حادثه 24 - مرد محکوم به قصاص که شوهرعمهاش را به خاطر طلب ۴۳هزار تومانی به قتل رسانده بود، پس از جلب رضایت اولیایدم مدعی است که پولی برای پرداخت دیه ندارد.
رسیدگی به پرونده از شهریورسال۹۳، با قتل مرد میانسالی در خانهاش در جنوب تهران آغاز شد. با اعلام این خبر تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی تهران به دستور بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شدند. در نخستین تحقیقات مشخص شد احمد ۵۰ساله به خاطر اختلاف حساب با یکی از بستگانش به نام رحیم ۲۲ساله درگیر شده و سپس با اصابت چند ضربه چاقو کشته شده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تلاش برای دستگیری عامل قتل که از محل متواری شده بود آغاز شد تا اینکه چند روز بعد از حادثه کارآگاهان موفق شدند رحیم را که قصد داشت از کشور خارج شود شناسایی و دستگیر کنند.
متهم به پلیسآگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او با اقرار به قتل در شرح ماجرا گفت: «سال گذشته همراه خانوادهام از افغانستان به ایران آمدم. پدرم در ایران مشغول کار بود و قرار شد کارهای اقامت ما را درست کند، اما به خاطر مشغلههای کاری فرصت نمیکرد. مقتول نیز همراه خانوادهاش در ایران زندگی میکرد. او قول داد به ازای ۴۳هزار تومان کار اقامت ما را پیگیری کند. به خاطر نداشتن اقامت، بیشتر مواقع در خانه بودم و نمیتوانستم دنبال کار باشم به همین خاطر پیشنهاد شوهر عمهام را پذیرفتم و این مبلغ را به او دادم و قرار شد او در کمتر از یک هفته اقامت ما را بگیرد.»
متهم ادامه داد: «روزها و هفتهها گذشت، اما خبری نشد و ما همچنان بلاتکلیف بودیم. شرایط خیلی سخت بود و با اوضاعی که داشتیم از نظر مالی شرایط خوبی نداشتیم. این شد که با مقتول صحبت کردم، اما او همچنان امروز و فردا میکرد. بدقولیهای او باعث شد به خانهاش بروم و پولی که به او داده بودم را پس بگیرم، اما او طفره رفت. رفتارهای مقتول مرا عصبانی کرد و باعث شد با هم درگیر شویم. در آن درگیری با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه به او زدم و فرار کردم.»
با اقرارهای متهم، مرد جوان بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. پرونده در اولین جلسه رسیدگی روی میزهیئت قضایی قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیایدم که فرزندان مقتول بودند برای متهم درخواست قصاص کردند و گفتند: «متهم، پدر ما را به خاطر مبلغ ناچیزی به قتل رساند. او ما را یتیم کرد و باعث شد در این کشور غریب زندگی سختی داشته باشیم.»
در ادامه متهم با قبول جرمش در جایگاه قرار گرفت و با شرح دوباره ماجرا از خودش دفاع کرد. او به هیئت قضایی گفت: «این اتفاق ناخواسته بود و قصد قتل نداشتم. ۴۳هزار تومان مبلغ ناچیزی بود، اما در شرایطی سختی بودیم. پشیمانم و در خواست گذشت دارم.»
در پایان هیئت قضایی بعد از شور متهم را به قصاص محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و از سوی قضات یکی از شعبات آن تأیید شد. به این ترتیب متهم در یک قدمی مرگ قرار داشت، اما توانست با پرداخت دیه رضایت اولیایدم را جلب کند، اما او به دلیل عدم توانایی در پرداخت دیه همچنان در زندان ماند به همین خاطر با نوشتن نامهای به قضات رسیدگی کننده اعلام کرد که توانایی پرداخت دیه را ندارد.
با این درخواست پرونده پنجسال بعد از حادثه بار دیگر روی میز هیئت قضایی همان شعبه قرار گرفت و متهم پای میز محاکمه ایستاد. او در آخرین دفاعش گفت: «با تأیید حکم هر روز کابوس مرگ میدیدم تا اینکه اولیای دم با پرداخت دیه رضایت دادند و کمی به آرامش رسیدم، اما توان پرداخت این مبلغ را ندارم و خانوادهام به سختی زندگی خود را میگذرانند. روزی که به ایران میآمدم فکر میکردم با کار کردن میتوانم زندگی خوبی داشته باشم، اما به خاطر یک لحظه عصبانیت زندگیام تباه شد. از هیئت قضایی تقاضا دارم مبلغ دیه را به اقساط تبدیل کنند تا آزاد شوم و بتوانم کار کنم و دیه مقتول را بپردازم.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد