نبرد تن به تن با سیل / گفتگو با 2 نفر از اهالی دهلاویه که سیل بند انسانی ساخته بودند

وقتی سیل بند شکست و آب به سوی روستا روانه شد، دیگر هیچ چیز جلودار سیلاب نبود. در آن شرایط سخت این جوانان روستا بودند که با همه وجود به آب زدند و تن به تن سیل دادند و بدن های شان را مقابل آن قرار دادند و سیل بندی انسانی ساختند. آنها آخرین امید اهالی روستا بودند و اگر غیرت به خرج نمی دادند حالا روستای شان زیر آب رفته بود. این ماجرای فداکاری جوانان دهلاویه است که این روزها فیلم فداکاری شان دست به دست می چرخد.
تاریخ: 24 فروردین 1398
شناسه: 12524

وقتی سیل بند شکست و آب به سوی روستا روانه شد، دیگر هیچ چیز جلودار سیلاب نبود. در آن شرایط سخت این جوانان روستا بودند که با همه وجود به آب زدند و تن به تن سیل دادند و بدن های شان را مقابل آن قرار دادند و سیل بندی انسانی ساختند. آنها آخرین امید اهالی روستا بودند و اگر غیرت به خرج نمی دادند حالا روستای شان زیر آب رفته بود. این ماجرای فداکاری جوانان دهلاویه است که این روزها فیلم فداکاری شان دست به دست می چرخد. حالا دو نفر از همین جوانان در گفتگو با همشهری جزئیات بیشتری از آنچه که اتفاق افتاده بازگو کرده و می گویند خطر هنوز رفع نشده است. روز پنجشنبه فیلم کوتاهی در شبکه های اجتماعی منتشر شد که همه را شگفت زده کرد. همه از شرایط سخت مناطق سیل زده و شهرها و روستاهای خوزستان که در محاصره سیل قرار دارند شنیده اند اما این تصاویر همه را مات و مبهوت کرد. فیلم کوتاه نشان می داد یکی از سیل بندهایی که اهالی روستای دهلاویه برای محافظت از خانه های شان در اطراف روستا ساخته اند شکسته اما جوانان غیور روستا داخل آب شده و دست به دست یکدیگر سیل بند انسانی ساخته اند تا مبادا آب وارد خانه های روستا شود. این فیلم که از همبستگی و غیرت اهالی دهلاویه حکایت داشت در مدت کوتاهی شبکه های اجتماعی را پر کرد و تحسین همگان را برانگیخت. اما این جوانان چه کسانی بودند و چرا دست به چنین کاری زدند؟

پای روستای مان ایستاده ایم

علی آماری، یکی از همان افرادی است که برای ساختن سیل بند خودش را به آب و آتش می زد. او که 47 سال دارد و پدر 5 فرزند است درباره شریط روستای شان می گوید:« دهلاویه نزدیک رودخانه کرخه است. بیشتر اهالی روستا کشاورز و دامپرور هستند. مثلا هر کس دو سه هکتار زمین یا دو سه گاو دارد و از این طریق امرار معاش می کند. اما از وقتی آب بالا آمده زندگی مان مختل شده است. » او ادامه می دهد:« از چند وقت قبل وقتی آب بالا آمده بود با جوانان روستا جمع شدیم و سیل بند بستیم تا جلوی آب را بگیریم. اما هرچه گذشت وضع بدتر شد و آب بالاتر آمد. حالا مدتها است که همه مان کار و زندگی مان را رها کرده ایم و مراقبیم تا سیل وارد خانه های مان نشد. ما از خیر زمین های کشاورزی مان گذشته ایم و فقط نگرانیم که مبادا آب به خانه های مان برسدکه اگر اینطور شود دیگر چیزی برای مان باقی نمی ماند.»

علی اما درباره ماجرای شکسته شدن سیل بند و فیلمی که از این حادثه منتشر شده می گوید:« این اتفاق پنجشنبه رخ داد. با بالا آمدن آب یکی از سیل بند ها شکست و آب به طرف خانه های مان راه افتاد. وقتی این صحنه را دیدیم همه دست به دست یکدیگر دادیم تا جلوی آب را بگیریم. چند نفر وارد آب شدند و در حالی که محکم دست های یکدیگر را گرفته بودند تلاش می کردند با بدن های شان مثل سیل بند جلوی آب را بگیرند. من و بقیه هم کیسه های خاک می آوردیم تا دوباره سیل بند را ترمیم کنیم. فکر می کنم این فیلم را یکی از امدادگرانی که آنجا بود گرفت. من در فیلم لباس قرمز به تن دارم و مشغول آوردن کیسه های خاک هستم. چند ساعت طول کشید و چند نفرمان زخمی شدیم اما بالاخره توانستیم سیل بند را بسازیم و از ورود سیل به خانه های مان جلوگیری کنیم. حتی ممکن بود آب به یادمان شهید چمران که در روستای مان است خسارت بزند اما ما از یادمان شهدا هم دفاع کردیم. با همه سختی هایی که وجود دارد ما غیرت داریم و از روستای مان دفاع می کنیم.»

از ترس شبها بیداریم

ساکنان روستای دهلاویه 88 خانوار و جمعیت آن حدود 700 نفر است. آنها این روزها شرایط سختی را تحمل می کنند. شرایطی که به گفته همسر علی آماری فقط با شرایط جنگ قابل مقایسه است. او که مادر 5 دختر و پسر قد و نیم قد است دل پر دردی از شرایط کنونی دارد و می گوید ترس و اضطراب سیل اجازه نمی دهد که شبها خواب به چشمانش برود. او می گوید:« خواهش می کنم بیاید و خانه های مان را نگاه کنید. نه آبی داریم و نه غذایی. هر لحظه هم می ترسیم که سیلاب خانه های مان را با خود ببرد. مردها همیشه پای سیل بندها هستند ما باید مراقب بچه ها باشیم. شبها وقتی بچه ها را می خوابانم خودم خوابم نمی برد. می گوید من بیدار باشم که اگر سیل آمد بتوانم بچه هایم را نجات دهم.»

در روزهای اخیر هشدارهای زیادی برای تخلیه روستاهای در معرض سیلاب داده شده اما برخی روستاییان ترجیح می دهند خطر را به جان بخرند و در کنار خانه و زندگی شان بمانند. درست مثل اهالی دهلاویه. زن جوان می گوید:« با هزار بدبختی خانه های مان را ساخته ایم اما حالا می گویند آنجا را رها کنید. کجا برویم؟ دام های مان را چه کار کنیم؟ زمین های مان چه می شود؟ ما پای زندگی های مان ایستاده ایم. در این شرایط سخت ما فقط می توانیم با یارانه ای که می گیریم زندگی کنیم.»

شرایطی که این زن از آن صحبت می کند برای سایر اهالی روستا هم وجود دارد. او می گوید:« همه مان همینطور هستیم. اما دیگر خسته شده ایم. آبی که برای خوردن وجود دارد شور و کثیف است. اگر بخواهیم آبی که قابل خوردن باشد داشته باشیم باید برای هر بطری 2 هزار تومان بدهیم. قبلا هر بطری هزار تومان بود اما حالا که شرایط اینطور شده می گوید آب هم گران شده است. بخاطر همین است که بچه هایم مریض شده اند و بدن شان خارش گرفته است.»

نگهبانی از سیل بند

یکی دیگر از افرادی که در فیلم منتشر شده حضور دارد جوانی به نام حیدر است. مردی 32 ساله که همسر و دو فرزندش را از چند روز قبل به اهواز برده اما خودش همچنان در روستا است و می گوید تا پای جان از خانه و زندگی اش در برابر سیل محافظت می کند. حیدر می گوید:« خدا را شکر می کنم که تا امروز به هیچ کدام از اهالی روستا آسیب جدی وارد نشده است. فقط بخشی از زمین های مان از بین رفته اما نگذاسته ایم آب به خانه های مان برسد و تا جایی که بتوانیم مقابل سیل مقاومت می کنیم.»

او درباره فیلمی که از تلاش او و سایر جوانان روستا در حادثه شکستن سیل بند منتشر شده می گوید:« این سومین مرتبه ای است که سیل بند می شکند. یک بار هر چه کرده نتوانستیم سیل بند را درست کنیم و آب زمین های مان را گرفت. اما این بار اگر کاری نمی کردیم آب وارد خانه های مان می شد. به همین دلیل همه غیرت به خرج دادند و با همه توان جلوی آب را گرفتند و بعد از چند ساعت بالاخره توانستیم سیل بند را ترمیم کنیم. در فیلمی که منتشر شده من داخل آب کنار بقیه بچه ها هستم. آن روز خیلی به ما سخت گذشت و همگی از جان مایه گذاشتیم اما خدا را شکر که توانستیم جلوی ورود آب را بگیریم. روحیه ما اینطور است که اگر جایی نیاز به کمک باشد همه کمک می کنند و کم نمی گذارند.»

حیدر در شرایطی با ما گفتگو می کند که در حال نگهبانی از سیل بندها است. او می گوید:« آنقدر همه در روست استرس داریم که سیفت بندی کرده ایم و نوبت به نوبت در سیل بندها نگهبانی می دهیم تا مبادا سیل بند بشکند و ما متوجه نشویم. حالا هم نوبت من است و باید همه حواسم را جمع کنم و آماده باشم.» حیدر اما تاکید می کند که:« صدای ما را به هم وطنان مان برسانید. ما همه هم خون و هم وطنیم. ما دیگر از این وضعیت خسته شده ایم. به دادمان برسید.»

در همین رابطه