گفتوگو با مادر پسر جوانی که با وساطت وزیر ارتباطات از زندان آزاد شد
یک زندانی پس از هفت سال از زندان آزاد شد. این پسر جوان با کمک شخص وزیر ارتباطات پس از این همه سال به مادرش رسید. درواقع وساطت و کمک مالی وزیر خبرساز این روزهای دولت باعث شد تا این جوانی که حالا ٢٦ سالش شده، بیش از این جوانیاش پشت میلهها و دیوارهای زندان هدر نرود. مجتبی چند سال پیش به اتهام شرکت در یک نزاع به زندان افتاده بود و تنها راه خلاصی او پرادخت دیه بود؛ دیهای که ابتدا ٢٥ میلیون تومان بود، اما به مررو زمان افزایش پیدا کرد. اما برای مجتبی و خانوادهاش فرقی نداشت، آنها نه هفتسال پیش توان پرداخت آن را داشتند و نه حالا که باید برای آزادی ٨٠میلیون تومان به خانواده شاکی پرداخت کنند. مادر این جوان زندانی هم در این سالها همه تلاشش را کرده بود تا پسرش را از زندان آزاد کند. اما مثل اینکه گره کور این پرونده باید به دست جوانترین وزیر کابینه باز میشد. وزیری که وقتی درددلهای مادر زجرکشیده را شنید و از اصل ماجرا مطمئن شد، بلافاصله دست به کار شد و درنهایت با تامین دیه، مجتبی از زندان آزاد شد.
چند روز پیش بود که توییت کوتاهی از وزیر ارتباطات درخصوص آزادی یک زندانی در استان هرمزگان منتشر شد. آذریجهرمی در پیامی کوتاه بدون اشاره به جزییات ماجرا در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «هفته پیش که هرمزگان بودیم، مادر دردمندی کمک خواست تا فرزندش که به دلیل نزاع هفتسال در بند زندان است، رهایی یابد. با وساطت صورت پذیرفته، خبر دادند که پسر با آزادی از زندان به مادرش رسید.» اما اصل ماجرا چه بود. این پسر به چه جرمی به زندان افتاده بود و آقای وزیر در آزادی این جوان زندانی چه نقشی داشت.
ماجرا به نخستین ماههای سال ٩١ بازمیگردد، وقتی که مجتبی تنها ٢٠سال داشت. همه چیز از یک دعوای بچگانه شروع شد. کلکل و کریخوانی مجتبی و داوود دو بچهمحل در جزیره هرمز که هم رفیق بودند و هم گاهی با هم سرشاخ میشدند. چند وقتی بود که مجتبی و داوود با هم درگیر بودند، تا اینکه آن روز به جان هم افتادند و دعوای مفصلی کردند، در میان آن درگیری هم مجتبی با چاقو چند ضربهای را به داوود زد و همین شد تا او هفتسال را پشت میلههای زندان باشد. به گفته مقامات قضائی هرمزگان هردو آنها پس از این درگیری از سوی پلیس دستگیر شدند و پس از طی تشریفات قضائی و بررسی پرونده، دادگاه مجتبی و داوود را به پرداخت دیه محکوم کرد. اما براساس مستندات پرونده و اظهارات هر دو طرف دعوا و البته میزان جراحتهای وارد شده به داوود، قاضی حکم سنگینتری را برای مجتبی درنظر گرفت. ٢٥میلیون تومان دیه رقمی بود که مجتبی در ازای پرداخت آن میتوانست از زندان آزاد شود. اما خانواده مجتبی این پول را نداشتند. پدر مجتبی سالها پیش فوت کرده و مادر خانواده تنها نانآور آنها بود. این زن دست تنها هم به سختی میتوانست از پس هزینههای زندگی برآید، چه برسد به میلیونها تومان پول. همین شد تا با نظر و مساعدت دادگاه قرار شد این رقم به صورت اقساط چند ماه پرداخت شود، اما پرداخت این اقساط هم به مشکل خورد. مجتبی به زندان افتاد، خانواده شاکی هم رضایت ندادند و دیه میخواستند. همین هم شد تا مجتبی هفت سال از بهترین روزهای زندگیاش را پشت میلههای زندان سپری کند. سالها گذشت و هیچ اتفاق خوبی برای مجتبی و مادرش نیفتاد. مادر برای آزادی فرزند هرکاری که میتوانست انجام داد. اما مشکل او فقط پول بود، پولی که هرسال هم به مقدار آن افزوده میشد. براساس قوانین پرداخت دیه به قیمت روز است. این روال ادامه پیدا کرد و رقمی که داوود و خانوادهاش باید بهعنوان دیه دریافت میکردند، به ٨٠میلیون تومان رسید. دیگر از این بدتر نمیشد، مادری که توان پرداخت ٢٥میلیون تومان را نداشت، حالا چطور میتوانست این پول را تهیه کند. اما این مادر ناامید نشد، او در همه این سالها به هر کسی که فکر میکرد میتواند مشکل پسرش را حل کند، مراجعه کرده بود. حالا اما شنیده بود که وزیر جوان دولت به استان هرمزگان آمده و قرار است برای بازدید به جزیره هرمز هم بیاید. همین هم شد؛ این مادر هر طوری بود توانست چند دقیقهای را رودررو با وزیر ارتباط صحبت کند و از او برای آزادی فرزندش کمک بخواهد.
شما از کجا میدانستید که وزیر ارتباطات به جزیره هرمز میآید؟
من خبر داشتم. در همه این مدت به هر کسی رو زدم تا شاید پسرم آزاد شود. آن روز هم میدانستم که آقای وزیر به جزیره ما آمده است. هر طوری بود خودم را به او رساندم و گفتم تا حرف من را گوش ندهید نمیگذارم از اینجا بروید. همان موقع آقای جهرمی از محافظانش خواست از من دور شوند. من هم همه ماجرا را تعریف کردم، بعد هم وزیر از همراهانش که بومی منطقه بودند، سوال کرد و وقتی مطمئن شد، دستور رسیدگی داد.
رسیدگی یعنی کمک مالی برای پرداخت دیه؟
هم پول و هم صحبت و پادرمیانی برای جلب رضایت خانواده شاکی. خانم خنجی و فرماندار سابق بندرعباس چندباری به خانه خانواده شاکی رفتند. البته آنها رضایت ندادند و درنهایت قرار شد ٤٠میلیون تومان به صورت نقدی و ٢٠میلیون تومان هم به صورت اقساط ماهی ٥٠٠هزار تومان پرداخت شود. ٢٠میلیون مابقی را هم بخشیدند. البته از ما ٤٠میلیون تومان سفته گرفتند و تعهد دادیم که اگر نتوانیم اقساط را پرداخت کنیم؛ آن ٢٠میلیون دیگر را هم به اجرا بگذارند.
٤٠میلیون اولیه از کجا تامین شد؟
ابتدا درست نمیدانستم، یعنی مثل اینکه قرار نبود من بدانم، ولی بعد از چند روز متوجه شدم همه ٤٠میلیون تومان را آقای وزیر شخصا پرداخت کردهاند.
مجتبی کی آزاد شد؟
الان چند روزی است که آزاد شده است. من اصلا خبر نداشتم. مثل هر روز کنار اسکله مشغول دستفروشی بودم که خانم خنجی که در شعبه پنجم حل اختلاف کار میکند، با موبایلم تماس گرفت، بعد هم گفت پشت سرت را نگاه کن، وقتی برگشتم مجتبی را دیدم، بهترین لحظه عمرم بود. دیگر هیچ چیزی از خدا نمیخواهم. همه زندگی من همین پسرم است.
شما همین یک پسر را دارید؟
نه پسر دیگرم که چند سال از مجتبی بزرگتر است، ناخوش احوال است. مشکل اعصاب دارد و الان چند سالی است که در بیمارستان بندرعباس بستری است، یک ماه در بیمارستان بستری میشود و یک ماه به خانه میآید. مجتبی پسر دوم است و دو دختر هم دارم. همسرم حدود ٩سال قبل فوت کرد، من این بچه را به سختی بزرگ کردم.
الان مجتبی چه کار میکند؟
ماهیگیری و دستفروشی. البته قرار است یک کار خوب برایش جور شود. ما تعهد داریم که ماهی ٥٠٠هزار تومان به خانواده شاکی پرداخت کنیم. بههرحال این پول را باید پرداخت کنیم. مجتبی هم این را میداند و دیگر نمیخواهد به زندان برگردد.