حادثه 24 - نام عبدالصمد خرمشاهی با پرونده های جنجالی دهه 80 گره خورده است. افسانه نوروزی، شهلا جاهد (قاتل همسر ناصر محمدخانی)، دلارا دارابی، کبری رحمانپور و قدیمی ترین زندانی. او حالا مشهورترین وکیل ایران در حوزه جنایی است و کوله باری از تجربه در این حوزه همراه دارد. استاد خرمشاهی در گفتگویی با حادثه 24 از تجربیاتش در سالهای گذشته صحبت کرد. آنطور که او میگوید در این سالها وکالت در 600 پرونده قتل را قبول کرده و توانسته 40 نفر از موکلانش را از قصاص نجات دهد.
چطور شد که در بین شاخه های مختلف وکالت وکالت پرونده های کیفری و جنایی را انتخاب کردید؟
در پاسخ به سوال شما باید یاد کنم از صحبت های خانم داوودی، ریاست سابق کانون وکلای البرز که فرمودند وقتی می گوییم وکالت هنر است بیشتر در چه مواردی مصداق پیدا می کند؟ در پرونده هایی مثل خلع ید، خانواده و ... با وجود اینکه حرفه است و حق کسی گرفته می شود اما هنر نمود پیدا نمی کند. هنر وکالت زمانی است که وکیل درگیر پرونده قتل عمد یا پرونده هایی که مجازات شان اعدام است می شود. آنجا وکیل می خواهد از جان یک انسان بی گناه دفاع کند. البته افرادی که اتهامی به آنها وارد است هم حقوقی دارند و وکیل از بزه قتل دفاع نمی کند اما باید حقوق افراد را استیفا کند. گاهی علیه متهم دلایل به اندازه کافی وجود ندارد یا در اثر مسائلی خارج از اراده او یا به صورت اتفاقی قتلی اتفاق می افتد که افکار عمومی جامعه از ان حمایت می کند. و خواستار قصاص او نیست. وکیل هم و غمش را در این میگذارد که او را از قصاص نجات دهد. گاهی ممکن است 7، 8 سال وکیل تلاش کند و با تمام وجود حال موکل را درک می کند و انگیزه والای وکالت که اجرای عدالت و اقناع وجدان است حاصل شود و بتواند موکلش را از مرگ نجات دهد. اینجا این هنر تبلور پیدا می کند و خودش را نجات می دهد. مثلا در پرونده افسانه نوروزی او برای دفاع از ناموس خودش مرتکب قتل شده بود و پرونده دو مرتبه برای اجرای حکم ارجاع شده بود که من در این پرونده چند سال می رفتم کیش و بندرعباس و به این علم رسیده بودم که او از ناموس خودش دفاع کرده است و کسی هم که در مقام دفاع باشد اقدامش دفاع مشروع است و جزء علل موجهه جرم است. وقتی مرحله آخر در دادگاه کیش توانستیم برائت افسانه نورروی را بگیریم و به اتفاق از دادگاه خارج شدیم لحظه خوش و تاریخی بود. موکلی که دو بار قرار بود قصاص شود آزاد شد و در آنجا منجسی داشتم شبیه جس خانم نوروزی که دقیقا فکر می کردم خودم از زندان آزاد شدم. این اوج خواسته یک وکیل است که به دنبال احقاق حق است که می بیند تلاشش ثمر داده و توانسته یک انسان را از چوبه دار نجات دهد. این اوج آسودگی وکیل است والا می بینید وکلا صد تا پرونده حقوقی یا طلاق هم داشته باشند لذت آنچنانی ندارند. هنر وکالت اینجا خودش را نشان می دهد.
در سالهایی که وکالت میکنید چند پرونده قتل را قبول کرده اید؟
گمان می کنم تاکنون 600 پرونده قتل داشته ام، 40 نفر از قصاص نجات پیدا کرده اند که این آمار کمی نیست. زمانی که بازنشسته شوم خیالم راحت است. البته ممکن است عده ای بگوید بقیه که قصاص شدند چه؟ قرار نیست که همه موکلان نجات پیدا کنند. وکیل کار خودش را انجام می دهد. امار نجات 40 متهم به قتل برای من بزرگترین ثروت و یادگاری است. در زمان بازنشستگی خاطراتم را خواهم نوشت که چقدر لذت بخش است که بتوانی جان یک انسان را نجات دهی. در ضمن این هم دردناک است که می دانی موکلت مستوجب قصاص نبوده اما مجازات شده و این یک عمر وکیل را عذاب می دهد. نمونه اش دلارا دارابی که برای من علم و یقین حاصل شد که او قاتل نبود. البته حالا پرونده بسته شده اما برای من هنوز که هنوز است این نکته وجود دارد و همیشه در ذهن من وجود دارد.
دفاع از کسی که مرتکب قتل شده برای شما سخت نیست؟
وکیل از نفس بزه مثلا قتل دفاع نمی کند. وکیل از متهمی دفاع می کند که باید حقوق او را استیفا کند. متهم عادی در مقابل قانون عامی است و چیزی نمی داند. مثلا بیجه (قاتل سریالی کودکان در پاکدشت) پرسیده می شود که آیا می شود از امسال بیجه هم دفاع کرد؟ بله؛ چرا که نه. ما از اعمال و رفتار او دفاع نمی کنیم. از حقوقی که قانون گذار به او داده دفاع می کنیم. مثلا مواردی مثل رد دادرس، تحقیقات محلی، بازسازی صحنه، شهادت شهود و ... یا سایر موارد وجود دارد که او اطلاعی ندارد.
افرادی که دچار مشکل در حوزه کیفری می شود و نیاز به وکیل دارند چطور می توانند تشخیص بدهند که چه وکیلی را انتخاب کنند؟
انتخاب وکیل مشکلی است که خیلی ها با آن مواجه می شوند. چرا که این فرهنگ در جامعه ما جا نیفتاده که همه از قبل یک وکیل داشته باشند. زمانی که حادثه ای برای افراد اتفاق می افتد، مثلا پرونده قتل. انجا فرصت انتخاب و بررسی ندارد و به شدت پریشان خاطر می شوند و عجله دارند که زودتر وکیل انتخاب کنند. متاسفانه گاهی گرفتار باندهای دلالی می افتند. پرونده های زیادی داشتم که وقتی به جایی نرسیدند و بعدها متوجه می شوند وکیلی که انتخاب کرده اند در ان حوزه کار نکرده اما کار از کار گذشته و حکم قطعی شده. آن زمان دنبال وکیل مجرب می گردند. چطور در حرفه پزشکی وقتی بیمار می شویم بررسی و پرس و جو می کنیم تا پزشک خوبی پیدا کنیم و همینطور بی گدار به آب نمی زنیم، در وکالت هم به همین شکل است و باید همین کار را کرد. بارها شده که وکیلی انتخاب شده اما بعد متوجه شده اند که او حتی یک پرونده قتل هم نداشته است.
به نظر شما یک وکیل کیفری خوب باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
مردم باید به رسانه ها مراجعه کنند و سوابق افراد را ببینند. به هر حال وکیلی که کار کرده باشد در رسانه ها از او یاد شده است. مثلا من در ماههای گذشته سه چهار پرونده قبول کرده ام. تماس های زیادی گرفته می شود و پرسیده می شود شما قول می دهید حکم اعدام را نقض کنید؟ می گویم نه. چون وکیل نباید قول و تضمین بدهد. شاید بالای 100 مورد درباره پرونده قتل به من مراجعه شده به من که قبول نکردم. به آنها هم گفتم اگر فردی ادعا کرد حکم را نقض می کنم و ... از او دوری کنید. هر وکیلی که تضمین داد بدانید او پایبند به سوگند وکالت نیست.
شنیده شده که بعضی از وکلا از نفوذشان صحبت میکنند و پیش از رسیدگی به پرونده به موکل شان وعده و وعید میدهند.
بله من هم شنیده ام. گاهی ادعا می شود که مثلا ما در دستگاه قضایی نفوذ داریم و پرونده را پیش می بریم. وکیل دلال نیست. وکیل فردی است تحصیل کرده که آگاه به مسائل حقوقی است. فردی که می گوید نفوذ دارم هم حرمت وکلا را از بین می برد و در حل کارچاق کن و دلال وکیل را پایین می آورد و هم در واقع به قاضی تهمت می زند و اینطور القا می کند که فلان قاضی و فلان دادگاه نفوذ پذیر هستند. بنابر این به شدت از این افراد باید دوری کرد. بارها از من سوال شده که مثلا در فلان شعبه دادگاه آشنا دارید؟ گفتم خیر. مگر من دلال هستم؟ من وکیلم. توصیه می کنم افرادی که نیاز به وکیل پیدا می کنند هرگر فریی وعده و وعید را نخوردند.
برای خیلی ها وکالت در حوزه جنایی جذاب و پر از هیچان است. از سختی و چالش های وکالت در حوزه جنایی بیشتر صحبت کنید.
وکالت حرفه سختی است. چرا که مدام فکرشان درگیر است و تشویش و اضطراب موکل به آنها هم منتقل می شود و کار دشواری است. در پرونده ها از همه سخت تر پرونده های کیفری است. بخاطر همین به همکارانم خانم توصیه می کنم وارد چنین پرونده هایی نشوند. چرا که آواز دهل شنیدن از دور خوش است. وکیل در پرونده های جنایی خواب راحت ندارد. چرا که موکل به شما امید بسته باید برایش تلاش کنی و دائم دلشوره این را داری که مبادا کار خراب شود و موکل پای چوبه دار برود.
تا به جال پیش آمده که در پرونده قتل نتیجه نگیرید و موکل شما قصاص شود و خانواده او شما را مقصر بدانند؟
همان ابتدا من با موکلان و نزدیکانش اتمام حجت می کنم که ما هیچ تضمینی برای نجات تو نداریم. بعد هم باید واقعیت را به ما بگویی. اگر دروغ بگویی نمی توانیم دفاع کنیم. وکیل رازدار موکل است و هر حرفی از او می شنود باید پیش خودش بماند. می گوییم دفاع خودمان را انجام می دهیم بقیه با دادگاه است. چند سال قبل وکالت فردی شرور و سابقه دار را به عهده گرفتم. حدود دو سه سال رسیدگی به پرونده اش ادامه داشت تا اینکه او شروع به تهدید کرد. می گفت می گویند خرمشاهی همه را نجات می دهد چرا من را نجات نمی دهد و ...؟ این افراد وجود دارند اما از سوی دیگر افرادی هم وجود دارند که قتل عمد مرتکب نشده اند. مدتها قبل وکیل پزشکی بودم که به همسرش علاقه زیادی داشت. یک روز با همسرش دجار اختلاف شده بود. او به همسرش گفته بود از جان من چه می خواهی و او هم گفته بود می خواهم بکشمت. همسرش از آشپزخانه چاقو اورده بود بود که حمله کند به شوهرش این مرد دستش را گرفته بود و نوک چاقو به قلب همسرش برخورد کرده بود. اصلا نه قصد کشتن داشت و نه عملش نوعه کشنده بود. صدایش می کند که بلند شو و شوخی نکن و ... می بیند که فوت شده. به قدری همسرش را دوست داشت که او را به دوش می گیرد و تا بیمارستان 500 متر راه بوده که او را به آنجا می رساند و در آنجا شروع به گریه و زاری می کند. او مرد شریفی بود اما متاسفانه قصاص شد.
شما آیا وکالت هر قاتلی را قبول می کنید؟ مثلا فردی که کودکی را به قتل رسانده یا مرتکب جنایت فجیعی شده است.
مهم این است که شما پیش وجدان خودت راحت باشی. به من می گویند تو می دانی فلانی قاتل است چرا از او دفاع می کنی؟ می گویم من از کجا بدانم قاتل است؟ حتی ممکن است اقرار کرده باشد اما اقرارش مقرون به واقع نباشد. قدیمی ترین زندانی زن اقرار نکرده بود؟ بعد معلوم شد که اقرارش درست نبوده؟ حتی گاهی ممکن است فردی مرتکب قتل شده و اقرار هم کرده باشد اما قتل از موارد قتل عمدی محسوب نشود. وکیل باید تلاش کند این موضوع روشن شود و بتواند از موکل دفاع کند. با این حال وکیل برخلاف قاضی مختار است پرونده ای را قبول کند یا نه. بعضی پرونده ها روح انسان را آزار می دهد. مثلا چند سال قبل پسری دختری را به قتل رسانده و جسدش را به آتش کشیده بود. پدر ان پسر آند و مبلغ زیادی پیشنهاد کرد اما نپذیرفتم. آن زمان خودروی زانتیا 20 میلیون تومان بود اما او به من 300 میلیون تومان پیشنهاد کرد اما نمی دانم چرا قبول نکردم. بعدا فهمیدم که خود آن شخض هم در قتل دخالت داشته است. بعضی پرونده ها روح و روان انسان را درگیر می کند.
پرونده های جنایی با جان انسان مرتبط است و خیلی ها حاضر هستند مبالغ کلانی پرداخت کنند. حق الوکاله در پروندههای جنایی چقدر است؟
برای حق الوکاله یک آئین نامه ای وجود دارد اما یک توافق هم وجود دارد. مثلا ممکن است پرونده ای را یک وکیل جوان با 20 میلیون تومان قبول کند اما وکیل با تجربه با یکی دو میلیارد تومان هم قبول نکند. رنج ثابتی ندارد. بستگی به توافق طرفین دارد. من اخلاقم طوری است که وقتی موکل میگوید چقدر حق الوکاله می گیرید؟ من می گویم چقدر در توانت است. همیشه تعجب می کنند. اگر ببینم موکل توان نداشته باشد ایرادی ندارد.
درباره حق الوکاله میلیاردی چیزی شنیده اید؟
وکیل در حالت عادی هرگز حق الوکاله سنگین نمی تواند بگیرد. معدود پرونده ها و معدود وکلایی هستند که از راههای غیرمتعارف حق الوکاله سنگین میگیرند. من شنیده ام در بعضی پرونده های اقتصادی 40، 50 میلیارد تومان بعنوان حق الوکاله گرفته شده است. معمولا وکیل نمی تواند حق الوکاله سنگین بگیرد مگر اینکه وصل باشد به جاهایی که بتواند چنین کاری بکند. من چنین کارهایی را نمی پسندم. این مبالغ در حالی شنیده میشود که مثلا من شنیدم سال گذشته 300 نفر از وکلا حتی هزینه تمدید پروانه وکالت شان را نداشتند.