حادثه 24 - استاد» با آن چهره جدیاش پشت میز نشسته و همه منتظریم تا سرانجام با خودکاری که در دست دارد مرحمت کند و امضای مجوز را پای برگه ترانه بنشاند! خواننده بختبرگشته قصه هم مظلوم نشسته تا شاید بتواند ترانهاش را که معمولا در انتهای کار دست کمی از جگر زلیخا ندارد، از زیر تیغ استاد بیرون بکشد. همین! این تمام موضوعی است که از اسفند پارسال تا همین امروز توانسته صدها هزار نفر را در فضای مجازی با خود همراه کند و با طنزی فاخر و موقر خنده را روی لب مردم بنشاند. اما اینکه چطور یک لوکیشن تکراری با یک میز کوچک و 2بازیگر که تازه چهره یکی از آنها هم در تصویر دیده نمیشود، توانسته این روزها فضای مجازی را قبضه کند، سؤالی است که جواب آن را فقط بچههای «ممیزی شعر و ترانه» میدانند؛ تیم سهنفره کوچک و جمع و جوری که کلی ذوق را چاشنی کارشان کردهاند و با شوخی با ترانهها و خوانندهها سر و صدای زیادی در شبکههای مجازی به راه انداختهاند. اگر مفهوم عبارتهایی مانند «من ادبیات «هم» خواندهام»، «احسنت نمیخواهم»، «فیلم تراز و شاعر تراز داریم» و «بهار و پری و صنم را نگویید» را میدانید، یعنی شما هم یکی از طرفداران پر و پا قرص آیتمهای طنز ممیزی شعر و ترانه هستید. پس همراه ما به استودیوی ضبط این مجموعه پرطرفدار بیایید و شاهد گفتوگوی شاد و خودمانی ما با حامد جوادزاده (تهیهکننده، کارگردان و بازیگر نقش خواننده) و وحید آقاپور (بازیگر نقش ممیز) باشید.
موافقید از چگونگی شکلگیری ممیزی شعر و ترانه شروع کنیم؟ ایده تقابل این استاد لجدرآر و خواننده مظلوم و طفلکی آیتمها چطور به ذهنتان رسید؟
جوادزاده: سال1385 بود که من سردبیر برنامه عصرگاهی رادیو جوان با عنوان «جوانی آزاد» شدم. روزهای اولیه این برنامه با ماه مبارک رمضان و پخش سریالهای خیلی خوب از شبکههای مختلف تلویزیون مصادف شد. برای همین تصمیم گرفتیم هفته اول برنامه را به سریالهای مناسبتی ماه رمضان اختصاص دهیم. با بازیگرها و کارگردانهای سریالها صحبت میکردیم، خوانندههای تیتراژها را دعوت کرده و به طور کلی به المانها و فاکتورهای این سریالها میپرداختیم. همان موقع بود که با خودمان فکر کردیم با ترانههای تیتراژها چه کار میتوانیم بکنیم که این ایده به ذهنم رسید؛ اینکه تخیل کنیم این ترانهها پیش از انتشار با چه گیر و گرفتها و ممیزیهایی مواجه شدهاند. با همراهی محمود فرجامی این را نوشتیم و دیدیم چقدر بامزه شد و از همان زمان ممیزی شعر و ترانه شکل گرفت. اتفاقا خیلی هم آیتم پرمخاطبی بود. آنقدر مخاطب داشت که بعدها وقتی من برنامه جوانی آزاد را تحویل دادم، به درخواست تیم جدید باز هم این آیتم را ساختیم و کار کردیم.
بعد هم که به تلویزیون آمدید و ممیزی شعر و ترانه از صدا به تصویر رسید. درباره کار در برنامه شهرآورد شبکه یک هم توضیح میدهید؟
جوادزاده: بله. سال 93 شبکه یک پیشنهاد داد که برای برنامه «شهرآورد» یک آیتم طنز بسازیم و من تصمیم گرفتم با توجه به استقبال خیلی خوب مردم از ممیزی شعر و ترانه در رادیو، این کار را برای تلویزیون بسازم. منتها آن زمان محمود فرجامی از ایران رفته بود. از بخت خوش همان لحظه خدا به ذهنم انداخت که رفیق گلی به اسم وحید آقاپور دارم که میتواند نقش استاد را بازی کند. خلاصه که وحید آمد و الحمدلله دقیقا همان چیزی شد که ما میخواستیم. اما آن زمان استودیوی ما خیلی حرفهای نبود، برای همین صدا و تصویرمان خوب ضبط نمیشد. ضمن اینکه برنامه شهرآورد، برنامهای یکساعته بود، برای همین آیتم ممیزی را خیلی کوتاه کار میکردند و همین باعث شده بود خط و ربط کار از دست برود و گاهی مخاطب اصلا متوجه روند اصلاح ترانه نشود. مجموع اینها باعث شده بود با اینکه ممیزی شبکه یک خیلی هم مخاطب داشت، اما من دوستش نداشته باشم. از یک جایی به بعد هم که با تغییر مدیر گروه اجتماعی شبکه یک به ما گفتند دوستان کلا این آیتم را دوست ندارند، بنابراین نسازید و ما هم دیگر نساختیم!
اما انگار این کارشان باعث خیر شد. چون به نظر میرسد در آپارات و فضای مجازی بیشتر دیده میشوید. نه؟
آقاپور: بله. الان مخاطب بیشتری نسبت به آن زمان داریم.
جوادزاده: یعنی یک جوری استقبال مردم از کارمان زیاد است که احساس میکنم ما اصلا 10سال پیش نباید این کار را منتشر میکردیم! الان وقتش بود. صفحات شخصی ما بدون کوچکترین تبلیغی در عرض یک ماه به 30K مخاطب رسید. کارهایمان هم در آپارات، فیلیمو، اینستاگرام و تلگرام به طور میانگین 300، 200هزار بار بازدید میشوند.
چرا؟ به نظرتان چرا امروز با عرضه در فضای مجازی نسبت به زمانی که در تلویزیون کار میکردید، بیشتر دیده میشوید؟ قطعا مخاطب تلویزیون بیشتر از مخاطب شبکههای مجازی است.
آقاپور: اتفاقا به نظر من یکی از دلایلی که امروز استقبال از ممیزی بیشتر شده، همین فضای عرضه و نشر برنامه است. تلویزیون شاید مخاطب بیشتری نسبت به فضای مجازی داشته باشد، اما طیف مخاطبهایش خیلی متفاوت است. ممیزی شعر و ترانه مخاطبی میخواهد که ادبیات را بفهمد، سلیقهاش شعر و موسیقی باشد، با خطوط قرمز رسانه در جغرافیایی که زیست میکنیم آشنا باشد و در عین حال آیکیوی نسبتا بالایی داشته باشد تا بتواند این جنس کمدی را درک کند. از آنجا که مخاطبان تلویزیون از هر قشری هستند، بنابراین طبیعتا یکسری از آنها فاقد این ویژگیها هستند. اما فضای مجازی احتمالا کاربرهای آگاهتری دارد. درواقع مخاطبان فضای مجازی انتخاب میکنند کدام برنامه را دنبال کنند، برای همین مخاطبان جدیتری به حساب میآیند.
جوادزاده: البته من خلاف نظر وحید که معتقد است مخاطبهای ما صرفا قشر الیت (برگزیده) هستند یا دستکم محدودند، معتقدم تعدادشان محدود نیست بلکه کسانی که همه طنز ما را متوجه میشوند و جان کلام ما را میفهمند محدودند. به هر حال با عوضکردن ظاهر شعر، ممکن است یک عالمه آدم خندهشان بگیرد اما کسی که ظرافتهای کار را درک میکند، میداند موقوفالمعانی و لف و نشر چیست و از اتفاقات روز باخبر است، بیشتر متوجه طنز کارمان میشود و بیشتر لذت میبرد.
اصلا چطور شد تصمیم گرفتید با آپارات کار کنید؟
جوادزاده: راستش بعد از اتفاقات شبکه یک من اصلا فکر نمیکردم دیگر این برنامه را بسازم اما چند نفری از دوستان آنقدر برایم انگیزه ایجاد کردند که ممیزی شعر و ترانه همیشه یک گوشه ذهنم بود. تا اینکه پارسال بچههای آپارات گفتند ما آیتم طنز زیاد ساختهایم، اما جواب نگرفتهایم. شما میتوانید برایمان طنز بسازید؟ یک دفعه یاد ممیزی افتادم و گفتم این کار هست. دوباره با وحید کار را شروع کردیم و آیتم «شب به گلستان تنها» را برای بازبینی ساختهایم. اتفاقا ایندفعه کارمان خیلی خوشساختتر شد؛ چون تشکیلاتمان خیلی بهتر شده بود و درنتیجه تصویر و نور و صدایمان حرفهایتر بود.
راستی قضیه لو رفتن همین آیتم قبل از انتشارش در آپارات چه بود؟
جوادزاده: من برای اولین بار در زندگیام یک نسخه برای بازبینی بیرون دادم و فراموش کردم روی آن واترمارک بازبینی بگذارم، همان نسخه هم لو رفت! ما دیویدی شب به گلستان تنها را برای آپارات پیک کردیم، اما هیچ خبری از آنها نشد. یکی دو هفته بعد پیگیری کردیم که آقا حداقل یک جوابی به ما میدادید که گفتند کار اصلا به دست ما نرسیده! خلاصه یک دیویدی دیگر برایشان ارسال کردیم که این یکی دست بچههای آپارات است. اما از سرنوشت دیویدی اول بیخبریم و نمیدانیم پیک آن را کجا برده و به چه کسی تحویل داده!
آقاپور: من سر کار تئاتر بودم که سجاد افشاریان فایلی را برایم فرستاد و گفت این را حسن پورشیرازی ارسال کرده. باز کردم دیدم فایل ممیزی خودمان است و تعجب کردم که این فایل دست بقیه چه میکند؟! بعد از آن از 50جای دیگر هم این فایل را برایمان ارسال کردند و همه گفتند وای چقدر این کارتان بامزه بود!
جوادزاده: یکدفعه فایلمان سر و صدای زیادی به پا کرد و خیلی در شبکههای مجازی چرخید؛ آنقدر که کانالهای پرطرفدار تلگرام آن را منتشر کردند و حتی چند نفر از سلبریتیها کارمان را در صفحههای شخصیشان گذاشتند. بازدید این فایل از یک و نیم میلیون گذشت و بدون هیچ تبلیغی کلی طرفدار پیدا کرد! آپارات هم که دید چقدر کارمان خوب گرفته قبل از عید پارسال قراردادمان را بست تا از نوروز98 ممیزی را برایشان تولید کنیم. بعد هم که فیلیمو اسپانسر برنامهمان شد و اخیرا هم در گزارش سالانهای که منتشر کرد اعلام کرد که محتواهای اختصاصی پرمخاطبشان نهنگ آبی و ممیزی است. خب این یعنی به لطف خدا آنها هم معتقدند ممیزی جزو کارهای پرمخاطب است و این برای ما که هیچ تبلیغی نداریم، خیلی ارزشمند است.
متن آیتمها را چه کسی مینویسد؟
جوادزاده: تیم ما سهنفره است؛ من و وحید و خانم ریحانه خرسندی. خانم خرسندی معمولا ترانههایی را که ترند شده و خیلی شنیده شدهاند، میآورد. بعد با لحاظ کردن چند فاکتور چند ترانه را از بینشان انتخاب میکنیم؛ مثلا یکی از فاکتورها این است که اساسا من بتوانم آنها را بخوانم! ترانههایی که تحریرهای خیلی قوی دارند، سخت اجرا میشوند. یکسری ترانهها هم هستند که هنوز سر آنها به نتیجه نرسیدهایم و فکر میکنیم در شأن گروه نیستند و از وزن کار کم میکنند. برای همین آنها را هم کنار میگذاریم. یک سری ترانه دیگر هم هست که این جوانهای امروزی گوش میدهند و ما اصلا نمیدانیم با آنها چه کنیم! ترانههایی که نه وزن دارند، نه ملودی و از آن قشنگتر اینکه آنقدر روزمره و بیمعنی هستند که هر چه آنها را بالا و پایین میکنیم به هیچ نتیجهای نمیرسیم! چون استاد هر ایرادی که به این ترانه بگیرد کاملا رواست و ما به او حق میدهیم!
آقاپور: در ترانههایی که ما میخواهیم آنها را ممیزی کنیم، فاکتور خیالانگیزی خیلی مهم است. ترانهای که خیلی ملموس و روزمره باشد، به درد کار ممیزی نمیخورد.
تمام جزئیات کار را از قبل نهایی میکنید یا هنگام ضبط بداهه هم کار میکنید؟
جوادزاده: ما در جلسات دورنویسیمان تغییرات ترانه را مینویسیم، منطق رسیدن به این تغییرات را هم مینویسیم. اما گفتوگوهای خواننده و استاد سر ضبط تقریبا بداهه است و همین پینگپنگی شدن سؤال و جوابها باعث میشود کار ممیزی ترانه واقعیتر به نظر برسد.
راستی خودتان هم صدای خیلی خوبی دارید. آواز کار میکنید؟
جوادزاده: بله، دورههای آواز را گذراندهام.
معمولا چقدر برای هر آیتم زمان میگذارید؟
آقاپور: پروسه ضبط نهایی، یکیدوساعتی طول میکشد. پروسه تغییرات متن ترانه هم اگر همه چیز خوب خوب پیش برود و بهاصطلاح روز خوبمان باشد، سه چهارساعتی زمان مفید میخواهد.
کمی هم برایمان از بازخورد آیتمهایتان میگویید؟ شده خوانندهای معترض شود؟!
آقاپور: تا حالا که از خود خوانندهها هیچ اعتراضی نداشتهایم. تنها اعتراضمان تا این لحظه مربوط به هواداران حامد همایون است! اما خود هنرمندها اتفاقا خیلی کارمان را دوست دارند و تشویقمان میکنند. مثلا علی عظیمی، مهدی یراحی، علیرضا قربانی، سهراب پورناظری و... تاکنون ریاکشن مثبت نشان دادهاند. در دوره قبلی ممیزی هم که از شبکه یک پخش میشد شادروان افشین یداللهی خیلی استقبال خوبی از ممیزی ترانه سریال مدار صفر درجه داشت.
جوادزاده: یک روز که خیلی عجله داشتم سر برنامه برسم، موبایلم زنگ خورد. خیلی دیر شده بود و باید هر چه سریعتر خودم را به ضبط برنامه میرساندم. گوشی را برداشتم و باعجله و اضطراب گفتم بله؟ صدای شیک و مردانهای از پشت خط گفت آقای جوادزاده، من افشین یداللهیام. شما به چه حقی من را مسخره کردید؟! یک لحظه حالم خیلی بد شد. پیش خودم گفتم وای، من حالا دم ضبط برنامه چطوری این آدم را توجیه کنم که این طنز است، نه مسخره! گفتم استاد من مسخره که نکردم. نگذاشت حرفم تمام شود. گفت چرا. وقتی گریبان آدم آخه؟! و بعد یکدفعه زد زیر خنده و من فهمیدم سر کار بودهام! خدابیامرز برایم تعریف کرد که فرزاد حسنی تماس گرفته و گفته شبکه یک را ببین. تلویزیون را روشن کردم دیدم یکی دارد ترانه من را میخواند، اتفاقا بد هم نمیخواند، اما انگار دارند مسخره میکنند. نشستم و نگاه کردم و تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار است. یکدفعه به خودم آمدم دیدم روی زمین از خنده غلت میزنم!
متولیان فرهنگ و هنر چطور؟ کاری به کارتان نداشتهاند؟!
جوادزاده: نه، اتفاقا ما کامنتهای خیلی زیادی از آدمهای مهم مملکت گرفتهایم که خیلی هم از کار خوششان آمده و کلی با آیتمهایمان خندیدهاند.
آقاپور: این سؤال شما سؤال خیلی از آدمهاست که واقعا برایمان جالب و بامزه است. بسیاری از افرادی که ما را میبینند میپرسند نمیترسید؟! تا حالا برایتان اتفاقی نیفتاده؟! مشکلی برایتان پیش نیاوردهاند؟! و ما گاهی واقعا دچار تردید میشویم که نکند واقعا داریم حرف خطرناکی میزنیم یا کار خطرناکی میکنیم و خودمان خبر نداریم!
شاید یکی از دلایلش این باشد که کاراکتری که شما بازی میکنید تخیلی نیست. هر کسی که در حوزه فرهنگ و هنر کار کرده، حتما یک مابازای عینی از کاراکتر استاد را دیده. شاید برای همین است که این سؤال برایمان پیش میآید.
جوادزاده: خب سؤال ما این است که چه کسی میتواند بگوید وحید آقاپور دقیقا در حال بازی کردن نقش چه کسی است؟
آقاپور: بله دقیقا. استاد، شخص خاصی نیست، نماینده یک شیوه تفکری در جامعه است که شما میتوانید او را هر جایی ببینید. این آدم فقط به وزارت ارشاد، سازمان صدا و سیما و نهادهای فرهنگی و هنری محدود نمیشود. این نقش کجاندیشی در جامعه را نمایندگی میکند که ممکن است در هر ادارهای باشد. ممکن است حتی یک شاگرد مغازه هم با دیدن آیتمهای ممیزی بگوید عه! اوستای من هم همینطوری است.
خودتان هم تا به حال ممیزی شدهاید؟
جوادزاده: نه. منطقا چون هر دوی ما سالهاست در این حوزه کار میکنیم، خودمان مقداری با خطوط قرمز آشنا هستیم و برای همین کاری نمیکنیم و چیزی نمیگوییم که نیاز به ممیزی داشته باشد. ضمن اینکه در قراردادهای آپارات تمام مسئولیت محتوا با تهیهکننده است و طبیعتا کسی کاری به کارمان ندارد.
آقاپور: به نظر من اگر قرار باشد مواجههای با ممیزی صورت بگیرد، با فکر کلی ساخت برنامه میتوان مخالفت کرد نه در جزئیات برنامه. که البته شکر خدا به نظر میرسد دستمان تا این اندازه برای خنداندن مردم باز هست.
صحبت از خنداندن مردم شد. اینکه شما با طنزی فاخر و موقر دیگران را میخندانید خیلی اتفاق ارزشمندی است؛ به خصوص در این روزها که معنی طنز با لودگی و ابتذال گره خورده است.
جوادزاده: اتفاقا از ابتدا همه تلاش ما هم همین بود که بگوییم به خدا با حرفهای فاخر، با ادبیات و با فرهنگ ایران هم میتوان ملت را خنداند. آنقدر هم فضای سالم برای خندیدن هست که حالا حالاها تمام نمیشود. برای همین وقتی میگویید طنزمان از ابتذال دور مانده واقعا خوشحال میشویم؛ خوشحال از اینکه توانستهایم با ادبیات و فرهنگ مردم را بخندانیم.
از کاتهایی که برنامهتان میخورد معلوم است خودتان هم کم نمیخندید! نمیگذارید ما این پشت صحنه جذاب را ببینیم؟
آقاپور: اتفاقا برای عرضه این پشت صحنهها خیلی تقاضا داشتهایم. آنقدر که تقاضا برای عرضه پشت صحنهها داریم، برای تولید آیتم جدید نداریم!
جوادزاده: اما واقعیت این است که من خیلی تمایلی به انتشار پشت صحنهها ندارم. چون فکر میکنم با این پشت صحنهها کاراکتر استاد نابود میشود! استاد باید در ذهن مخاطب همان کاراکتر جدیای باشد که میبیند و میشناسد.
آقاپور: البته من خیلی با نظر حامد موافق نیستم. من با انتشار پشت صحنه به شکل محدود و قطرهچکانی موافقم و به نظرم جذاب است. اما به هر حال هنوز سر انتشارش به نتیجه نرسیدهایم.
قصد ندارید جز شعر و ترانه، موضوعات فرهنگی و هنری دیگری را هم ممیزی کنید؟! مثلا فیلم و سریال؟!
جوادزاده: چرا اتفاقا. فیلیمو پیشدرخواست داده که ما فیلم و سریال را هم ممیزی کنیم و ما هم قول دادهایم این کار را انجام دهیم. ممیزی کتاب هم ایده خودمان است که داریم روی آن کار میکنیم.
چشمانداز ممیزی شعر و ترانه را کجا میبینید؟ تا کی قرار است این طنز پرطرفدار را بسازید؟
جوادزاده: ما خیلی برایمان مهم است که لوس نشویم! اگر روزی کامنتهایی بگیریم که شوخیهایمان لوس و بیمزه شده یا دیگر قابل حدس شدهایم، آن روز انتهای ممیزی خواهد بود. اما برای اینکه به آنجا نرسیم، ایدههای زیادی داریم که دستکم برای یکیدوسال آینده جواب میدهند.