فاطمه زهرا سعیدی دختر 6 ساله کرجی قربانی حسادت زنانه شد

زن جوان کرجی با نقشه قبلی دختر کوچولوی همسایه‌شان را به کمینگاه مرگ کشاند
تاریخ: 14 بهمن 1402
شناسه: 103385

حادثه 24 - زن جوان کرجی با نقشه قبلی دختر کوچولوی همسایه‌شان را به کمینگاه مرگ کشاند

سحرگاه سه‌شنبه 10 بهمن ماه امسال گزارش ناپدید شدن ناگهانی دختربچه شش ساله‌ای به نام فاطمه زهرا سعیدی در منطقه شهرک یاس کرج به دست پلیس آگاهی استان البرز رسید و رسیدگی به ماجرا در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.

در بررسی‌های ابتدایی مشخص شد دختر خردسال زمانی که برای سوار شدن به سرویس مدرسه از آپارتمان محل سکونتشان خارج شده ناگهان ناپدید و سوار سرویس هم نشده بود. در حالی که راننده سرویس این دختر بچه می‌گفت که خروج او را از در خانه ندیده اما شاهد بیرون آمدن خودروی پراید از داخل پارکینگ خانه بوده است؛

به این ترتیب نوک پیکان اتهام سمت راننده پراید نشانه رفت. همچنین مشخص شد که راننده این پراید زن جوانی حدود 35 ساله بوده که از حدود دو سال قبل یکی از آپارتمان‌های مسکونی واقع در ساختمان محل سکونت خانواده فاطمه زهرا را از پدربزرگ او اجاره کرده و در واقع مستاجر پدربزرگ دخترک بود.

بازجویی از زن همسایه

این زن جوان توسط پلیس احضار شده و تحت بازجویی قرار گرفت.در همین حال ضد و نقیض گویی‌های او لحظه به لحظه به ظن ماموران افزود تا اینکه در همان ساعات ابتدایی بعد از گم شدن دختربچه، فیلمی به دست ماموران پلیس رسید که حضور دخترک در ماشین زن جوان را نشان می‌داد.

با این مدرک مسلم که به دست ماموران رسید، زن جوان به ناچار لب به اعتراف گشود و به ربودن دختر بچه اقرار کرد.اما در ادامه همچنان سعی می‌کرد با داستان‌سرایی ماموران پلیس را در مورد سرنوشت دخترک گمراه کند.

بالاخره صبح پنجشنبه 12 بهمن ماه بعد از ادعاهای دروغین زیادی که متهم نزد ماموران بیان داشته بود؛ کارآگاهان پلیس آگاهی در تحقیقات خود مسیر حرکت خودروی پراید را ردیابی کرده و در کوهستان‌های اطراف هشتگرد با جسد بی‌جان دخترک مواجه شدند.

کشف جسد دخترک 

با کشف جسد که با اصابت جسم سخت به قتل رسیده بود سرانجام این زن به قتل دختربچه با انگیزه حسادت و عقده‌های شخصی اعتراف کرد و در حال حاضر رسیدگی به این پرونده تا تعیین مجازات برای متهم در مراجع قضایی استان البرز ادامه دارد.در ادامه این گزارش جزئیات این ماجرا را در گفت‌وگوی خبرنگار هفت‌صبح با پدر فاطمه زهرا بخوانید.

 از روز گم شدن فاطمه زهرا برایمان بگویید. شما چطور متوجه ناپدید شدن دخترتان شدید؟

من زودتر به قصد رسیدن به محل کارم سمت مترو کرج رفته بودم و عازم تهران بودم. دخترم هر روز با سرویس به مدرسه می‌رفت و صبح روز حادثه هم مادرش او را آماده کرده و می‌خواست پایین برود و فاطمه زهرا را سوار سرویس کند. اما شما تصور کنید یک دختربچه شش ساله پر انرژی که ذوق رفتن به مدرسه را دارد برای آماده شدن مادرش صبر نمی‌کند. دخترم به مادرش می‌گوید من به پارکینگ می‌روم تا تو چادرت را بپوشی و بیایی. شاید کل فاصله زمانی رفتن او تا پایین آمدن همسرم یک دقیقه شد. وقتی همسرم به پارکینگ رسید دید که فاطمه زهرا نیست! سراغ راننده سرویس رفت که او گفته بود دخترتان از خانه بیرون نیامد اما دیده بود که یک خودروی پراید هاچ بک نوک مدادی با سرعت از پارکینگ خارج شد و می‌گفت چنان سرعتی داشت که ابتدا به در پارکینگ برخورد کرد بعد دنده عقب گرفت و با همان سرعت خارج شد طوری که نتوانست از روی پل رد شود و خودرو از جدول پرید! وقتی همسرم به من اطلاع داد که بچه گم شده من به سرعت از سمت مترو به خانه برگشتم.

اولین کاری که کردید چه بود؟

فکر می‌کردیم شاید در چاله آسانسور افتاده باشد و آنجا را بررسی کردیم اما تنها شکی که باقی ماند این بود که مستاجر پدرم در ربودن فاطمه زهرا دست داشته باشد چون مشخصات خودرویی که راننده سرویس می‌گفت مربوط به خودروی این زن بود.برای همین با پلیس تماس گرفتیم و وقتی کارآگاهان پلیس آگاهی به خانه‌مان آمدند زن و شوهر جوان را که صاحب خودرو بودند احضار کردند.

برخورد آنها چه بود؟

مرد جوان گفت که همسرش صبح با ماشین به محل کارش رفته است.از او خواستند که به همسرش زنگ زده و بخواهد که برای پاسخ به سوالات پلیس به خانه بیاید.این زن علت را پرسید و بهانه آورد و بعد از حدود سه ساعت بالاخره پیدایش شد. وقتی رسیده بود من در پلیس آگاهی بودم اما همسرم می‌گفت که این زن جانی با ظاهرسازی سمت همسرم رفته و او را در آغوش کشیده بود.بعد گفته بود نگرانی همسرم را درک می‌کند و با او همدردی کرده بود.به حدی رفتارش طبیعی بود که اقوام ما می‌گفتند این زن خیلی با شخصیت است و کار او نیست!

چه شد ظن کارآگاهان به او زیاد شد؟

برای انجام تحقیقات او و شوهرش را به پلیس آگاهی آوردند.می‌گفت سرکارش بوده اما استعلام گرفته و متوجه شدند که او دو ماه قبل اخراج شده بود.بعد گفت برای سر زدن به دوستانم رفته بودم و با کسی قرار داشتم که معلوم شد این حرف‌هایش هم دروغ بوده است.

شوهرش هم در جریان بود؟

نه او در جریان نبود و با پلیس هم همکاری کرد.بعدا فهمیدیم که آنها با هم اختلافاتی داشته و در آستانه طلاق بودند.

بالاخره چه شد که به ربودن دخترتان اعتراف کرد؟

تمام تلاشمان را برای به دست آوردن فیلم دوربین‌های مداربسته موجود در مسیر حرکت او کردیم.از یک مسیر فرعی حرکت کرده بود که دوربین‌های زیادی نداشت اما بالاخره یک فیلم به دستمان رسید که وقتی من دیدم سایه کیف سفید صورتی دخترم و کاپشن سبزرنگش را تشخیص دادم.

  بعد آن فیلم توسط ماموران پلیس آگاهی آنالیز شد.هر چند شیشه‌های خودرو دودی تیره بود اما وقتی حضور دخترم در خودرو محرز شد زن جوان به ناچار اعتراف کرد که دخترم را ربوده است.ابتدا می‌گفت که دخترم را در سوله‌ای واقع در بهشت سکینه پنهان کرده که ماموران همراه متهم آنجا رفتند اما مشخص شد برای گمراهی ماموران این حرف را زده بود.

چندین مکان دیگر را هم به دروغ گفت و در آخر با تحقیقات کارآگاهان مسیر حرکت مشخص شده و جسد دخترم که با اصابت جسم سخت به سرش جان باخته بود در کوهستان‌های حاشیه هشتگرد پیدا شد.

شما با متهم مشکلی داشتید؟

نه به هیچ وجه اختلافی در کار نبود.ساختمان محل زندگی ما محل زندگی من و برادرانم در آپارتمان‌های طبقات مختلف است که یکی از این آپارتمان‌ها که متعلق به پدرم است به این زوج اجاره داده شده بود.

آنها از دو سال قبل مستاجر پدرم بودند و در این مدت من شاید دو بار هم این خانم را ندیده بودم.همه اهل محل می‌دانند که پدرم آپارتمان‌هایش را با یک سوم قیمت به زوج‌های جوان اجاره می‌دهد تا آنها بتوانند برای خودشان پول پس‌انداز کنند و خانه دار شوند.هرگز اختلافی با هیچ کدام از مستاجرها نداشتیم.

پس انگیزه او از قتل دخترتان چه بود؟

بعد از پیدا شدن جسد دخترم گفته بود به خاطر حسادت و عقده‌های شخصی دست به قتل دخترم زده بود.گفته بود خودم نمی‌توانستم بچه‌دار شوم و به گمانم این جنایت را با برنامه‌ریزی رقم زد.

چرا فکر می‌کنید نقشه قبلی داشت؟

فرزند 13 ساله برادرم می‌گفت چند روز بود که موقع رفتن به مدرسه می‌دید که این زن در خودروی روشن خوابیده و یک پتو هم در ماشین بوده است.از طرفی درست روز قبل از حادثه این زن مقابل آپارتمان ما آمده و گفته می‌خواهد دخترم را ببیند.

وقتی دخترم مقابل در آمده بود به او دو کتاب هدیه داده و دخترم را در آغوش کشیده و گفته بود که خیلی او را دوست دارد.انگار می‌خواست اعتماد دخترم را جلب کند تا موقع ربودنش بچه سر و صدایی نکند.

تقاضای شما در این پرونده چیست؟

فقط قصاص! تقاضا دارم خیلی سریع به این پرونده رسیدگی شود تا زودتر تقاص خون طفل معصوم بیگناهم را بگیرم.

 بنابر این گزارش رسیدگی به این پرونده تا روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در دستور کار رسیدگی قضایی است.

آخرین اخبار «حوادث البرز» را در صفحه حوادث البرز و حوادث کرج حادثه 24 بخوانید.

صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.

در همین رابطه