روز از ماجرای گم شدن باران، دختربچه 8ساله اهل شهر مهاجران استان مرکزی میگذرد و خانوادهاش هنوز چشم به راه بازگشت او به خانه هستند. هر چند در روزهای گذشته استاندار مرکزی از ردگیری باران خبر داد و گفت که امیدوار است دختربچه گمشده در روزهای آینده به آغوش گرم خانوادهاش برگردد اما خانواده باران میگویند هنوز هیچ خبری از دخترشان ندارند و کسی پاسخی درباره وضعیت او، محل نگهداریاش و اینکه چه اتفاقی برایش رخ داده به آنها نمیدهد. بیخبری و نگرانی از سرنوشت باران اما تنها اندوهی نیست که حال این خانواده 6نفره را بد کرده، بلکه زخم شایعاتی که این روزها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود باعث شده که آنها از نظر روحی، شرایط سختی را سپری کنند. خواهر بزرگ باران در گفتوگویی از رنجی میگوید که در این روزها بر او و خانوادهاش تحمیل شده است.
آخرین خبری که از باران به شما دادهاند چیست؟
هیچ پاسخ درستی به ما ندادهاند. دیروز هم گفتند که به خاطر مسایل امنیتی نمیتوانند چیزی به ما بگویند.
اینکه باران پیدا شده یا نه چطور؟
هیچی. در همین حد گفتند که دعا کنید برگردد.
شما از کجا درباره پرونده باران پیگیری کردید؟ پلیس یا استانداری؟
استانداری که چیزی به ما اعلام نکرده. بعد از آن روزی که استاندار گفت باران چند روز دیگر به خانه برمیگردد، همه گفتند که او پیدا شده. همه تماس میگرفتند و تبریک میگفتند. اما باران پیدا نشده. حتی نمیدانیم کجاست. ما هر روز از اداره آگاهی پیگیری میکنیم. آنها به ما گفتند که دارند کارشان را انجام میدهند و هیچ کوتاهی نخواهند کرد. همین.
پدر و مادرتان این روزها در چه وضعیتی به سر میبرند؟
از نظر روحی وضعیت بدی دارند. خیلیها با شایعاتی که در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاند، فقط درد ما را بیشتر کرده و آبرویمان را بردهاند. اوضاع روحی همه اعضای خانواده ما خراب است.
مگر چه شایعاتی منتشر شده؟
خیلیها بیآنکه بدانند چه آسیبی به ما میرسانند به دروغ در شبکههای اجتماعی مطالب دردآوری منتشر کردهاند. یکی نوشته که ربوده شدن باران کار عمویش است و یکی دیگر به خانواده ما تهمت خلافکاری زده و گفته که باران را به خاطر تسویه حساب بردهاند. بعضیها به دروغ و برای اینکه فالوور بیشتر پیدا کنند، مدعی شدهاند که همسایه ما هستند و اطلاعات دست اولی درباره باران دارند و بعد در صفحهشان به خانواده ما تهمت زدهاند. نمیدانید این شایعات چه صدمهای به خانوادهام وارد کرده. من و اعضای خانوادهام از کسانی که با دروغپردازی با آبروی ما بازی کردهاند نمیگذریم.
درباره روزی که باران گم شد بگویید. آن روز چطور متوجه ماجرا شدید؟
باران کوچکترین عضو خانواده ماست. ما یک برادر و 3خواهریم و پدرم کشاورز است. آن روز صبح، باران مثل همیشه روپوش صورتی رنگ مدرسهشان را پوشید و از خانه بیرون رفت تا به مدرسه برود. او کلاس دوم و مدرسه آنها دولتی است و 150 قدم بیشتر تا خانه ما فاصله ندارد. ما فکر میکردیم که او مدرسه است تا اینکه ظهر شد و از خواهرام خبری نشد. مادرم که نگران شده بود، وقتی دید بقیه بچههای مدرسه به خانه برگشتهاند و باران نیامده، به مدرسه رفت و آنجا بود که معلوم شد باران اصلا آن روز به مدرسه نرفته است. ای کاش مسئولان مدرسه صبح همان روز وقتی دیدند که باران نیامده با ما تماس میگرفتند و خبر میدادند. هر اتفاقی که برای خواهرم رخ داده، در راه مدرسه رقم خورده است. اگر زودتر از نرفتن باران به مدرسه باخبر شده بودیم، پلیس راحتتر میتوانست ماجرا را پیگیری کند و شاید خواهرم همان روز پیدا میشد.
بعد از گم شدن باران هیچکس با شما تماس نگرفت که درخواست پول کند؟
نه. بعد از اینکه متوجه گم شدن خواهرم شدیم، پلیس را خبر کردیم و از همان زمان تحقیقات برای پیدا کردن او شروع شد. حالا هم هر چه اصرار میکنیم، چیزی درباره پرونده به ما نمیگویند. ما با هیچکس اختلاف و دشمنی نداریم و خودمان هم نمیدانیم که چه اتفاقی برای خواهرم رخ داده است.
درخواستی که از مردم دارید چیست؟
اینکه برای ما و باران دعا کنند. دعا کنند که خواهرم سالم به خانه برگردد. از وقتی او گم شده هیچ کدام از ما یک روز خوش نداشته. مدام در راه خانه و اداره آگاهی هستیم تا شاید خبری خوش بشنویم. از کاربران شبکههای اجتماعی هم میخواهم با شایعه سازی و دروغپردازی، بیشتر از این به خانواده ما زخم نزنند.