ما دلِ قصاص کردن نداشتیم و همهچیز را به خدا واگذار کردیم و رضایت دادیم. مادر مقتول این را میگوید و یاد پسرش میافتد که قرار بود داماد شود اما چون نامزدش دست بهخودسوزی زد یکی از اعضای خانواده عروس، پسر جوان را به قتل رساند.
روز 26بهمنماه سال 92جوان 19سالهای به نام میلاد در منطقه درگهان در جزیره قشم با ضربه چاقو به قتل رسید. دقایقی بعد از این جنایت با حضور پلیس در محل حادثه معلوم شد قاتل عموی نامزد میلاد است. آنها از مدتها قبل با یکدیگر اختلاف داشتند و همین اختلاف موجب وقوع این جنایت شده بود. اما چه اختلافی میتوانست منجر به یک جنایت شود؟
یکی از اعضای خانواده میلاد به مأموران گفت: «میلاد از مدتها قبل به دختری به نام سمیرا علاقهمند شده بود و میخواست با او ازدواج کند. ما حتی خواستگاری هم رفتیم و آنها نامزد کردند اما در ادامه اتفاق بدی افتاد.» او ادامه داد: «یک روز سمیرا که آن زمان 14ساله بود میخواست میلاد را ببیند اما پدرش اجازه نمیداد. او هم روی پایش مقداری نفت میریزد و میگوید اگر اجازه ندهید پایم را میسوزانم. او در ادامه پایش را سوزاند اما آتشسوزی بیشتر از آن چیزی که فکرش را میکرد شد؛ به طوریکه همه بدنش سوخت و او در نهایت جانش را از دست داد. بعد از این حادثه بود که چند نفر از اعضای خانواده سمیرا میگفتند که میلاد مقصر مرگ دخترشان است.
بهدنبال این حادثه بود که تحقیقات برای دستگیری متهم به قتل آغاز شد و مأموران همان شب توانستند او را که جوانی 21ساله بود دستگیر کنند. متهم به قتل در بازجوییها به جنایتی که مرتکب شده بود اعتراف کرد و گفت: به خاطر خودسوزی برادرزادهاش دست به این جنایت زده است. او گفت: 6ماه قبل وقتی سمیرا بهخاطر میلاد دست بهخودسوزی زد از میلاد کینه به دل گرفتم و با خودم گفتم یک روز از او انتقام میگیرم. روز حادثه در نزدیکی خانه برادرم بودم که او را در حال بیرون آمدن از خانه آنها دیدم. وقتی او رفت سوار ماشینش شود از پشت به او نزدیک شدم و با خنجری که داشتم ضربهای به او زدم و فرار کردم.
متهم در ادامه صحنه جنایتی را که مرتکب شده بود بازسازی کرد و در نهایت پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان فرستاده شد. در جلسه محاکمه پدر و مادر میلاد برای قاتل پسرشان قصاص خواستند و با وجود دفاعیات قاتل و ابراز پشیمانی، قضات دادگاه وی را گناهکار تشخیص داده و وی را به قصاص محکوم کردند. با اینکه متهم به قتل به رأی دادگاه اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد اما قضات دیوان هم رأی دادگاه را تأیید کردند تا شمارش معکوس برای اجرای حکم آغاز شود.
تلاش برای بخشش
با قطعی شدن حکم قصاص تنها راه نجات قاتل از چوبه دار جلب رضایت اولیای دم بود. آنها از قبل گفته بودند که تحت هیچ شرایطی حاضر به بخشش قاتل نیستند و وقتی خانواده قاتل چند واسطه فرستادند آنها باز هم بر خواسته قبلیشان پافشاری کردند. قاتل در زندان بندرعباس روزهای سختی را میگذراند و هر لحظه کابوس چوبه دار را میدید. در این شرایط بود که مسئولان زندان برای صلح و سازش پیشقدم شدند.
محمدحسین حمزه، رئیس شورای حل اختلاف زندان و افشین مرزبان از مددکاران زندان که تاکنون موجب بخشیده شدن محکومان زیادی شدهاند این بار هم تلاش کردند تا با برگزاری جلسات صلح و سازش، اولیای دم مقتول را به بخشش تشویق کنند. با وجود اینکه ابتدا اولیای دم بر خواسته قبلیشان پافشاری میکردند اما در نهایت وساطتها به نتیجه رسید و آنها اعلام کردند برای رضای خدا و بدون هیچ چشمداشتی قاتل را میبخشند. در این شرایط بود که بعد از 6سال، کابوس چوبه دار برای قاتل به پایان رسید و او از قصاص نجات یافت.
بخشش پس از 6سال
مادر میلاد با وجود اینکه 6سال از قتل پسرش میگذرد همچنان داغدار او است، اما میگوید که بخشش قاتل باعث شده سبک شود و احساس میکند که میلاد هم از بخشیده شدن قاتل خوشحال است. او میگوید: «پسرم 19سال داشت. صیادی میکرد و برای آیندهاش نقشههای زیادی داشت. او به سمیرا که آن زمان 14ساله بود علاقهمند شده بود و قرار بود با یکدیگر ازدواج کنند. با اینکه همهچیز خوب بود اما یک روز که سمیرا میخواست به دیدن پسرم بیاید پدرش مخالفت کرد و او هم در تصمیمی شتابزده دست بهخودسوزی زد و جانش را از دست داد.»
وی ادامه میدهد: «بعد از مرگ سمیرا دیگر میلاد آن میلاد قبل نبود و مدام غصه میخورد. او گاهی هم نزد مادر سمیرا میرفت و به او سر میزد. روز حادثه هم برای همین به خانه آنها رفته بود، اما زمانی که از خانه بیرون آمد عموی سمیرا او را غافلگیر کرد و با خنجری که داشت پسرم را به قتل رساند. بعد از این حادثه همهچیز از هم پاشید و زندگیمان سیاه شد.
مرور این خاطرات برای مادر میلاد عذابآور است اما وقتی به پایان ماجرا میرسد لبخندی از رضایت روی لبانش مینشیند و میگوید:
«با خود عهده کرده بودم که از خون پسرم نگذرم و تا قاتلش را بر بالای چوبه دار نبینم آرام نشوم اما وقتی مدتی گذشت فهمیدم که دلِ قصاص کردن را ندارم و بهتر است همهچیز را به خدا واگذار کنم. به همین دلیل بود که قاتل را بخشیدم. حالا هم از تصمیمی که گرفتم راضیام و احساس میکنم با این کار روح پسرم شاد شده است.»