریان حادثه با خبر می کند، لحظه ای نمی گذرد که خانواده  ،خود را به بیمارستان می رسانند و از پزشک معالج می شنوند که فقط برای ابراهیم دعا کنند . هوا رو  به تاریکی است وهمه  باید بیمارستان را ترک کنند و منتظر خبر کادر درمانی باشند...لحظات سخت و طاقت فرسایی است لحظات انتظار ...

 خبر تلخ مرگ

صبح روز بعد هاشم 60 ساله  به همراه همسرش به امید بهبودی پسرشان راهی  بیمارستان می شوند اما لحظات بعد با خبر ناگوار مرگ مغزی و ناامیدی بهبودی ابراهیم روبرو می شوند ...«پزشک معالجش به ما گفت که  ابراهیم دچار مرگ مغزی شده و امیدی به بازگشت او نیست . شنیدن این خبر تلخ، حال همه را دگرگون کرد، لحظات دردناکی بود ، به من گفتند که اعضای بدن ابراهیم ، برادرزاده ام می تواند جان چند بیمار را نجات دهد ، ما امید داشتیم که حال  وی  در 24 ساعت بعد بهتر شود به همین علت فرصت یک روزه خواستیم برای تصمیم گیری».

 امضا رضایت نامه

وضعیت جسمانی مرد جوان تغییری نمی کند  تا آنکه ظهر روز پنجشنبه 28 فروردین ماه ، برگه رضایت نامه اهدا عضو به دست کادر درمانی بیمارستان می رسد .

« لحظات دردناکی بود همه خانواده امید داشتند که پسرشان بهبود یابد و از بیمارستان مرخص شود اما امیدی نبود ، تصمیم برای پدر و مادر برای اهدا اعضای بدن جگر گوشه شان خیلی سخت است پدر و مادری که مرگ فرزندی را سالها پیش بر اثر تصادف  دیده اند و طاقت مرگ فرزند دیگری را ندارند ، اما با صحبت کردن با آنها و اینکه جوانشان می توانند جان های زیادی را از مرگ نجات دهد و... رضایت خود را اعلام کردند که تسلیم محض تقدیر الهی هستند و از تصمیمی که گرفته اند پشیمان نیستند».

 بی قراری صدرا و آفرینش 

«صدرا»بی قرار پدر است  و «آفرینش»بی قرار تر . آفرینشی که در یکسال بعد از جدایی پدر و مادر ، نزد مادرش زندگی می کند ، هنوز به خوبی معنی مرگ و جدایی  را درکنمی کند و هر لحظه بهانه پدر می گیرد و منتظر ترخیص او از بیمارستان. « ظهر پنجشنبه بود که به همراه پدر ابراهیم و فرزندان و برادرهایش به بیمارستان رفتیم و پس از امضا رضایت نامه اهدای عضو ، و برای وداع با ابراهیم به بخش آی سی یو رفتیم «.

 وداع تلخ با ابراهیم

مرد جوان  در حالی که ملافه ای سفید تا نصفه رویش کشیده شده روی تختخواب بدون هیچ حرکتی دراز کشیده است ، انگار به خواب عمیقی فرو رفته است ،دستگاه اکسیژن ولوله های پلاستیکی در داخل دهان و بینی اش قرار دارد و چسب هایی نیز بر روی پیشانی و صورتش چسبانده شده است و...  با چشمان خیس وارد بخش  "آی سی یو" می شوند ، صدرا و آفرینش خود را در آغوش پدر می اندازند ، مرد مسن بالای تخت پسرش قرار می گیرد ، دستان او  را محکم می گیرد ،اشک می ریزد و زمزمه می کند.« ابراهیم سلام من به فاطمه خواهرت برسان و...»

سال  58 است دختر بازیگوش  4 ساله  به نام فاطمه  در خانه شان در محله کمربندی ،زمانی که می بیند  مادربزرگ قصد رفتن به خانه اش در آن سوی خیابان  را دارد بهانه گیر می شود و می خواهد همراه  با مادربزرگش به بیرون از خانه برود  اما خانواده مانع از رفتن وی می شوند، این دختر بچه با دیدن خارج شدن  مادربزرگ از خانه  ، در یک لحظه از غفلت خانواده استفاده می کند به سرعت به وسط خیابان می رود تا به زن مسن برسد اما ناگهان تریلی عبوری با او برخورد می کند  و فاطمه جان می سپارد...

اهدای عضو به 3 بیمار

رییس واحد اهدای عضو هرمزگان  از ایثار و فداکاری خانواده ی ابراهیم کهورزاده سخن می گوید که سه هموطن نیازمند عضو پیوندی، حیاتی دوباره یافتند.دکتر محمود حسین پور می گوید: اعضا بدن این جان آفرین 39  ساله هرمزگانی، که به دنبال تصادف و ضربه به سر دچار مرگ مغزی شده بود؛ بعد از برداشت، برای به پیوند به بیمارستان ابن سینای شیراز منتقل شد.وی ادامه می دهد: نامبرده در شامگاه ۲۶ فروردین به دنبال تصادف و ضربه شدید به سر، با آمبولانس اورژانس ۱۱۵ به بیمارستان شهید محمدی منتقل شده که بعد از بررسی و معاینات بالینی در همان دقایق اولیه، مرگ مغری وی تایید می گردد.

دکتر حسین پور می افزاید: بعد از تایید مرگ مغزی توسط تیم تایید کننده، متشکل از چهار پزشک متخصص و رضایت خانواده مبنی بر اهدای عضو، مراقبت های ویژه از قبیل انجام آزمایشات لازم و انجام مشاوره های پزشکی لازم برای آماده سازی این جان آفرین، برای عمل هاروست (عمل برداشت اعضای پیوندی) توسط تیم اهدای عضو، انجام شده و بعد از عمل، دو کلیه و کبد این جوان هرمزگانی جهت پیوند به شیراز منتقل شد.وی  تصریح می کند:کبد وی به خانم 55 ساله و کلیه ها به آقای 58 ساله و خانم  48 ساله نیازمند اعضای پیوندی که مدتها در انتظار دریافت عضو بودند؛ اهدا شد.

قطعه نام آوران

 عصر شنبه است و سی فروردین ماه . بدن بی جان  ابراهیم کهورزاده   با آمبولانس به سمت قطعه  نام آوران  آرامستان باغو بدرقه می شود . دقایقی بعد در میان حزن و اندوه ،وی به خاک سپرده می شود . اما نام این جوان در یادها همیشه زنده است و صدرا و آفرینش پدرشان را قهرمان می دانند . جوانی که کبدش در بدن  زن 55 ساله ای ازاصفهان.، کلیه هایش در بدن  مرد 58 ساله از نورآباد و زن 48 ساله ای از شیراز زنده است و ناجی .

در همین رابطه