ناامیدی از زندگی زن جوان را فراری داد

زنی که به دلیل ناامیدی از رسیدن به زندگی مرفه از خانه فرار کرده بود، از سوی مأموران پلیس شناسایی و به خانه برگردانده شد.
تاریخ: 23 اردیبهشت 1398
شناسه: 12910

زنی که به دلیل ناامیدی از رسیدن به زندگی مرفه از خانه فرار کرده بود، از سوی مأموران پلیس شناسایی و به خانه برگردانده شد.

نوزدهم فروردین ماه امسال، مردی به کلانتری ۱۲۷ نارمک مراجعه و اعلام کرد که دختر ۲۰ ساله‌اش به نام فرناز از صبح روز قبل از خانه خارج شده و تا کنون بازنگشته و تلفن همراه خود را نیز پاسخ نمی‌دهد که در همین راستا پرونده‌ای تحت عنوان فقدانی، از کلانتری به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شد و تیمی از کارآگاهان رسیدگی به آن را آغاز کردند.

در جریان تحقیقات از پدر دختر مفقود شده برای حضور در پلیس آگاهی دعوت شد و او در اظهاراتش به مأموران گفت: دخترم به تازگی از همسرش جدا شده و در منزل ما زندگی می‌کند. این مساله به اختلاف میان ما منجر شد. به طوریکه در هجدهم فروردین ماه، دخترم پس از یک مشاجره طولانی، از خانه خارج شده و پس از آن دیگر نه به تماس‌ها و نه به پیامک‌ها پاسخی نداده است.

با اظهارات این پدر، تحقیقات پیرامون وضعیت خانوادگی زن مفقود شده و همچنین زندگی قبلی اش، با احضار همسر پیشین این زن، آغاز شد و همسر سابق این زن که قادر نام داشت، گفت: دو سال پیش با فرناز ازدواج کردم و از همان روزهای اول با هم اختلاف و دعوا داشتیم. فرناز همیشه به دنبال زندگی مجلل بود اما من کارگر ساده‌ام و توانایی انجام کارهایی که از من می‌خواست نداشتم، در نهایت این مساله هم به طلاق بین ما منجر شد.

با اظهارات والدین و همسر قبلی مفقودی، سرنخ‌های جدیدی در اختیار کارآگاهان قرار گرفت و این مساله در تحقیقات بعدی نیز مشخص شد که فرناز، در یک دوره کوتاه پس از جدایی به عنوان کارگر در یک شرکت خصوصی مشغول به کار بوده که در همان زمان با یکی از همکارانش تماس‌های تلفنی و ارتباط پیامکی داشته است، که این مساله کارآگاهان را به این همکار رساند و تحقیقات از وی نیز آغاز شد.

همکار فرناز که وحید نام داشت، در تحقیقات انجام شده به کارآگاهان گفت: در مدتی که با فرناز همکار بودم مدام از زندگی‌اش شکایت می‌کرد و گله داشت که چرا زندگی‌اش مرفه نیست و زندگی مثل افراد پولدار ندارد و همیشه دلش می‌خواست زندگی مرفه‌ای داشته باشد و برای همین هر از گاهی با من صحبت می‌کرد و من به حرف‌های او گوش می‌دادم، تا این که در تاریخ ۲۰ فروردین ماه امسال، با تلفن من تماس گرفت و گفت که به خاطر اختلاف با خانواده‌اش از خانه فرار کرده و قصد خودکشی دارد. با شنیدن این جمله که فرناز قصد خودکشی دارد، در یک پارک با او قرار گذاشتم و پس از چند ساعت گفت وگو موفق شدم او را از خودکشی منصرف کنم و برای این که شب‌ها جایی برای خواب داشته باشد او را راضی کردم که به خانه یکی از دوستانش در اسلامشهر برود. در این مدت نیز هر از گاهی با او دیدار داشتم.

با به دست آمدن آدرس دوست فرناز که ثریا نام داشت، در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه امسال تیمی از کارآگاهان به اسلامشهر اعزام شده و فرناز را به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند که این زن نیز در تحقیقات انجام شده گفت: به خاطر ناامیدی از داشتن زندگی مرفه و مشکلات زندگی قصد خودکشی داشتم اما با صحبت‌های همکارم از خودکشی منصرف شدم و با راهنمایی‌های او به خانه یکی از دوستانم به نام ثریا رفتم.

 

مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ با تأیید این خبر اعلام کرد: برابر هماهنگی‌های انجام شده از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت، این زن به خانواده بازگشت و از سوی دیگر تحت نظر روانشناسان و مشاوران پلیس پایتخت قرار گرفت تا در خصوص رفع اختلافات خانوادگی و اجتماعی فرناز اقدامات لازم صورت گیرد.