حادثه 24 - شیر بلوچ، ترا شهیدی مبارک بات»، «جنت فردوس، سرایت»، «روحت شاد باغیرت» اینها حرفهای پرآه و حسرت آنهایی است که عبدالحمید بهار، غواص معروف روستای احمدآباد چابهار را میشناختند؛
مردی که همه میگویند خوشقلب، مردمدار و در یک کلام «شیرمرد» بود و مردانه هم پای اعتقادهای اخلاقیاش ایستاد؛ آنجا که وقتی چند روز پیش دید فرزند خانوادهای که برای تفریح به کنار تالاب صورتی رفته بودند، یکدفعه بهدلیل جزر و مد تالاب به درون آب کشیده شد، غواص جوانمرد بدون توجه به تنگی نفس که مدتها با آن درگیر بود به دل آب زد و درحالیکه آخرین نفسهایش را میکشید، کودک را روی دست به خارج از تالاب برد و از مرگ نجات داد اما خود به عمق آبهای تالاب فرو رفت.
این روزها همه در چابهار بهخصوص روستای احمدآباد از عبدالحمید و از جانگذشتگیاش صحبت میکنند. مرد فداکاری که جانش را فدای نجات کودکی کرد. تلفن پسرش را پیدا میکنم و با او تماس میگیرم. سعید بهار، وقتی تلفن را برمیدارد، صدایش همراه بغضی از گلو خارج میشود. میگوید: «کاش آن روز همراه پدرم به کنار تالاب صورتی رفته بود و کمکش میکرد تا الان سیاهپوش او نشوم.» برای روایت حادثه به صبح روز پنجشنبه دوم اسفند بازمیگردد؛ صبحی که آخرین بار با پدر حرف زد و موقع خداحافظی فکر نمیکرد این آخرین وداع باشد. «ما اهل روستای احمدآباد چابهار هستیم. روز حادثه مهمانانی از شهر دیگری داشتیم که حدود ساعت ۱۰ صبح پدرومادر وخواهرانم، آنها را برای تفریح به کنار تالاب صورتی بردند. تالاب صورتی یکی از محلهای گردشگری شهر ماست. من به خاطرکاری که داشتم درروستا ماندم.حدود ساعت۱۱ بودکه خواهرم با من و عمویم تماس گرفت و خبر داد پدرم برای نجات جان بچهای وارد آب شده و حالا خودش گرفتار شده است.» سعید با شنیدن این خبر سریع موتورش را روشن کرد و راهی تالاب شد. پدر حدود چهار ماه قبل در مسیر چابهار به زاهدان تصادف کرده و از آن روز سینهاش درد میکرد. یک بار هم دکتر رفته بود که پزشک نتوانسته بود علت درد را تشخیص دهد. میدانست پدر بعد از این ماجرا نفس کم میآورد. پسر جوان به اینجای تعریف ماجرا که میرسد بغضش میترکد و با هقهق ماجرا را ادامه میدهد:«هفت، هشت دقیقهای خودم را به محل رساندم. عمویم که در همان منطقه کار میکرد، وارد آب شده و پدرم را بیرون کشیده بود. پدرم نفس نمیکشید اما نبضش ضعیف میزد. با اورژانس تماس گرفتیم اما طول میکشید آمبولانس به آن محل برسد. پدرم را سوار پراید وانت کرده و به سمت شهر حرکتکردیم.
در میان راه به آمبولانس رسیدیم. امدادگران تلاش برای احیای پدرم را آغاز کردند و اورابه بیمارستان امام علی(ع) بردند اما تلاشها نتیجه نداد و پدرم بازنگشت.» سعید بعد ازمرگ پدر پیگیر ماجرا شد و آنطورکه برایش تعریف کردند، عبدالحمید هنگام نجات کودک خردسالی غرق شده بود. «پدرم شناگر ماهری و غواص بود. روز حادثه کودکی حدود پنج ساله کنار تالاب ایستاده بود که جزر و مد سریع آب او رابه داخل آب کشید. جریان آب اوراحدود۳۰متر ازساحل دورکرد،جایی که سه،چهارمتر عمق داشت.اوکمک میخواست و کسی شنا بلد نبود که به او کمک کند. پدرم با دیدن این صحنه و با وجود درد سینه به دل آب زد و کودک را روی آب گرفت و به سمت ساحل آمد اما در میان راه توانش را از دست داد و با آن حال سعی کرد بچه را روی آب نگه دارد. با تماس خواهرم با عمویم، او خود را سریع به آنجا رساند و پدرم و آن کودک را از آب بیرون کشید. کودک بومی این منطقه نبود وبرای تفریح همراه خانوادهاش به آنجا آمده بودند. او حالش خوب بود و مرخص شد و خانوادهاش برای تشکر سراغ ما آمدند. داغ پدرم سنگین است. من و سه خواهرم یتیم شدیم. او که همیشه به دنبال کمک به دیگران بود و در آخرین لحظات زندگیاش هم برای نجات جان کودک گرفتار در تالاب، جان خود را فدا کرد.»
آخرین اخبار «حوادث سیستان و بلوچستان» را در صفحه حوادث سیستان و بلوچستان و حوادث زاهدان حادثه 24 بخوانید.
صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.