سرنوشت هولناک دختر 8 ساله در سقوط به رودخانه کرج / پدر فاطمه: هیچ کس برای کشف جسد دخترم کاری نمی کند

یک هفته پس از سقوط دختربچه 8ساله به رودخانه کرج، پدر او می‌گوید که همه تلاشش را برای کشف پیکر دخترش انجام داده اما سازمان‌های مختلف می گویند به دلیل نداشتن امکانات نمی توانند پیکر دختر خردسالش را از رودخانه بیرون بکشند.
تاریخ: 02 تیر 1398
شناسه: 13546

یک هفته پس از سقوط دختربچه 8ساله به رودخانه کرج، پدر او می‌گوید که همه تلاشش را برای کشف پیکر دخترش انجام داده اما سازمان‌های مختلف می گویند به دلیل نداشتن امکانات نمی توانند پیکر دختر خردسالش را از رودخانه بیرون بکشند.

بعدازظهر یک‌شنبه 26خردادماه بود که دختربچه‌ای 8ساله به نام فاطمه، هنگام بازی در کنار رودخانه کرج پایش لیز خورد و به داخل آب افتاد. به دنبال این حادثه، جریان شدید رودخانه او را با خود به دریاچه پشت سد کرج برد و از آن زمان پدر او کار و زندگی‌اش را رها کرد و به هر دری زد تا بتواند جسد دخترش را پیدا کند اما با گذشت یک هفته از حادثه، هنوز به نتیجه نرسیده است.

میکائیل گلشنی که در روزهای نخست به هر جا می‌رفت با این جمله که« ما نه غواص داریم و نه قایق» روبه‌رو می‌شد برای پیدا کردن جسد دخترش دست به دامان دادستانی کرج هم شد. او پیگیری بی‌وقفه خود توانست دستور دادستانی به همه نهادهای امدادی مبنی بر جست‌وجو در دریاچه سد را بگیرد اما به گفته خودش:« دستور دادستانی هم نتوانسته تا حالا کمکی به ما بکند. چون کسی به حرف من گوش نمی‌کند و می‌گویند امکانات لازم برای جست‌وجو در دریاچه را ندارند.»

او در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: «ما ساکن فردیس کرج هستیم و روز حادثه همراه خانواده‌ برادرم و بچه‌ها برای تفریح به جاده چالوس رفته بودیم. در کنار رودخانه یک باغ بود که داخل آن سکوهایی ساخته بودند و به خانواده‌ها اجاره می‌دادند. ما هم یکی از آنها را کرایه کردیم و بچه‌ها سرگرم بازی شدند. دقایقی بعد اما، زمانی که رفته بودم دستم را بشویم، صدای داد و فریاد همسر و بقیه را شنیدم و فهمیدم که دخترم فاطمه، زمانی که با بچه‌ها کنار رودخانه بازی می‌کرده، پایش لیز خورده و به داخل آب افتاده است.»

فاطمه و خواهر دوقلویش زهرا تنها فرزندان میکائیل و همسرش بودند. پس از این حادثه 2برادر میکائیل به داخل رودخانه پریدند تا فاطمه را نجات دهند اما بخت یارشان بود که مردم به کمک‌شان رفتند و آنها را از غرق شدن نجات دادند. میکائیل می‌گوید:« جایی که حادثه رخ داد، حوالی پل خواب بود و من دیدم که آب دخترم را تا زیر پل برد و بعد ناپدید شد. در همان ساعات اولیه حادثه، نیروهای هلال‌احمر و مردم محلی به کمک آمدند و با جست‌وجو در رودخانه تلاش کردند دخترم را پیدا کنند اما نتوانستند و آب دخترم را به دریاچه پشت سد کرج برد.»

کسی جوابم را نمی‌داد

میکائیل که باورش نمی‌شد به همین راحتی دخترش را از دست داده است برای پیدا کردن او به هر دری زد. تنها راه پیدا کردن فاطمه استفاده از غواص و جست‌وجو در اعماق دریاچه بود اما در روزهای نخست به هر جا که می‌رفت با در بسته روبه‌رو می‌شد. او می‌گوید:« باورم نمی‌شد استان البرز با این وسعت هیچ امکاناتی برای پیدا کردن جسد دخترم نداشته باشد. به آتش‌نشانی، هلال‌احمر، ستادبحران، مسئولان سد و حتی نیروهای ارتش مراجعه کردم اما همه‌شان می‌گفتند که نه قایق دارند و نه غواص. از طرفی مردم محلی که آنجا بودند می‌گفتند که جسد دخترم پیدا نمی‌شود مگر اینکه غواص خصوصی استخدام کنم. پرس و جو کردم و گفتند که آنها ساعتی 5میلیون تومان برای جست‌وجو می‌گیرند. حتی یک گفت که اگر 100میلیون تومان بدهم، 48ساعته جسد دخترم را پیدا می‌کنند. اما من یک کارگر ساده‌ام و اگر همه زندگی‌ام را بفروشم، 100میلیون تومان نمی‌شود. برای همین تصمیم گرفتم از دادستانی کمک بگیرم.»

دستور جست‌‌وجو

پیگیری‌های میکائیل جواب داد و او پس از مراجعه به اداره آگاهی و پس از آن دادسرا، توانست دستور دادستانی برای پیدا کردن جسد دخترش را بگیرد.« دادستانی به همه نهادهای امدادی، از هلال‌احمر گرفته تا ستاد بحران دستور داد که به هر طریق ممکن، با جست‌وجو در دریاچه جسد دخترم را پیدا کنند. اما نتیجه دستور این شد که دو-سه بار یک قایق با دو-سه غواص آمد و یکی از غواص‌ها به داخل آب رفت و نیم‌ساعت بعد بیرون آمد و با ادعای اینکه اکسیژن داخل کپسول‌شان تمام شده، آنجا را ترک کردند. در بقیه موارد هم چند نفر با تنها قایقی که در سد کرج است، می‌آمدند و در دریاچه دور می‌زدند و عکس می‌گرفتند و می‌گفتند که ماموریت‌شان تمام شده و برمی‌گشتند. وقتی به آنها می‌گفتم که چرا اعماق دریاچه را جست‌وجو نمی‌کنند، می‌گفتند که غواص ندارند. باید صبر کنیم که جنازه باد کند و خودش روی آب بیاید. اما اگر جسد دخترم در داخل دریاچه و میان گل و لای گیر کرده باشد چه؟ یعنی ممکن است جسدش هیچ‌وقت پیدا نشود؟»

نمی‌توانم به خانه برگردم

میکائیل با بغض ادامه می‌دهد:« هر چند در این مردم محلی خیلی کمک کردند اما من از مسئولین وزارت نیرو در تهران به شدت گلایه دارم. اینجا می‌گویند که سد کرج زیر نظر تهران است. با اینکه خبر‌ها از فرمانداری و استانداری کرج به اطلاع آنها رسیده ولی اصلا کمک‌رسانی نکردند و هیچ تجهیزانی ندادند. حتی یک نفر از مسئولین تهران به اینجا نیامده که ببیند ماجرا از چه قرار است. دیگر نمی‌دانم که شکایتم را نزد چه کسی ببرم. تنها چیزی که می‌خواهم جسد دخترم است. می‌خواهم جواب خواهر دوقلویش و مادرش را بدهم. اما تا زمانی که او پیدا نشود، روی رفتن به خانه را ندارم.»

در همین رابطه