انکار قتل مادر توسط دختر جوان / پدربزرگ و مادر بزرگ خواستار قصاص نوه خود هستند

دختر جوانی که متهم است مادرش را در جریان درگیری به‌قتل رسانده است، صبح دیروز در شعبه دوازدهم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
تاریخ: 20 آبان 1398
شناسه: 26848

حادثه 24 -  دختر جوانی که متهم است مادرش را در جریان درگیری به‌قتل رسانده است، صبح دیروز در شعبه دوازدهم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

این حادثه تلخ نیمه شب سه‌شنبه ٦ فروردین امسال در یکی از خانه‌های خیابان انقلاب رخ داد و دختر جوانی به نام شهلا با آتش‌نشانی تماس گرفت و مدعی شد که برای خرید از خانه خارج شده و پس از بازگشت هرچه زنگ می‌زند مادرش در را باز نمی‌کند. به‌همین خاطر از مأموران امداد خواست به کمکش بیایند.مأموران آتش‌نشانی راهی محل شده و پس از باز کردن در ورودی خانه چهار طبقه با جسد زن میانسال در راه‌پله‌های طبقه سوم مواجه شدند.با پیدا شدن جسد زن 45 ساله به نام حمیرا موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد. کارآگاهان در ادامه دریافتند، این زن میانسال از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و بدون اینکه طلاق بگیرد با دخترش زندگی می‌کرد.از آنجا که همسایه‌ها صدای درگیری این مادر و دختر را در شب حادثه شنیده بودند فرضیه درگیری و قتل قوت گرفت. بدین ترتیب شهلا بازداشت شد و در نهایت به قتل مادرش اعتراف کرد. او گفت: شب حادثه باهم دعوایمان شد و ناگهان او را هل دادم. تعادلش را از دست داد و با میز برخورد کرد.

از دیدن خون ترسیدم و فوراً از خانه خارج شدم ساعاتی بعد برگشتم و به این بهانه که کسی در را باز نمی‌کند با آتش‌نشانی تماس گرفتم. با تکمیل تحقیقات، کیفرخواست او به اتهام قتل عمدی صادرشد و صبح دیروز این دختر جوان در شعبه دوازدهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی تولیت و با حضور قاضی ملکی مستشار دادگاه تحت محاکمه قرار گرفت.در ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند آن گاه اولیای دم یعنی پدربزرگ ومادربزرگ شهلا در جایگاه قرار گرفتند و به قضات گفتند ما خواستار قصاص نوه خود هستیم او دختر ما را کشته است. آن گاه پسر مقتول در جایگاه ایستاد وگفت: اگر مشخص شود که خواهرم مادرم را کشته است من نیز اشد مجازات را برای خواهرم می‌خواهم.سپس متهم پشت میز محاکمه ایستاد و گفت: من به‌هیچ وجه از اولیای دم نمی‌خواهم رضایت بدهند، من بیگناه هستم ومادرم را نکشته‌ام.این دختربه دادرسان دادگاه گفت: مادر پس از تصادف شدیدی که کرده بود حال و روز خوبی نداشت و مدام دارو می‌خورد تا اینکه بیماری فراموشی به سراغش آمد در مدتی که باهم زندگی می‌کردیم او مدام با من درگیر می‌شد و حتی با چاقو به طرفم می‌آمد و با هم گلاویز می‌شدیم برادرم شاهد این ماجرا است. پدرم هفت سالی است که ما را ترک کرده بود و حتی به‌خاطر همین موضوع مادرم از او شکایت کرده بود.یک شب قبل از حادثه من با مادرم درگیر شدم اما فردای همان روز مادرم حالش خوب بود.قاضی پرسید اگر تو مادرت را نکشته‌ای پس چرا درمرحله بازپرسی به اتهامت اعتراف کردی ودر بازسازی صحنه اقرار کردی؟من آنجا به اجبار اقرار کردم.من قاتل نیستم من با مادرم درگیر می‌شدم ولی هرگز قصد کشتن او را نداشتم وقتی من از خانه بیرون رفتم مادرم زنده وسالم بود. او به خاطر داروهایی که مصرف می‌کرد شرایط عادی نداشت. خودش زمین خورد و جان باخت.در پایان جلسه قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.

در همین رابطه