حادثه 24 - عامل نخستین جنایت پایتخت در سال99، مرد کارگری است که در کمتر از یکماه زندگی مخفیانه دستگیر شد.
این جنایت شامگاه هفتم فروردینماه رقم خورد. آن شب مردی با 110 تماس گرفت و گفت پسرداییاش کشته شده است. وی گفت: من و پسر داییام بههمراه مرد جوانی بهنام محمد در انبار لوازم خانگی کار میکردیم و شب هم همانجا میخوابیدیم. ساعتی قبل برای انجام کاری ساختمان نیمهساز را ترک کردم اما زمانی که برگشتم با جسد پسر داییام مواجه شدم. از محمد هم خبری نبود، هرچه به موبایلش زنگ میزنم خاموش است و قرار نبود جایی برود. احتمال میدهم که او مرتکب قتل شده و فرار کرده است. پس از این حادثه مأموران به همراه بازپرس محمدتقی شعبانی کشیک جنایی در محل حاضر شدند و مشخص شد که مقتول جوانی 30ساله بوده که با ضربات چاقو به قتل رسیده است. با دستور قاضی محمد کارگر افغان که پس از قتل فراری شده بود تحت تعقیب پلیس قرار گرفت تا اینکه در کمتر از یکماه، پاتوق وی در یک کارواش شناسایی شد.
ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران روز دوشنبه موفق شدند متهم را در کارواشی در تهران دستگیر کنند. او در بازجوییها قتل را گردن گرفت و انگیزه عجیبی را مطرح کرد. او گفت، تصور میکرده مقتول قصد سرقت پول و طلاهایش را دارد، به همین دلیل ناخواسته دست به جنایت زده است. متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و جزئیات جنایتی که مرتکب شده بود را شرح داد. پس از بازجویی، با دستور قاضی جنایی به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد و تحقیقات از او ادامه دارد.
متهم به قتل کارگری جوان است که از مدتها قبل برای کار به تهران آمده بود. چندماهی را در ساختمانهای نیمهساز کارگری کرد و بعد برای کار به شمال کشور رفت تا در پروژههای ویلاسازی کار کند. اما پول خوبی کسب نکرد و باردیگر برای کار به تهران سفر کرد و اینبار در یک انبار لوازم خانگی مشغول بهکار شد. او اما در محل کارش جنایت آفرید و حالا بهشدت از قتلی که مرتکب شده پشیمان است.
انگیزه اصلیات از قتل چه بود؟
فکر میکردم مقتول قصد سرقت اموالم را دارد.
مواد مصرف میکنی؟
نه، حس ششمم قوی است. معمولا هرچه حدس میزنم درست از آب درمیآید. افکارم درخصوص آدمها دروغ نمیگوید. به همین دلیل احساس کردم مقتول قصد دارد پول و اموال ارزشیام را سرقت کند و بعید است تصوراتم اشتباه باشد.
چرا چنین تصوری داشتی؟
چون هر وقت وارد اتاقک کارگری میشدم میدیدم که او در کنار کیفم است. داخل کیفم همیشه پول بود و او انگار دنبال فرصتی بود تا اموالم را سرقت کند اما من سر بزنگاه میرسیدم و او نمیتوانست نقشهاش را اجرا کند.
چند وقت بود که او را میشناختی؟
چند ماهی میشد که در انبار لوازم خانگی مشغول بهکار شده بودم. مقتول و پسرعمهاش هم در آنجا کار میکردند. آنها هم در انبار میخوابیدند. مقتول و پسرعمهاش در قسمت باربری بودند.
از شب حادثه بگو؛ چه شد که دست به جنایت زدی؟
معمولا مقتول و پسرعمهاش شبها در اتاقک کنار من میخوابیدند اما شب حادثه پسرعمهاش نبود. من و مقتول تنها بودیم که شب وقتی برای استراحت به اتاق رفتیم ناگهان مقتول در اتاق را قفل کرد و کلیدش را داخل جیبش گذاشت. من هم چون از قبل پیشبینی میکردم که او قصد سرقت از مرا دارد یک چاقو در جیبم پنهان کرده بودم برای روز مبادا و دفاع از خودم. آن شب مقتول پس از آنکه در اتاق را قفل کرد به سمت من حمله کرد. دیگر مطمئن شدم قصد دارد اموالم را سرقت کند. به همین دلیل با چاقو چند ضربه به او زدم.
بعد از قتل چه کردی؟
پشیمان شدم. وقتی دیدم مقتول خونریزی دارد با پارچهای شکم او را بستم. اما ترسیدم مبادا گیر بیفتم. به همین دلیل پولهای مقتول که 70هزارتومان بود را به همراه گوشی موبایلش سرقت کردم و گریختم.
کجا فرار کردی؟
به منطقهای در مسگرآباد رفتم. در آنجا پاتوقی پیدا کردم برای پنهان شدن. صاحب ملک خانه قدیمیاش که اتاقهای زیادی داشت را اجاره میداد. با 70هزارتومان پول مقتول اجاره چند شب را به او دادم. از سوی دیگر برای جورکردن کرایه و خورد و خوراک، گوشی و سیمکارت مقتول را به افرادی که در پاتوق بودند اجاره میدادم تا اینکه پولم تمام شد. ناچار شدم پاتوق را ترک کنم و پیش یکی از دوستانم بروم. او برای من در یک کارواش کار جور کرد. 3روز بود که در آنجا مشغول بهکار شده بودم اما پلیس آنجا را شناسایی کرد و گیر افتادم. حالا هم بهشدت پشیمانم چون واقعا قصد جنایت نداشتم.