حادثه 24 - مردی که متهم است پس از قتل همسرش جسد وی را مثله کردهبود آخرین جزئیات حادثه را شرح داد.
دهم دیماه متهم که مرد میانسالی به نام ایرج است همسرش را در خانهشان حوالی شهرک شهید محلاتی به قتل رساند و جسد او را مثله و در اطراف ارتفاعات قوچک لواسانات رها کرد. یک روز پس از حادثه پسر ۱۷ساله متهم به کلانتری۱۶۴ قائم رفت و از گم شدن ناگهانی مادرش شکایت کرد و مأموران کلانتری هم در نخستین گام از تحقیقات ایرج را به عنوان مظنون به قتل دستگیر کردند. متهم پس از انتقال به کلانتری با اظهار پشیمانی به قتل همسرش اعتراف کرد. صبح دیروز قاتل برای ادامه بازجوییها به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و ماجرای قتل را مقابل قاضی ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم شرح داد و سپس راهی زندان شد.
گفتگو با متهم
چه شد که همسرت را به قتل رساندی؟
من آدم تحصیلکردهای هستم و تا الان هم با هیچ کسی درگیری نداشتم. قتل همسرم اتفاقی بود و الان هم خیلی پشیمان هستم، اما میدانم که پشیمانی هم فایدهای ندارد.
تحصیلات شما در چه مقطعی است؟
من فوقلیسانس شیمی تجزیه از یکی از دانشگاههای معتبر مسکو دارم و مدرس یکی از دانشگاههای تهران هستم.
به همسرت مشکوک بودی؟
نه، من اصلاً به همسرم شکی نداشتم. همسرم از بستگان دور من بود و ۳۰سال قبل با هم ازدواج کردیم و در این مدت هم زندگی خوبی داشتیم و حاصل زندگی ما سهفرزند بود، اما متأسفانه با یک اشتباه فرزندان و خودم را عزادار کردم و زندگیام سیاه شد.
چه اشتباهی کردی؟
همسرم مشکل قلبی داشت و به خاطر همین بیماری بدنش ضعیف شدهبود و وقتی با او درگیر شدم قصد قتل نداشتم، اما عصبانی بودم که گلویش را گرفتم و ناگهان نفسش بند آمد و کاش گلویش را نمیگرفتم.
شما گفتی با هم اختلافی نداشتید و زندگی خوبی داشتید، پس چرا با هم درگیر شدید؟
ما در طول زندگیمان با هم اختلافی نداشتیم، اما دو سال قبل که پدرم فوت کرد همسرم به خاطر ارثیه همیشه با من مشاجره لفظی داشت. او مدعی بود که برادر و خواهرانم حق مرا خورده اند و من باید از آنها حقم را بگیرم. هر چقدر به او میگفتم در این مورد دخالت نکند فایدهای نداشت و میگفت من مشکل روانی دارم و به همین خاطر نمیتوانم حقم را بگیرم. در آخر هم میگفت که مرا در بیمارستان روانی بستری میکند و پس از گرفتن قیمومیت خودش حق مرا از خانوادهام میگیرد.
شما مشکل روحی و روانی دارید؟
بله، مدتی در بیمارستان روانی بستری بودم و ۴۵روز قبل از قتل هم مرا در بیمارستان روانی بستری کردند که روز حادثه از بیمارستان یکهفته مرخصی گرفتم تا خانوادهام را ببینم و دوباره برای درمان به بیمارستان برگردم. وقتی درخواست مرخصی دادم پزشک بیمارستان که تشخیص داد حالم خوب است با مرخصی من موافقت کرد.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
روز حادثه وقتی به خانه برگشتم دوباره به خاطر موضوع ارثیه با هم مشاجره کردیم. آن روز اصلاً حالم خوب نبود. اصلاً نمیفهمیدم چه کار میکنم و انگار اختیار کارهایم را نداشتم و وقتی با همسرم درگیر شدم تصور نمیکردم همسرم فوت کند و به همین خاطر وقتی بیهوش شد سعی کردم او را به هوش بیاورم که فهمیدم فوت کرده است.
چه شد که جسدش را مثله کردی؟
میخواستم جسد را از خانه خارج کنم و فرزندانم متوجه موضوع نشوند.
محل رها کردن تکههای جسد را چطوری انتخاب کردی؟
من روزهای تعطیل برای کوهنوردی به آن منطقه میرفتم و آنجا را میشناختم.
همسرت را دوست داشتی؟
عاشق همسرم بودم، اما نمیدانم چرا این اتفاق افتاد.