پسری جوان که به اتهام قتل آتشین نامزدش بازداشت شده است ، دیروز در نخستین جلسه تحقیق و بازپرسی مدعی شد که قصدش خودسوزی بوده نه قتل.
این حادثه دهم اردیبهشت ماه امسال در شرق تهران رخ داد. آن روز وقتی شاهدان چشمشان به شعله های آتشی افتاد که از داخل خودروی پژو 206 زبانه می کشید به مهار آتش پرداختند و چشمشمان به دختر و پسری افتاد که در این حادثه دچار سوختگی شده بودند. هردو به بیمارستان انتقال یافت اما دختر جوان که حدودا 28 ساله بود 9 روز بعد با 90 درصد سوختگی جانش را از دست داد. پسر 30 ساله نیز دچار 10 درصدسوختگی شده بود که در تحقیقات مدعی شد به خاطر اختلافاتی که با نامزدش داشته با یک ظرف بنزنی به سراغ نامزدش رفته و با پاشیدن آن جنایت آفریده است. او پس از بهبودی و ترخیص از بیمارستان با دستور قاضی ساسان غلامی بازپرس جنایی تهران بازداشت شد و صبح دیروز برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت. این پسرجوان در جلسه دیروز مدعی شد که قصد قتل نداشت و می خواست جان خودش را بگیرد. در ادامه گفت و گوی همشهری با این متهم را می خوانید.
چرا قصد خودسوزی داشتی؟
همه سرمایه ام را از دست داده بودم. خانواده ام مرا طرد کرده بودند و نامزدم دیگر تمایلی به ازدواج با مرا نداشت . همه اینها دست به دست داد تا تصمیم به خودسوزی بگیرم اما از بخت بدم تبدیل شدم به قاتل.
چرا خانواده ات طردت کرده بودند؟
چون راضی نبودند با مینا(مقتول) ازدواج کنم.پدرم اصرار داشت که او مرا دوست ندارد و فقط به خاطر پولم است که می خواهد با من ازدواج کند اما من عاشق مینا بودم و به خاطر او مقابل خانواده ام ایستادم. حتی به پدرم بی احترامی کردم و او گفت اگر می خواهی با مینا باشی باید قید ما را بزنی. من هم مینا را انتخاب کردم و طرد شدم اما خیلی زود فهمیدم که حرفهای پدرم درست بود. وقتی همه سرمایه ام را از دست دادم فهمیدم که دیگر مینا تمایلی به زندگی با مرا ندارد.
سرمایه ات را چطور از دست دادی؟
خانواده ام سالها پیش برای زندگی به ترکیه رفتند. پدرم در آنجا صرافی داشت. من هم زندگیم را نقد کردم و همراه مینا به ترکیه رفتم. می خواستم رستوران بزنم اما به دام یک کلاهبردار ترکیه ای گرفتار شدم و تمام سرمایه ام را از دست دادم. کمی بعد به تهران بازگشتیم و به تدریج مینا با من سرد شد. تا اینکه این اواخر فهمیدم با پسردیگری آشنا شده است و ارتباطش را با من قطع کرد.
از روز حادثه بگو؟
به مقابل خانه مینا رفتم و از قبل یک ظرف بنزین خریده بودم. تصمیم داشتم با مینا صحبت کنم اگر حاضر به ادامه ارتباطمان و ازدواج با من می شد بی خیال خودسوزی می شدم . با خود گفتم اگر مینا قبول نکند و اصراربه جدایی داشته باشد مقابل چشمانش خودم را می سوزانم چون دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم. وقتی مینا با ماشینش از پارکینگ خارج شد سدراهش شدم. پس از آن سوار ماشین شدم و گفتم شنیدم با پسری آشنا شده ای؟ او با لحن بدی جوابم را داد و از من خواست دیگر در کارهایش دخالت نکنم. این شد که ظرف بنزین را بیرون آوردم تا محتویات آن را روی خودم بریزم اما مینا دستم را گرفت و بنزین روی او پاشیده شد. هلش دادم تا از ماشین پیاده شود و بعد من فندک را روشن کنم اما کمربندش گیرکرده بود و در همین هنگام آتش شعله ور شد. با این حال کمربندش را باز کردم و او را به بیرون پرت کردم اما آتش هرلحظه شعله ور تر می شد.
با نامزدت چطور آشنا شدی؟
دو سال پیش در پیست اسکی با او آشنا شدم و اصلا فکرش را نمی کردم فرجام این آشنایی اینچنین تلخ باشد.