آن همه پول میتوانست زندگی اش را از این رو به آن رو کند، اما نان حلال خورده بود و به این فکر میکرد صاحب کیف وقتی متوجه شده پولهایش را گم کرده چه حالی دارد. کارگر جوان فضای سبز شهرداری ارومیه چشم هایش را روی ۵ هزار دلاری که پیدا کرده بود بست و آن را به صاحبش بازگرداند تا به همه نشان دهد مردانگی نمرده است.
چندی قبل که ناصر منافی کارگر فضای سبز شهرداری ارومیه از خانه خارج شد و به محل کارش در خیابان حسنی ارومیه رفت. همه چیز مثل روزهای قبل بود، آقا ناصر مشغول انجام کار در فضای سبز وسط بلوار بود تا اینکه چشمش به یک کیف کوچک کرم رنگ افتاد. کیفی که وقتی آن را باز کرد چند هزار دلار در آن بود.
ناصر میگوید: در کیف را که باز کردم یک کارت پایان خدمت، گواهی نامه و کارت عابر بانک و مقداری پول خارجی داخلش بود. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که صاحب این کیف الان چه استرسی دارد و فکرش هزارجا میرود تا شاید ردی از مالش پیدا کند.
او ادامه میدهد: مکث نکردم و بلافاصله با مسئولمان تماس گرفتم و ماجرا را به او گفتم. چند ساعت بعد وقتی مسئولمان آمد کیف را به او تحویل دادم و قرار شد اگر صاحب کیف پیدا شد مرا در جریان بگذارند.
در کیفی که ناصر پیدا کرده بود ۵ هزار دلار وجود داشت، مبلغی که میتوانست تغییر بزرگی در زندگی او ایجاد کند.
ناصر میگوید: فکر میکنم دو یا سه روز بعد بود که مسئولمان تماس گرفت و گفت: صاحب کیف پیدا شده و خودت را به سازمان برسان. از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم و خیلی سریع خودم را به دفتر مرکزی رساندم.
او ادامه داد:صاحب کیف یک پسرجوان بود، وقتی از او پرسیدم چه طور کیفش را گم کرده است گفت: آن روز وقتی خودروام را کنار خیابان پارک کردم و از آن پیاده شدم نمیدانم چه طور کیفم را گم کردم و چند ساعت بعد متوجه نبودن آن شدم. فکر میکردم دیگر پول هایم را گم کردم، اما چند روز بعد که از شهرداری تماس گرفتند و گفتند کیفم را یکی از کارگران فضای سبز پیدا کرده است خوشحال شدم.
این کارگر امانتدار میگوید:حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان درآمد دارم، یک دخترم را راهی خانه بخت کردم و یک دخترم دانشجوست و تنها پسرم شش سال سن دارد. شاید حقوقم کم باشد، اما از سرمان هم زیاد است. من خودم و خانواده ام نان حلال خور هستیم واگر آن روز چند تا گونی پر پول هم پیدا میکردم آن را به صاحبش بازمی گرداندم.
۵۰ هزار تومان پولی بود که به عنوان مژدگانی دریافت کرد، اما آقا ناصر حتی این پول را هم برای خودش برنداشت. اودر این باره گفت:به هرکدام از همکارانم ده هزار تومان دادم، من این کار را برای رضا خدا انجام دادم و نمیخواهم حس خوبی را که با انجام این کار به دست آوردم از دست بدهم. شاید این پول میتوانست زندگی ام را تغییر بدهد، اما آینده خوبی برای من و خانواده ام نمیخواست.