ناگفته های محمدعلی نجفی از قتل همسر دومش: او با چاقو من را مجروح کرده بود

«لباس آبی‌رنگ پلیس آگاهی به تن، دمپایی به پا و دستبند به دست»؛ این تازه‌ترین تصویر از مردی است که خبر قتلی که به آن اعتراف کرد همچنان بازتاب دارد و نقل محافل است. حالا همه با کنجکاوی اخبار مربوط به این موضوع را دنبال می‌کنند.
تاریخ: 09 خرداد 1398
شناسه: 13133

«لباس آبی‌رنگ پلیس آگاهی به تن، دمپایی به پا و دستبند به دست»؛ این تازه‌ترین تصویر از مردی است که خبر قتلی که به آن اعتراف کرد همچنان بازتاب دارد و نقل محافل است. حالا همه با کنجکاوی اخبار مربوط به این موضوع را دنبال می‌کنند. محمدعلی نجفی که گفته روز سه‌شنبه میترا استاد، همسر دومش را در آپارتمانش در سعادت‌آباد با شلیک 2گلوله به قتل رسانده است دیروز برای انجام تحقیقات مقدماتی به دادسرای امور جنایی منتقل شد. نجفی در نخستین جلسه بازجویی ناگفته‌های زندگی با همسر دومش را بازگو کرد و گفت که قصدی برای به قتل رساندن او نداشته است. جلسه تحقیق از او در شعبه دهم دادسرای جنایی تهران انجام شد و بیش از 4ساعت طول کشید. پس از آن خبرنگاران وارد شعبه شدند تا به گفت‌وگو با شهردار سابق بپردازند.
درخصوص اختلاف و درگیری با همسر دومتان توضیح بدهید؟ علت اصلی اختلافتان چه بود؟
بیشترین اختلافی که با همسر دومم داشتم این بود که اجازه نمی‌داد با خانواده همسر اولم در ارتباط باشم. مدام بر سر این موضوع دعوا و درگیری داشتیم. مدام هم توهین می‌کرد. حتی این اواخر متوجه شده بودم که با شخصی در یک نهاد دولتی در ارتباط است که تلفن‌های مرا شنود می‌کند.
چطور متوجه این موضوع شدید؟
پیام‌های آن شخص ناشناس را در واتس‌اپ دیدم. تمام مکالمات من شنود می‌شد و برای همسر دومم در واتس‌اپ ارسال می‌شد. آن هم با شماره‌های ناشناس و عجیب و غریب.
چرا شکایت نکردید؟
بهتر است این بحث را خیلی باز نکنم اما خودم نخواستم پیگیر ماجرا شوم.
هدف آن شخص از این کار چه بود؟
دقیق نمی‌دانم اما حدس می‌زنم که می‌خواست بین من و همسر دومم اختلاف بیندازد درواقع رابطه‌مان را متشنج کند.
چرا؟
نمی‌دانم.
چه شد که دست به جنایت زدید؟
من قصد قتل نداشتم. من و همسر دومم در یک سال اخیر به‌شدت با هم درگیری و اختلاف داشتیم. اغلب با هم بحث می‌کردیم. شب قبل از حادثه هم با هم درگیر شدیم. بحث‌های همیشگی. حتی یک شب پیش از حادثه هم با هم بحثمان شد و ساعت 11شب که رفتم بخوابم همسرم بالای سر من آمد و شروع کرد به حرف‌های ناپسند زدن. توهین می‌کرد، ‌فحاشی می‌کرد و به پدر و مادرم که فوت شده‌اند حرف‌های نامربوط می‌زد که همین موضوع مرا عصبانی‌تر می‌کرد. با این حال به اتاق رفتم و خوابیدم. صبح بیدار شدم و پسرش آماده شد تا به مدرسه برود و امتحان بدهد. باز همسرم شروع کرد به فحاشی. همان بحث‌های شب قبل. داد و بیداد می‌کرد. فکر می‌کنم ساعت9:30 بود و درحالی‌که جروبحث می‌کردیم همسرم به حمام رفت. حتی تلفن همراهم را با خود به حمام برد و گفت تلفنت را می‌برم تا جایی زنگ نزنی. گفتم کجا قرار است بروی با لحن تندی گفت به ‌خودم ربط دارد. واقعا عصبانی بودم. هم از بحث‌های دیشب هم حرف‌ها و رفتارهای صبح. تصمیم گرفتم اسلحه را بردارم و تهدیدش کنم. باور کنید اصلا قصد قتل و گرفتن جان ایشان را نداشتم. هدفم فقط تهدید او بود و می‌خواستم به خواسته‌ام برسم. خواسته‌ام حل مشکلاتمان بود. می‌خواستم یک راه‌حلی جلوی پایم بگذارد ازجمله طلاق. البته من مدت‌ها بود که اصرار به طلاق داشتم اما او قبول نمی‌کرد. روز حادثه هم با اسلحه به سراغش رفتم تا تهدیدش کنم راه‌حلی بگوید و به این اوضاع پایان بدهد. به همین دلیل اسلحه‌ای که داخل کمد بود را برداشتم و به حمام رفتم. او وقتی اسلحه را دید ترسید. دستانش را به گردن من انداخت. اما نمی‌دانم چه شد که 4گلوله شلیک شد. البته وقتی گلوله‌ها شلیک شد دستانش روی دستانم بود.
درخصوص قتل، فرد یا افرادی بودند که شما را تحریک کنند؟
نه به هیچ عنوان کسی دخیل نبود.
پس از قتل چه کردی؟
قصدم این بود که خودم را معرفی کنم اما پیش از آن با اتوبوس به قم رفتم سر خاک پدر و پدربزرگم و بعد به تهران برگشتم تا خودم را معرفی کنم.
گویا پس از قتل دست‌نوشته گذاشته بودید متن نامه‌ها چه بود؟
2نامه نوشتم یکی را در صحنه قتل گذاشتم. یکی را به‌دست راننده‌ام سپردم تا برساند به‌دست دخترم. اولی کوتاه بود که درخصوص اختلافاتی که با متوفی داشتم نوشته بودم. دومین نامه 6 صفحه بود که خطاب به دخترم نوشته بودم و در آن رفتارهای همسر دومم را توضیح داده بودم و مشکلاتی که این یک‌سال اخیر با او داشتم.
درخصوص اسلحه‌ای که در خانه نگه می‌داشتید بگویید، مجوز داشت؟
اسلحه را سال60 در جریان ترورهای خیابانی در اختیارم قرار دادند و کارت حمل سلاح داشتم که تمدید می‌شد. من فکر می‌کردم سال96 مجوز آن تمام‌شده اما درواقع مجوز آن سال94 تمام‌شده بود. اسلحه را معمولا در چمدان نگه می‌داشتم که آن روز داخل کمد بود چون تازه به آن خانه اسباب‌کشی کرده بودیم و خیلی از وسایل را هنوز باز نکرده بودیم.
از نحوه آشنایی‌تان با میترا استاد بگویید؟
اردیبهشت96 بود که به دفتر من آمد و گفت قرار است کاندیدای شورای شهر اسلامشهر شود. از من خواست تا از دوستانم در اسلامشهر بخواهم کمک و حمایتش کنم. بعد از آن با هم ازدواج کردیم.
پس اینکه همه‌جا گفته شده به اشتباه روی صندلی شما نشسته بود چه بوده است؟
در همان جلسه او به اشتباه روی صندلی من نشست.
مهریه همسرتان چقدر بود؟
به تعداد سال تولدش سکه. یعنی 1362سکه.
پسر مقتول عنوان کرده که شما دست بزن داشتید و او و مادرش را کتک می‌زدید؟
نه اصلا. ایشان بیشتر دست بزن داشت و من بیشتر کتک می‌خوردم تا کتک بزنم. البته گاهی هم درگیری ما به درگیری فیزیکی کشیده می‌شد.
گفته شده شما چند وقت قبل قصد خودکشی داشتید این موضوع صحت دارد؟
بله صحت دارد. به هتل لاله رفتم و با خوردن قرص قصد پایان دادن زندگی‌ام را داشتم اما گویا کارکنان هتل پس از 2 یا 3 روز از غیبت من نگران شده و مرا در اتاق با آن حال نامساعد دیدند و نجاتم دادند.
چرا قصد خودکشی داشتید؟
چون دیگر از وضعیت زندگی‌ام خسته شده بودم. به‌خاطر اختلافاتم با همسر دومم و اینکه ایشان به هیچ عنوان حاضر به طلاق نمی‌شد.

در همین رابطه