پسر جوان که به اتهام قتل پای چوبه دار منتقل شده بود وقتی طناب دار به گردنش حلقه زد به قتل دیگری اعتراف کرد و همین موضوع باعث توقف اجرای حکم شد اما یک هفته بعد سرانجام قصاص شد.
هشتم خرداد سال 95، نزاع خونینی در بولوار عمار یاسر مشهد رخ داد که در آن مرد 33 ساله ای با ضربات مهلک چاقو به قتل رسید و عامل جنایت از صحنه حادثه گریخت. دقایقی بعد با حضور سیدجواد حسینی، قاضی ویژه قتل عمد مشهد تحقیقات گسترده ای برای شناسایی و دستگیری ضارب آغاز شد. بررسی های مقدماتی نشان می داد که جوان 21 سالهای به نام فرهاد به دلیل خصومت های قبلی، دست به جنایت زده و از محل گریخته است. به همین دلیل و با دستور قاضی وقت شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، عملیات دستگیری متهم فراری در دستور کار پلیس قرار گرفت تا این که سه روز بعد یکی از کارآگاهان اداره جنایی با تماس تلفنی قاتل فراری روبه رو شد که خودش به افسر پرونده زنگ زده بود. این متهم که نشانی محل حضورش در قله یک کوه را به افسر پلیس داده بود، دستگیر شد.
فرهاد در تشریح ماجرا گفت: من از شش سال قبل و زمانی که ۱۵سال بیشتر نداشتم، از مقتول وحشت داشتم. او چنان زهرچشمی از من گرفته بود که اکنون حتی از دیدن جسد او هم می ترسم. آن زمان من در کلاس دوم راهنمایی درس می خواندم که یک شب او و چند نفر از دوستانش به دلیل اختلافی که با عموهایم داشتند، به منزل ما هجوم آوردند. نیمه های شب بود و من به او التماس می کردم که آینده خواهرانم را خراب نکند ولی گوش او بدهکار این حرف ها نبود. در طول این سال ها، مدام از من باج گیری می کرد. من قصاب بودم و او همیشه پول هایم را می گرفت و تنها مبلغ کمی را به من باز می گرداند.
وی ادامه داد: چند روز قبل، با موتورسیکلت آپاچی سر کوچه ایستاده بودم که صدای او را از طبقه دوم منزل یکی از دوستانش شنیدم. منزل او پاتوق معتادان بود و من چند بار به او گفته بودم که کسی را به منزلش راه ندهد ولی او گوش نکرد. آن روز ظهر مقتول حال طبیعی نداشت و در حالی که چاقویی در دست داشتفریاد می کشید. وقتی چاقو را در دستش دیدم، خیلی ترسیدم. چاقو را از داخل غلاف آن بیرون کشیدم که غلاف در دست او ماند. او من را گرفته بود که مجبور شدم چند ضربه به شکماش بزنم تا رهایم کند. پس از آن هم چاقوی خون آلود را برداشتم و سوار بر موتورسیکلت فرار کردم.
تصمیم برای خودکشی
متهم به قتل در ادامه گفت: متهم این پرونده جنایی درباره ماجرای خودکشی نیز گفت: بعد از حادثه ناراحت بودم تا این که نامه ای نوشتم و به قصد خودکشی به قله یکی از کوه های اطراف مشهد رفتم تا خودم را از کوه پایین بیندازم. اما در آخرین لحظات به یکی از دوستانم زنگ زدم. او وقتی از قصد من آگاه شد، شماره تلفن پلیس آگاهی را به من داد و گفت، قبل از این کار با پلیس تماس بگیر. من هم با پلیس تماس گرفتم. وقتی با یکی از ماموران صحبت کردم، آرام شدم. او دلداری ام داد. به همین دلیل هم آدرس خودم را به افسر آگاهی دادم و آن ها من را که از خودکشی منصرف شده بودم، به اداره جنایی منتقل کردند.
به دنبال اعترافات متهم به قتل وی صحنه جنایت را نیز بازسازی کرد و بدین ترتیب این پرونده جنایی در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قرار گرفت. قضات این شعبه نیز پس از برگزاری چندین جلسه دادگاه، رای به قصاص نفس متهم دادند که رای صادر شده در شعبه 24 دیوان عالی کشور نیز تایید و برای اجرای حکم به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد.
دروغی که جان اعدامی را خرید
با فراهم شدن مقدمات اجرای حکم قصاص، متهم این پرونده جنایی 10 روز قبل پای چوبه دار رفت تا قصاص شود. اما زمانی که ماموران اجرا، طناب دار را به گردن وی آویختند او ناگهان فریاد زد دست نگه دارید. من یک قتل دیگر هم انجام داده ام. قاضی اجرای احکام با شنیدن این اظهارات، دستور توقف اجرای حکم را صادر کرد و طناب دار از گردن قاتل 24 ساله باز شد. او گفت: چندین ماه قبل از این قتل در یک پرونده دیگر جنایی نیز متهم به قتل بودم اما بعد از مدتی که در بازداشت به سر می بردم، اتهام قتل به اثبات نرسید و من از زندان آزاد شدم. ولی در یک درگیری در منطقه جیم آباد مشهد، صاحب سگی را که به پلنگ معروف بود، کشتم. در این شرایط بود که اجرای حکم متوقف شد تا اظهارات جوان محکوم به قصاص مورد بررسی قرار گیرد.
اعترافی که واقعیت نداشت
بدین ترتیب فرهاد باز هم به شعبه 208 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد اعزام شد تا قاضی علی اکبر احمدی نژاد (بازپرس ویژه قتل عمد) موضوع را بررسی کند. مقام قضایی پس از مطالعه دوباره اوراق پرونده و شنیدن اظهارات فرهاد متوجه شد که او به خاطر حضورش در نزاع مرگبار منجر به قتل در این پرونده، به دروغ اعترافاتی می کند تا خود را برای مدتی از چوبه دار نجات دهد. اعترافات جدید او را با محتویات پرونده و اعترافات دیگر متهمان همخوانی نداشت و معلوم شد که او دروغ می گوید. در چنین شرایطی بود که او نوزدهم مرداد بار دیگر به پای چوبه دار منتقل شد و این بار قصاص شد تا پرونده زندگی اش برای همیشه بسته شود.